حضرت امام خمینی(ره) انگار می دانستند که احیانا در آینده ادعاهایی از ایشان مطرح می شود که نسبت به این خطر هشدار داده اند. امروز روشن تر می شود که چرا ایشان تصریح فرمودند که “لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.”
به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی دانا این روزها بازار موج سواری و اظهارات عجیب آقای هاشمی رفسنجانی و سایت وی که در تحریف و قلب مطالب ید طولایی دارد، داغ است. همزمان با تلاش های هدفمند رسانه های بیگانه و برخی مطبوعات داخلی برای ادامه تحریف، تقطیع تاریخ انقلاب این روزها بحث رابطه با آمریکا از سوی جریان هاشمی رفسنجانی داغ شده است و شخص آیت الله بعنوان کاتالیزور این رابطه عمل می کند و در این راه امام را نیز خرج می کند. جناب هاشمی سعی دارد با نقل قولهایی خودمدارانه از حضرت امام(ره) درباره مسایل گوناگون که اغلب بی اعتبار و فاقد هرگونه گونه سند و مدرک قابل قبول و تائید شده هستند، مشخص نیست با چه هدفی سعی در تاریخ سازی و نسبت دادن برخی ادعا ها به پیرجماران هستند.
نمود تازه این جریان سابقه دار از سوی هاشمی و این موج سواری جدید بعد از آن صورت گرفت که رهبر انقلاب هفته گذشته در جمع فرماندهان سپاه واژه «نرمش قهرمانانه» را ایراد فرمودند که به نظر می رسد هاشمی رفسنجانی نیز شرایط را برای توجیه برخی رفتارهای غلط تاریخی خود مناسب دیده است.
در این خصوص نقل قولهایی که اخیرا آقای هاشمی رفسنجانی مطرح می نمایند و فقط در آن جلسات وی بوده! و حضرت امام(ره)! شائبه های زیادی را در اذهان مردم بوجود آورده است. این ادعاهای آقای هاشمی آنقدر جالب و بامزه است که در برخی موارد نیز تبدیل به لطیفه شده و دهان به دهان توسط مردم می چرخد که ( من بودم و امام (ره) و هیچ کس دیگر نبود…………….)
علاوه بر اینکه برخی رسانه های مذکور سعی کردند از این واژه حکیمانه رهبر انقلاب سواستفاده کرده و به نوعی مزورانه گفتمان سازش و مرعوب خود راتوجیه کنند، اما در این میان جناب هاشمی رفنسجانی با بکارگیری تاکتیک سوخته، لو رفته و قدیمی خود در قالب انتشار خاطراتی و حتی خواب های تایید نشده سخنانی را به امام الشهدا نسبت داده و در قسمت دیگری از سایتش به ذکر خاطرات معروف دو نفره خود و امام (ره) اشاره می کند و توصیه امام درباره رابطه با آمریکا را اینگونه نقل می کند:« در باب سیاست خارجی، روابط با کشورهای اروپایی من جمله انگلیس را بیمانع میدانند و در مورد آمریکا نظرشان این است که نباید آمریکا را در تجدید رابطه مأیوس کرد، ولی به این زودی برای مردم قابل قبول نیست.»
هاشمی در جلسه با فراکسیون اقلیت می گوید: «اگر بحثهایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتما حضرت امام در همان زمان پاسخ من را میدادند.» این درحالی است که در همان ایام امام خمینی (رحمه الله) نه در یک پاسخ مکتوب به هاشمی رفسنجانی بلکه در یک جلسه عمومی و از پشت تریبون مخالفت صریح خویش را با مواضع این چنینی اعلام کردند.
اینکه در شرایطی خاص امروز اکبر هاشمی متوسل به جلساتی با حضرت امام(ره) و یا مکاتبات و یا خواب شود که فقط حضرت امام که رضوان الهی خبر دارند و تنها اقای هاشمی آنجا بودند! موضوعی روشن است که مورد تایید هیچ انسان منصف آگاه و امام شناس نیست . بنابراین بهترین شاخص برای فهمیدن حق یا باطل بودن این ادعا ها رجوع به وصیت نامه و سخنان بی نقص خود حضرت امام خمینی (قدس سره) است.
* ایشان در وصیت نامه الهی سیاسی خود فرموده اند:
“اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهای بیواقعیت به من داده میشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض میکنم آنچه به من نسبت داده شده یا میشود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.”
هاشمی رفسنجانی روز پنج شنبه در جمع خانواده های شاهد در خصوص پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با اشاره به این که سران قوا با امام (ره) جلسهای داشتهاند گفته است: وقتی شرایط را برای امام توضیح دادیم و امام (ره) قطعنامه را پذیرفتند از آن تعبیر به جام زهر کردند و از ما خواستند تا این موضوع را به مردم بگوییم اما وقتی دیدند این کار از ما ساخته نیست، خودشان بیانیه دادند و پس از دو سه ماه که جنگ پایان یافت، وقتی خدمت امام (ره) رسیدم، به من فرمودند جام زهر آن روز برایم تلخ بود اما امروز برایم شیرین شده است!! چون ما کارمان را خوب انجام دادهایم و خداوند نصرتی را که وعده داده بودند، عنایت کردند.
حالا جناب هاشمی بفرمایند ما حرف بدون مدرک ایشان را قبول کنیم یا صراحت کلام حضرت امام(ره) را!هاشمی رفسنجانی روز پنج شنبه در جمع خانواده های شاهد در خصوص پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با اشاره به این که سران قوا با امام (ره) جلسهای داشتهاند گفته است: وقتی شرایط را برای امام توضیح دادیم و امام (ره) قطعنامه را پذیرفتند از آن تعبیر به جام زهر کردند و از ما خواستند تا این موضوع را به مردم بگوییم اما وقتی دیدند این کار از ما ساخته نیست، خودشان بیانیه دادند و پس از دو سه ماه که جنگ پایان یافت، وقتی خدمت امام (ره) رسیدم، به من فرمودند جام زهر آن روز برایم تلخ بود اما امروز برایم شیرین شده است!! چون ما کارمان را خوب انجام دادهایم و خداوند نصرتی را که وعده داده بودند، عنایت کردند.
حالا جناب هاشمی بفرمایند ما حرف بدون مدرک ایشان را قبول کنیم یا صراحت کلام حضرت امام(ره) را!
به فاصله یک روز پس از انتشار مطلب مورد اشاره در سایت هاشمی، این سایت با انتشار گفتگویی از وی با یک فصلنامه تحت عنوان «قهر با امریکا ابدی نیست» نوشته است:
“من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمیخواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، اینها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است اینها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود… یکی از این مسایل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. ”
این خاطره نیز در حالی از سوی هاشمی مطرح شده که باز هم سندی برای اثبات آن وجود ندارد وبا توجه به وصیتنامه حضرت امام نمی توان به آن استناد کرد؛ اما در باب چرایی انتشار سلسله مطالبی با محتوای واحد از سوی پایگاه اطلاع رسانی هاشمی طی روزهای اخیر به نظر می رسد که وی تلاش می کند تا در شرایط کنونی، ضمن بازسازی وجهه خود، از انزوای سیاسی – اجتماعی که طی سالهای گذشته به آن دچار گشته خارج شود و از طرف دیگر، پیشینه اقدامات و مواضع خود در دهه ۶۰ و ۷۰ را که با «سازش در دیپلماسی» پیونده خورده بود، تطهیر کند و رفتارهای اشتباه خود در سالهای قبل را نیز با تاییدات امام همراه سازد.
کارشناسان می گویند که نقش آشکار هاشمی رفسنجانی در ماجرای مک فارلین در دهه ۶۰ و تلاش های آشکار دولت سازندگی در دهه ۷۰ برای برقراری رابطه با امریکا، نقاط برجسته کارنامه عملی هاشمی رفسنجانی در تاریخ دیپلماسی بعد از انقلاب هستند که در آنها “سازش در دیپلماسی” در دستور کار قرار گرفت و در هر دو مورد نیز نه تنها دستاورد قابل توجهی برای نظام و مردم بدست نیامد بلکه تخطی از خطوط قرمز، منجر به هشدارهای صریح امام و رهبر معظم انقلاب گردید.
*رهبر معظم انقلاب در خصوص تلاشهای امثال هاشمی در نمازجمعه سه سال پیش فرمودند:« خیلیها بودند از همان اوائل انقلاب، میگفتند آقا حالا که انقلاب پیروز شد، دیگر بس است؛ برویم با آمریکائیها مسائل را تمام کنیم! این معنایش این بود که شعار ظلمستیزی انقلاب تخطئه شود. این را تشویق میکردند. در طول زمان، بودند کسانی که دنبال این بودند؛ یعنی برویم با آمریکا همراه شویم؛ آن کسی که دشمن اصلی ماست، برویم زیر بال او؛ به دامن او پناه ببریم. معنای این حرف، فروختن قضیهی فلسطین است. معنای این حرف، اغماض کردن از جنایات آمریکا در عراق و افغانستان و امثال اینهاست. معنای این حرف، چشم بستن بر روی این همه ظلمی است که آمریکا در جهان بر ملتها دارد انجام میدهد. معنای این حرف، یعنی به این مسائل اعتراض نکنیم. خب، عادی کردن روابط معنایش این است که دیگر ملت ایران و مسئولین ایران نتوانند صریح اعتراض کنند و حرفشان را بزنند؛ و یک مرحله آن طرفتر، تدریجاً مجبور بشوند حرف آنها را قبول کنند. خب، این ثبات و استقامت، پر زحمت بود؛ اما با برکت بود، رحمت الهی را هم جلب کرد، توجه ملتها را هم جلب کرد(خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۸۹/۱۱/۱۵)
*از سوی دیگر باید موضع رسمی امام درباره آمریکا و رابطه با آن را نیز یادآور شویم که فرمودند:
* «…نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و تا کجا ما را تحمّل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند و به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت ها و ارزش های معنوی و الهیمان نمی شناسند، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکاو…در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند.»
*اگر مقصود از روابط آن روابطی است که تا حالا بین ایران و امریکا بوده است، در زمان شاه سابق بین ایران و آمریکا بوده است، این روابط نبوده است، این یک آقایی بوده با نوکرش هر کاری می خواسته، هر امری که می کرده عمل می کرده – اگر می گویید – ما اگر چنانچه بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطه اش را با ما قطع می کند، ما از خدا می خواهیم که رابطه قطع بشود. بهتر این است با آنهائی که می خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم تا یک وقتی که به خود بیایند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزی که بفهمند که شرق هم یک جایی هست که تمدن از او پیش آنها رفته است (صحیفه نور ج ۱۱ صفحه ۳۴).
* حضرت امام خمینی معتقد بودند که آمریکا « شیطان بزرگ » است یعنی در مقایسه با سایر قدرت های استکباری اولا نقش بنیادی و مرکزیت دارد و دیگر کشورها اقمار او به شمار می آیند. ثانیا او که شیطان بزرگ است جمعی از شیطان های کوچک را همیشه به صورت ایادی و عوامل خود به بهره برداری علیه مسلمین و مردم جهان به تحرک و فعالیت های مخرب درمی آورد.
حضرت امام خمینی این واقعیت را با استفاده از روایتی درباره پیامبر اکرم (ص ) و به صورت تشبیه و تمثیلی آگاهی بخش مطرح می نمایند :
« در یک روایتی است که رسول خدا که مبعوث شد آن شیطان بزرگ فریاد کرد و شیطان ها را دور خودش جمع کرد و اینکه : مشکل شد کار بر ما! در این انقلاب شیطان بزرگ که آمریکاست شیاطین را با فریاد دور خودش دارد جمع می کند. چه بچه شیطان هایی که در ایران هستند و چه شیطان هایی که در خارج هستند جمع کرده است و هیاهو به راه انداخته است . » (صحیفه امام، ج ۱۰ ص ۴۸۹)
*آری اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین – علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی- اسلامی، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست آمریکا و شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای آمریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می کند(صحیفه امام ج ۱۲ ص ۰۹)
*«… با توسل به دامن آمریکا ضعف و ناتوانی خود را بر ملا نسازید و از گرگها و درنده ها برای شبانی و حفظ منافع خود استمداد نطلبید ابرقدرتها آن لحظه ای که منافعشان اقتضا کند شما و قدیمیترین وفاداران و دوستان خود را قربانی می کنند و پیش آنان دوستی و دشمنی و نوکری و صداقت ارزش و مفهومی ندارد آنان منافع خود را ملاک قرار داده اند و به صراحت و در همه جا از آن سخن می گویند…»”(صحیفه امام ج ۰۲ ص ۹۳۲)
*«ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما بدنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می گذریم (صحیفه امام ج ۱۲ ص ۱۲۹)
*آیا امام(ره) در طول حیات مبارکشان برخوردی با خبرهای دروغ داشتند؟
در عبارات پایانی وصیت نامه امام خمینی(ره) تذاکراتی وجود دارد که ابتدا آن را مرور کنیم:
۱) «اکنون که من حاضرم، بعض نسبتهاى بىواقعیت به من داده مىشود و ممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مىکنم آنچه به من نسبت داده شده یا مىشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صداى من یا خط و امضاى من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیماى جمهورى اسلامى چیزى گفته باشم.
۲) اشخاصى در حال حیات من ادعا نمودهاند که اعلامیههاى این جانب را مىنوشتهاند. این مطلب را شدیداً تکذیب مىکنم. تا کنون هیچ اعلامیهاى را غیر شخص خودم تهیه کسى نکرده است.
۳) از قرار مذکور، بعضیها ادعا کردهاند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده، این دروغ است. من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهاى اسلامى احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولى پاریس این احتمال نبود.
۴) من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلامنمایى بعضى افراد ذکرى از آنان کرده و تمجیدى نمودهام، که بعد فهمیدم از دغلبازى آنان اغفال شدهام. آن تمجیدها در حالى بود که خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مىنمایاندند، و نباید از آن مسائل سوء استفاده شود. و میزان در هر کس حال فعلى او است.» (وصیتنامه سیاسی-الهی، صحیفه امام، ج۲۱، ص: ۴۵۱ و ۴۵۲).
تذکرات فوق دلالت می کند که امام خمینی(ره) توجه کامل داشتند که بالاخره افرادی وجود دارند که خلاف واقع می گویند و نسبت هایی به ایشان می دهند که با واقع منطبق نیست. اما دأب ایشان این نبود که با نام بردن از افرادی که قصد خدمت داشتند اما به طور کامل با صداقت رابطه نداشتند را رسوا کنند بلکه دو روش داشتند: یکی آنکه با نصایح اخلاقی افرادی را که حقیقت را نمی گفتند متنبه می کردند و دیگر آنکه فقط از یک و دو کانال خبرگیری نمی کردند. حتی ایشان وقتی را برای گوش دادن به رادیوهای بیگانه اختصاص داده بودند تا از خلال راست و دروغ های آنها هم به اصل وقایعی که در کشور و جهان جاری بود واقف شوند و هم حساسیت های بیگانگان را در موضوعات مختلف دریایند.
ایشان حتی به مطالب درست و راستی که گوینده آن راست گفته بود اما نه از سر تحقیق هم حساسیت داشتند و اگر چه غالبا به رو نمی آورند ولی در موارد استثنایی مواردی را یادآور شده اند. مثلا نویسنده ای در مورد کمالات مادر امام(ره) در کتاب خود مطالبی نوشته بود و امام به او ایراد گرفتند که چنین کمالاتی را از کجا به او نسبت می دهی؟ حال آنکه در تحقیقات نویسنده ای دیگر معلوم شد که مادر امام(ره) هم نزد پدر خود که مجتهد بود و هم نزد همسر خود شهید آقامصطفی با دروس حوزوی آشنا شده بود و علاوه بر آن رفتاری عرفانی و گفتاری شاعرانه داشت. ولی چون امام می دانست که آن نویسنده تحقیق نکرده کمالاتی را به مادر ایشان نسبت داده، آن را دور صداقت دانسته و خرده گرفته بودند. به همین جهت امام (ره) در شروع نهضت وقتی متوجه شدند برخی افراد غلو کردن را بر صداقت ترجیح می دهند در ۱۲ اردیبهشت ۴۲ در آغاز دروس حوزه عامداً سخن خود را در میان جمعیت انبوهی که در مسجد اعظم قم اجتماع کرده بودند با چنین دعایی آغاز کردند تا اهل مبارزه بدانند که نباید صداقت را در پای مصلحت اندیشی های سست قربانی کرد:
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خداوندا، زبان ما را از بیهوده گفتن و گزاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا، قلوب ما را به نور اسلام و روحانیت روشن بفرما؛…» (صحیفه امام، ج۱، ص۲۰۶).
حال به نظر می رسد هاشمی رفسنجانی و اطرافیانش در واپسین تلاشهای خود در عرصه سیاست می خواهد با موج سواری بر فراز تعبیر نرمش قهرمانانه از سوی رهبر انقلاب که کاملا در فضایی متغایر با آنچه وی تصور می کند بکار رفت، سه دهه تلاش خود بعد از انقلاب جهت رابطه با امریکا را به در ذیل این گفتمان معنا و تفسیر کند، مساله ای که البته باز هم برای وی نتیجه ای نخواهد داشت و تحولات روزهای آتی این موضوع را بیشتر روشن خواهد کرد.
انتهای پیام/