امید نورافکن از سال قبل و توسط پرویز مظلومی به فوتبال حرفه ای ایران معرفی شد. او در این مدت توانست ضمن راهیابی به تیم جوانان ایران بازوبند کاپیتانی تیم فوتبال جوانان را هم بر بازو بسته و با این تیم جواز حضور در جام جهانی ۲۰۱۷ کره جنوبی را هم بگیرد.
امید نورافکن در گفتگو با مشرق، درباره خودش و خانواده اش حرف زد و درباره علایق و سلایقش گفت. متن کامل این گفت و گو در ادامه می آید:
– بچه شهر ری هستم. در بیمارستان فیروز آبادی متولد شدم و دوران کودکی ام را هم آنجا سپری کردم.
– نه! سالهاست که در رباط کریم زندگی می کنیم. محله شهرک قلعه میر.
– نه من با خانواده ام زندگی می کنم و هنوز مستقل نشده ام.
– من متولد ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۶ هستم. چند وقت دیگر ۲۰ سالم کامل می شود و وارد ۲۱ سالگی می شوم.
– بله با مربیگری امیرحسین پیروانی، تلاش کادر فنی و بازیکنان موفق شدیم در سخت ترین شرایط مجوز راهیابی به جام جهانی را بدست بیاوریم. اردیبهشت سال بعد باید در آن رقابت ها شرکت کنیم. قطعا تجربه بزرگی برایم خواهد بود.
– تا خدا چه بخواهد. من همه تلاشم را می کنم. امیدوارم بقیه بچه ها هم تلاش شان را بکنند و کمی هم خوش شانس باشیم. بقیه اش جور می شود.
– من از سر جوانی برای خروج از اردو با علی آقا (منصوریان) هماهنگی نکردم و متأسفانه فکر می کردم اگر بگویم می خواهم بروم اردو، نمی گذارند از تیم بروم و به همین خاطر کادر فنی از دستم شاکی شد ولی بعد که همه چیز را گفتم متوجه اشتباهم شدند و مرا بخشیدند.
– خیلی بد شد که فیفا محروم مان کرد تا آندو و جپاروف نتوانند به تیم ما بیایند ولی به هر حال بچه هایی که الان در تیم ما هستند هم کم تجربه نیستند. ابراهیمی، رحمتی، حیدری و وریا همه از با سابقه های تیم ملی هستند و سایر بچه ها هم از تجربه کافی برخوردارند.
– بله! اتفاقا من در اردوی تیم جوانان در قطر او را دیدم. روز بازی ما با قطر بود که از آسانسور هتل بیرون آمدیم و دیدیم او روی مبل در لابی هتل نشسته است. البته اول پشتش به ما بود ولی وقتی از کنارش رد می شدیم بچه ها او را شناختند و همه خوشحال شدیم. قطری ها از ستاره های لیگ شان خواسته بودند برای روحیه دادن به آنها به اردو بیایند.
– بچه ها انداختند ولی من این کار را نکردم.
– جایی خوانده بودم که گفته به ایران نمی آید. خدا کند نیاید ولی اگر هم آمد بعید می دانم با این سن و سالی که دارد بتواند خطری برای ما محسوب شود چون الان نزدیک ۴۰ سالش است.
– تا اینجا هم بد کار نکرده ایم ولی باید بهتر از این باشیم. امیدوارم در مسابقات باقی مانده این اتفاق برای مان رخ بدهد تا با جایگاهی شایسته به کارمان پایان بدهیم. این فصل از ابتدا برای مان بد آغاز شد. دعا می کنیم که پایان خوشی داشته باشد.
– خیلی خوشحالم که این اتفاق برایم رخ داد. البته گلی که من زدم حاصل تلاش همه بازیکنان بود ولی با این وجود تمام تلاشم را می کنم تا اول برای استقلال مفید باشم و اگر توانستم گل هم بزنم. البته پست من پستی نیست که خیلی بتوانم گل بزنم. به ویژه در بازی با السد که اگر بازی کنم قطعا باید بیشتر حواسم به بازی باشد تا گلزنی.
– فکر می کنم چون ما فقط یک روز در تبریز بودیم نسبت به بازیکنان ماشین در شرایط بدنی بهتری قرار داشتیم. آنها که هر روز در آن هوای سرد تمرین می کنند نسبتا بدن شان تحلیل می رود ولی ما فقط صبح روز بازی یک تمرین سبک داشتیم و با انرژی بالایی بازی کردیم. ضمن اینکه رفته بودیم تا برنده از زمین بیرون بیاییم.
– راستش را بخواهید نه. اما خدا کمک کرد و بچه ها هم خیلی با انگیزه کار کردند. فکر کنم به همه ثابت شده که جوانان تیم ما چقدر انگیزه دارند.
– خیلی. گاهی ممکن است نماز اول وقتم از دست برود ولی در کل همیشه نمازم را می خوانم و می دانم با ایمان به خدا همواره راه درست پیش پایم می آید.
– دیپلمم را که گرفتم توانستم برای دانشگاه اقدام کنم که البته حالا و با راهیابی به جام جهانی می توانیم از سهمیه ورزشکار قهرمان استفاده کنیم و به دانشگاه برویم.
– قطعا تربیت بدنی می خوانم که به دردم می خورد.
– من فقط یک خواهر دارم.
– نه من از او کوچکترم. خواهرزاده ای هم دارم که عشق دایی اش است. تقریبا ۴ ماهه است و اسمش هم “پریا”ست. خیلی مامانی و خوردنی است. خیلی دوستش دارم.
– من که هنوز آنقدرها پول درنیاورده ام ولی با این همه همان اندک پولی که بدست آورده ام را پس انداز و در حد توانم هم به پدر و مادرم کمک کرده ام.
– نه ندارم ولی می خواهم بگیرم تا بتوانم یک ماشین برای خودم بخرم. رفت و آمدم به محل تمرین خیلی سخت است و باید این کار را هرچه زودتر انجام بدهم.
– قبلا که با اتوبوس می رفتم که حدود دو ساعت زودتر راه می افتادم تا به موقع برسم. الان هم سه، چهار کورس ماشین سوار می شوم. البته بچه ها مرا تا یک مسیری می برند.
– بیشتر استراحت می کنم و یا تمرینات اختصاصی ام را انجام می دهم.
– بیشتر به دوچرخه سواری می پردازم. خیلی این کار را دوست دارم و به من آرامش زیادی می دهد. یک دوچرخه دارم و بیرون از محله مان جایی هست که آنجا تمرین می کنم. از این کار حس خوبی بدست می آورم و تمرکزم را بالا می برد.
– بیشتر روزنامه می خوانم. دوست دارم کتاب هم بخوانم ولی متأسفانه وقت نمی کنم.
– من عاشق دستپخت او هستم و هر چه درست کند با میل می خورم.
– دوست دارم بتوانم به تیم ملی بزرگسالان راه پیدا کنم و بعد هم به تیم های آلمانی بروم.
– بایرن مونیخ را خیلی دوست دارم. امیدوارم روزی بتوانم در بوندس لیگا بازی کنم مثل مهدوی کیا، علی دایی و یا علی کریمی.
خب چون فکر می کنم بازی ام بیشتر به سبک بازی آلمان می خورد. خشک و محکم بازی می کنم. آلمان ها هم بیشتر این مدلی فوتبال می کنند.
– حتما یک خانه خوب برای خودم می خرم. خانه ای که بتوانم برای آینده ام روی آن حساب کنم. بعد هم پدر و مادرم را به یک سفر زیارتی خوب مثل کربلا می فرستم تا حرم امام حسین(ع) را زیارت کنند.
– احساس کردم بزرگ شدم. با لباس تیمی گل زدم که قبل از من بزرگانی مانند زنده یاد پورحیدری آن را می پوشیدند و این برای من حس خیلی خوبی داشت.
– من با همه خوب هستم و همه را دوست خودم می دانم اگر بخواهم بگویم فلانی یا فلانی، درست نیست.
– نه! به هیچ وجه! من سادگی را به همه چیز ترجیح می دهم و خیلی معتقدم که آدم را نباید با لباسش بشناسند بلکه انسان بودن باعث زیبایی آدم ها می شود.
– نمی دانم. این را باید از دیگران بپرسید. شاید کمی خجالتی بودنم را دوست ندارم. البته خیلی هم خجالتی نیستم ولی با این همه فکر می کنم اخلاق خیلی تابلویی ندارم که از آن بیزار باشم.
– نه به هیچ عنوان. البته الان به این مسایل فکر نمی کنم چون می خواهم همه تمرکزم روی بازی های استقلال باشد. بعد هم که درگیر بازی های تیم جوانان می شوم و در کل فعلا دو سه سالی فرصت دارم تا شاید بتوانم راهی به اروپا پیدا کنم. من هم می خواهم مانند سردار آزمون و بقیه لژیونرها در خارج از ایران نام کشورم را بالا ببرم.
– سلامتی پدر و مادرم. خانواده ام و همه دوستانم از همه چیز برایم بیشتر اهمیت دارد.
– پدر و مادرم آذری هستند و اهل سراب. دستشان را می بوسم و همیشه ممنون شان هستم.
انتهای پیام/سرویس ورزش مشرق