عارفان در طریقه ی خود بر ذوق و اشراق برای کشف حقیقت تکیه دارند تا بر عقل و استدلال. صوفیه نیز کم و بیش چنین راهی را رفته اند. صوفیه جماعتی از مسلمانان بودند که پایه ی کار آنها بر مجاهدت نفس فردی استوار بود، و در علم بر معرفت مستقیم قلبی، صوفیه این واژه را مشتق از صفا دانسته اند و برخی آن را به صفه ( صفه مسجد مدینه ) نسبت داده اند (۱).
گفته اند تصوف عبارت است از تصفیه ی قلب از اخلاق بد و جدایی آن از صفات زشت و کشتن صفات بشری و دوری از دواعی نفسانی و اتصاف بر صفات روحانی و توجه به علوم حقیقی و خیرخواهی برای همه ی مردم و وفای در عمل حقیقهً و پیروی از شریعتِ نبوی (۲) و به قول کرخی: تصوف عبارت است از اخذ حقائق و یأس از آنچه هست در نزد خلائق، آن کس که فقیر نباشد در واقع صوفی نیست.
آغاز صوفی گری در اسلام به زمانی برمی گردد که مسلمانان به زهد و ترک دنیا توجه کردند. ابن جوزی گوید: در زمان رسول خدا مسلمانان به ایمان و اسلام متصف بودند و گفته می شد مسلم و مؤمن، سپس زاهد و عابد پدید آمد و گروه هایی به زهد و عبادت خو کردند و از دنیا بریدند و آن را برای خود طریقه ای ساختند. در هر حال این وصف در زمان پیامبر اسلام نبود و تا قبل از قرن دوم هجری چنین گروه هایی با این اوصاف به وجود آمدند. طاش کبری زاده در کتاب خویش از علومی چون « علم ریاضه النفس و تهذیب الاخلاق » و « علم الزهد و الورع » و « علم الصبر و الشکر » و « علم المحبه و الشوق و الانس و الرضا » یاد کرده است. این گروه در فهم قرآن، تأویل را بر توقف در ظاهر و تفسیر آن ترجیح دادند. این گروه سرگذشت مشایخ را بیش از تاریخ، آینه ی عبرت دانسته اند. موسیقی و سماع را صیقل جان شناخته اند و ذکر جلی و خفی و دعای صبح و شام را آبشخور روح خویش ساخته اند و با این رویه بر ادب و شعر تأثیر فراوان گذاشته اند.
از نخستین مشایخ صوفیه باید از زاهدان و پارسایان یاد کرد. از جمله ی آنان حسن بصری، حاتم اصم، ابراهیم ادهم و ابن سماک را می توان نام برد. رابعه ی عدویه نیز نام آشنایی در این زمینه است. بایزید ( م ۲۶۱ ق ) زهد را به تصوف اعتلا داد. حکیمیان، سیاریان و کرامیان فرقه های صوفی در خراسان بودند و در عهد سامانیان و غزنویان به ویژه در نیشابور انتشاری قابل ملاحظه داشته اند.
گفتار و شطحیات آنان مناظرات و مشاجرات کلامی شدیدی را به راه انداخت. یحیی بن معاذ رازی ( م ۲۵۸ ق ) و ابراهیم خواص ( م ۲۹۱ ق ) از کرامیان بودند. حکیمیان به حکیم ترمذی که هجویری آنها و سیاریان را جزو گروه دهگانه ی صوفیه یاد می کند، منسوب اند. ترمذی یک صوفی متفکر و عارفی محدث بود. حدود ۱۲۶ عنوان کتاب به او منسوب است که بیشتر آنها از بین رفته است، اما شصت رساله ی او باقی است و بعضی از آنها چاپ شده است.
ابوبکر وراق، مؤدب الاولیاء شاگرد حکیم ترمذی، تعالیم او را نشر کرد. سیاریان پیروان ابوالعباس سیاری ( م ۳۴۲ ق ) در مرو بودند. در زمان غزنویان که بازار شعر و مدیحه سرایی رواج داشت، تصوف نیز با ترغیب ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر راه رشد خود را می پیمود. وقتی میراث ستایشگری های عنصری و فرخی نصیب انوری و معزی شد، میراث خرقانی و ابوسعید نیز به قشیری و غزالی رسید.
در حالی که علما و فقهای نیشابور ابوسعید و اصحاب او را در روزگار سلطان محمود به کفر و زندقه نسبت می دادند، علمای بزرگ نیشابور و توس در زمان ملکشاه و سنجر به تصوف گراییدند و امثال امامُ الحرمین جوینی و امام محمد غزالی در واقع صوفی از آب درآمدند (۳).
بوسعید یا بوسعید مهنه یا پیر مهنه سماع و قول و غزل را در خراسان بین صوفیه رواج داد. او در شعبان ۴۴۰ ق مرد. صوفیان میانه رو مانند قشیری با تندروی های او مخالف بودند. شعر صوفیانه ی فارسی مقارن اوایل قرن پنجم با ابوسعید ابوالخیر و یاران او در خراسان رواج تمام یافت. ابوعلی سینا با ابوسعید دیدار داشته است (۴). ابوعبدالرحمن سلمی در خراسان، نزدیک به ۳۰ جلد کتاب دارد که از آن شمار جز طبقات الصوفیه و تاریخ الصوفیه، تفسیری است بر قرآن به نام حقائق التفسیر و یا تفسیر اهل حقائق. طبقات الصوفیه مشتمل است بر اخبار و حکایات پنج طبقه از صوفیه شامل ۱۰۳ تن. خواجه عبدالله انصاری آن را در مجالس خویش به زبان هروی املاء کرد و به طبقات الصوفیه هروی مشهور شد و اساس قسمتی از نفحات الانس جامی است. کشف المحجوب هجویری نیز که به شیوه ی رسائل قشیریه نوشته شده، اطلاعات خوبی درباره ی صوفیان به دست می دهد. کشف الاسرار میبدی حاوی بحث های عرفانی خواجه است. منازل السائرین و رساله ی صدمیدان به فارسی که به منزله ی طرح مقدماتی منازل السائرین است، از شیخ هرات معروف است. مناجات نامه ی خواجه عبدالله انصاری بسیار شهرت دارد (۵). تصوف در اوایل روزگار عباسی، در دوران سری سقطی، جنید و حلاج در بغداد به اوج رسید و با مرگ شبلی تقریباً پایان یافت. بعدها در زمان امام محمد غزالی و عبدالقادر گیلانی و سپس سهروردی دوباره احیا شد. در هر حال از صوفیان و زاهدان بغداد می توان به سفیانِ ثوری ( م ۱۶۱ ق )، عبدالله بن مبارک ( م ۱۸۱ ق )، فضیل بن عباس ( م ۱۸۱ ق )، فتح موصلی ( م ۲۲۰ ق ) و سقطی اشاره کرد. جنید ( م ۲۹۷ ق ) خواهرزاده ی سری سقطی شهرت بیشتری دارد. ابوطالب مکی ( م ۳۸۶ ق ) صاحب کتاب قوت القلوب فی معامله المحبوب جنید را آخرین مظهر برجسته ی تصوف می خواند و امام قشیری ( م ۴۶۵ ق ) گفت که تصوف بعد از او مرده است. حلاج ( م ۳۰۹ ق ) سرسلسله ی شهدای صوفیه نام گرفته است. پس از او عین القضاه همدانی نیز در شمار او بود. در میان صوفیانِ سده ی چهارم هجری ابوبکر شبلی ( ۳۴۷-۳۳۵ ق ) آوازه ی بلند یافت. او از شاگردان جنید بود. تصوف بیشتر در میان پیشه وران و بازاریان رونق یافت. تعالیم فارابی، ابن سینا و طریقه ی اخوان الصفا در نزدیک کردن تصوف و فلسفه تأثیر داشته است. در فارس افراد سرشناسی چون ابن خفیف / شیخ کبیر ( م ۳۷۱ ق ) آوازه ای تمام داشت. پس از او ابن بابویه شاگرد اوست که با ابوسعید نیز صحبت داشته است. شیخ ابواسحاق کازرونی ( ۴۳۶ ق ) که ابراهیم بن شهریار نام داشت و به نام شیخ مرشد خوانده شده، سرسلسله ی کازرونیه است. حافظ ابونعیم اصفهانی دائره المعارف بزرگی به نام حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیا تهیه کرد. در همین زمان چند صوفی سوته دل در گوشه و کنار بودند که از آن جمله باباطاهر همدانی و دو سه عارف دیگر است که در ۴۴۷ ق با طغرل بیک سلجوقی در باب خضر همدان ملاقات داشته اند (۶).
[۱] ابن باکویه ی شیرازی، محمد بن عبدالله بن عبیدالله
نام: محمد
نام پدر: عبدالله
کنیه و لقب: ابن باکویه، باباکوهی و بابای کوهی
اسم اشهر: ابن باکویه
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: ۴۲۸ ق [ن.م]
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: تصوف
استادان: ابن باکویه در جوانی در حلقه ی مریدان و شاگردان شیخ ابوعبدالله ابن خفیف درآمد.
سرگذشتنامه:
ابن باکویه از مشایخ بزرگ صوفیه در سده ی ۴ و اوایل سده ی ۵ ق است، ابن باکویه در جوانی در حلقه ی مریدان و شاگردان شیخ ابوعبدالله بن خفیف درآمد و پس از وفات شیخ ( ۳۷۱ ) به سیر آفاق و سیاحت کشورهای مختلف پرداخت و حکایات و روایات بسیاری در احوال و اقوال مشایخ صوفیه گرد آورد. او پس از سیر و سیاحت در کشورهای شرقی اسلامی، سرانجام به نیشابور آمد و در خانقاه ابوعبدالرحمن سلمی اقامت گزید و پس از مرگ سلمی ( ۴۱۲ ق ) پیر خانقاه او شد. ابن باکویه در نیشابور با ابوالقاسم قشیری و شیخ ابوسعید ابوالخیر مصاحب بوده است. ابن باکویه در علوم مختلف متبحر بوده و به ویژه در استماع و نقل حدیث و آشنایی به حکایات و سیره های مشایخ طریقت شهرتی تمام داشته است.
آثار:
الحکایات، آثار منسوب به او: رساله ای درباره ی حسین بن منصور حلاج با عنوان بدایه حال الحلاج و نهایته که لویی ماسینیون آن را به چاپ رسانده است، اخبار العارفین و دیوان شعری فارسی با تخلص شعری « کوهی » که در انتساب آن به ابن باکویه سخت جای تردید است.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۹۱-۳ / ۹۲.
[۲] ابن خفیف، ابوعبدالله محمد بن خفیف بن اسفکشاذ ( اشفکشار ) ضّبی
نام: محمد
نام پدر: خفیف
کنیه و لقب: ابوعبدالله، شیخ کبیر
اسم اشهر: ابن خفیف
سال و محل تولد: در حدود ۲۶۹ [ن.م]
سال و محل وفات: ۳۷۱ ق [ن.م]
مذهب و شریعت: [ن.م]
رشته ی علمی و تخصص: تصوف
استادان: ابوالعباس احمد بن یحیی، مؤمل جصاص و جعفر حذاء عبدالله بن احد شاردانی، عبدالله بن جعفر ارزکانی، ابراهیم بن روزبه، ابوالعباس بن سُریج و ابوالحسن اشعری
شاگردان: ابوالحسن دیلمی
سرگذشتنامه:
ابن خفیف در آغاز جوانی ناگزیر شد برای تأمین معاش خود و مادرش به کارهایی چون گازری و دوک تراشی و حقه گری بپردازد. وی سفرهای زیادی به حجاز، عراق، شام و فلسطین داشت و چند بار حج گذارد. ابن خفیف از اواسط عمر در شیراز اقامت گزید و تا پایان عمر به تعلیم و ارشاد طالبان و مریدان اشتغال داشت. از زندگانی خصوصی او اطلاع چندانی در دست نیست. ابن خفیف از دوران نوجوانی به سماع و گردآوری حدیث شوق بسیار داشت و به گفته ی دیلمی هر شب چهل حدیث می نوشت. اغلب مؤلفانی که به ذکر احوال او پرداخته اند، از دانش او در علوم دینی و پایبندیش به احکام شریعت سخن گفته اند. سلمی او را « اوحد المشایخ فی وقته » و « عالماً بعلوم الظاهر و علوم الحقائق » و متمسک به علوم شریعت در کتاب و سنت گفته است. انصاری گوید که او را « شیخ الاسلام » می خوانده اند. در روز مرگش انبوهی عظیم از مردم حتی از یهود و نصارا و مجوس بر جنازه ی او حاضر شدند و صد بار بر وی نماز خوانده شد.
آثار:
ابن خفیف دارای تألیفات بسیاری است، لیکن از آن مجموعه آثار، امروزه جز یکی دو رساله ی مختصر در دست نیست. فهرست دیلمی چنین است: الف- تألیافت مفصل: شرف الفقر، جامع ارشاد، الاستذکار، الفصول فی الاصول، المنقطعین، الجوع و ترک الشهوات، لبس المرقعات، الاعانه ( جنید شیرازی: الاغاثه )، اختلاف الناس فی الروح، المعراج و…
ب- تألیفات مختصر: الاقتصاد، اللوامع، المفردات، المشیخه ( جنید شیرازی: اسامی المشایخ )، فضل التصوف، الفرق بین التقوی و التصوف و…
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۳ / ۳۴۸-۴۳۴.
[۳] ابن نحوی، ابوالفضل یوسف بن محمد بن یوسف نحوی توزری تلمسانی
نام: یوسف
نام پدر: محمد
کنیه و لقب: ابوالفضل
اسم اشهر: ابن نحوی
سال و محل تولد: ۴۳۳ ق [توزر]
سال و محل وفات: محرم ۵۱۳ ق
مذهب و شریعت: [ن.م]
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
استادان: محمد بن ابی الفرج مازری، ابوالحسن علی بن محمد لخمی و ابوزکریاء شقراطیسی
شاگردان: ابوعبدالله محمد بن علی ابن رمامه، ابوعمران موسی بن حماد صنهاجی و ابومحمد عبدالله بن سلیمان تاهرتی. همچنین ابن حرز هم از او بهره گرفته است.
سرگذشتنامه:
اصل او از توزر بود و در قلعه ی بنی حماد اقامت داشت. وی برای کسب دانش به سجلماسه و فاس مسافرت هایی نمود و سپس به قلعه ی بنی حماد بازگشت و در همانجا وفات یافت. بیشتر شهرت وی به فقاهت اوست که به گفته ی ابن ابار از تقلید دور بود و به اجتهاد تمایل داشته است. او در زندگی خود دارای شیوه ای زاهدانه بود، تا آنجا که برخی او را از رجال تصوف دانسته اند.
آثار:
اثر مهم باقیمانده از ابن نحوی که انتساب آن به وی مورد تردید برخی از نویسندگان قرار گرفته، قصیده ی منفرج یا الفرج بعد الشده می باشد.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۵ / ۴۳.
[۴] ابواسحاق کازرونی، ابراهیم بن شهریار بن زاران فرخ بن خورشید
نام: ابراهیم
نام پدر: شهریار
کنیه و لقب: ابواسحاق، شیخ مرشد
اسم اشهر: شیخ مرشد
سال و محل تولد: ۳۵۲ ق، نورد کازرون
سال و محل وفات: ۴۲۶ ق، نورد کازرون
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: عرفان، شعر، تفسیر و حدیث
سرگذشتنامه:
ابواسحاق در نورد کازرون متولد شد. پدر و مادر وی از زرتشتیانی بودند که پیش از ولادت او اسلام آورده بودند. خانواده ی ابواسحاق بسیار تنگدست بودند و از او می خواستند که برای تأمین معاش پیشه ای بیاموزد، اما چون اشتیاق او به فراگرفتن قرآن بسیار بود، عاقبت پدر و مادر و جدش پذیرفتند که او سحرگاهان پیش از رفتن به کار به درس قرآن رود. ابراهیم پس از تحصیل مقدمات علوم و مصاحبت با برخی از مشایخ فارس، بر آن شد که طریقت یکی از سه شیخ پرآوازه ی آن عصر را برگزیند و عاقبت از آن میان به طریقت ابن خفیف روی آورد. روایت مسلمان شدن ۲۴۰۰۰ نفر از مردم کازرون به دست او اگرچه اغراق آمیز می نماید، اما حاکی از محبوبیت وی در میان پیروان ادیان دیگر است. ابواسحاق در ۳۸۸ ق همراه ابوبکر عبادانی به سفر حج رفت و در راه نزد مشایخ و دانشمندان بصره، مدینه و مکه از جمله ابوالحسن علی بن عبدالله بن جهضم همدانی به استماع حدیث پرداخت و در مراجعت از مکه نیز همراه شیخ خویش، حسین اکابر بود. ابواسحاق مریدان بسیار داشت. محمود بن عثمان فهرستی طولانی از اسامی ایشان درآورده است. وی در میان وزیران و منصبان نیز دوستداران و مریدانی داشت، چنانکه امیرابوالفضل بن بویه ی دیلمی از جمله ی ایشان بود. ابواسحاق در پی بیماری سختی که چهارماه ادامه یافت، در نورد کازرون درگذشت. کراماتی که در زمان حیات و نیز پس از مرگ وی به او نسبت داده اند،حاکی از اعتقاد عامه ی مردم به اوست.
خواجوی کرمانی مثنوی روضه الانوار را در مرقد ابواسحاق سرود. همچنین تربت شیخ را « تریاق اکبر » گفته اند. ابواسحاق خود از نفوذ معنوی خویش آگاهی داشت. چنانکه گویند وصیت کرده بود که، « هرگاه شما را حادثه ای پیش آید، تعرض به صندوق تربت من کنید تا آن بلیّه مندفع گردد ».
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۷۱-۵ / ۱۷۲.
[۵] ابوبکر اَبْهَری، عبدالله بن طاهر بن حارث طائی
نام: عبدالله
نام پدر: طاهر
کنیه و لقب: ابوبکر ابهری
اسم اشهر: ابوبکر ابهری
سال و محل تولد: [ن.م] ابهر
سال و محل وفات: ۳۳۰ ق، ابهر
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: عرفان و تصوف
استادان: شیخ ری و قهستان و مظفر قرمیسینی
سرگذشتنامه:
نسبت او به حاتم طایی می رسد. ابهری با صوفیان بغداد هم ارتباط داشته، چنانکه از شبلی روایت حدیث کرده و با جنید و ابراهیم خواص صحبت داشته است. بسیاری از بزرگان صوفیه ی ایران هم از صحبت وی بهره گرفته اند، از آن جمله می توان شیخ ابوبکر فراء ابوالعباس بردعی صوفی که از وی روایت کرده است و نیز ابوالقاسم نصرآبادی را نام برد. ابوبکر سفری به مکه داشت و سفری دیگر به قزوین که در ۳۲۸ ق انجام گرفت.
آثار:
کتاب یا نوشته ای به ابهری نسبت داده نشد، اما سخنان عارفانه ی او که متضمن تعلیمات و آرای اوست، در بسیاری از تذکره ها آمده است.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۵ / ۲۴۰.
[۶] ابوبکر طمستانی
نام: ابوبکر
نام پدر: –
کنیه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: [ن.م] طمستانی
سال و محل تولد: [ن.م] طمستان شهر کوچکی در چهار فرسخی فسا
سال و محل وفات: ۳۴۰ ق، نیشابور
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
استادان: شبلی و ابراهیم دباغ
سرگذشتنامه:
از تاریخ تولد و نام کامل او اطلاعی نداریم. وی در فارس با مشایخ آن دیار مصاحبت کرده و مورد تکریم آنان بوده است. وی در عبادت و شطح چنان بود که در پارس کس قوت سخن شنیدن او را نداشت. سخنان شطح آمیز او سبب شد که مشایخ فارس از بیم آنکه مبادا به او آسیبی رسد، صلاح چنان دیدند که وی به خراسان رود و ظاهراً این مهاجرت در اواخر زندگی او صورت گرفته است. وی در این سفر مدت کوتاهی در اصفهان بود و سپس به نیشابور رفت. در این شهر گوشه نشینی اختیار کرد و روزگار را به انزوا گذرانید.
آثار:
ابوبکر طمستانی صاحب تألیفی نبود و منابع نوشته ای را به او نسبت نداده اند.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۲۵۴-۵ / ۲۵۵.
[۷] ابوالحسین بن هند، ابوالحسین علی بن هند قرشی فارسی
نام: علی
نام پدر: هند
کنیه و لقب: ابوالحسین
اسم اشهر: ابوالحسین بن هند
سال و محل تولد: [ن.م] فسا
سال و محل وفات: فسا [ن.م]
مذهب و شریعت: [ن.م]
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
استادان: وی از ابوبکر شبلی و او از جنید اجازه ی ارشاد داشته است.
شاگردان: مؤمل جصّاص ( استاد ابن خفیف ).
سرگذشتنامه:
ابوالحسین از مردم فسا بود و در همان شهر درگذشت. وی مورد احترام مشایخ عصر خود بوده است و از وی نکات عرفانی و رموز الهی می آموختند، چندانکه در مسائل عرفانی به او رجوع می کرده اند. وی با ابن خفیف نیز ارتباط نزدیک داشته است. اقوال ابوالحسین نمودار آرای عرفانی اوست که در بیشتر منابع معتبر یاد شده است. از سخنان وی چنین استنباط می شود که اساس طریقت وی بر پایه ی زهد و تقوا بوده است. وی صفای عبادات و معاملات را وابسته به صفای معرفت در چهار چیز می داند: معرفت خداوند، معرفت نفس، معرفت موت و معرفت امور بعد از موت. وی از عرفای مشهور سده ی چهار قمری و از بزرگان مشایخ فارس بود.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۵ / ۳۷۰.
[۸] ابوطالب مَکّی، محمد بن علی بن عطیه
نام: محمد
نام پدر: علی
کنیه و لقب: ابوطالب
اسم اشهر: ابوطالب مکی
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: ۳۸۶ ق، بغداد
مذهب و شریعت: [ن.م]
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
استادان: وی صحیح بخاری را نزد ابوزید استماع کرد و از عبدالله بن جعفر بن فارس اجازه ی روایت گرفت و از کسانی چون ابوبکر آجری، علی بن احمد مصیصی، محمد بن عبدالحمید صنعانی و احمد ضحاک روایت می کرد.
شاگردان: کسانی که از وی روایت کرده اند عبارتند از: عبدالعزیز ازجی، محمد بن مظفر خیاط
سرگذشتنامه:
با آنکه ابوطالب از مؤلفان مشهور صوفیه بوده است، اما آگاهی درباره ی زندگانی و احوال شخصی او بسیار اندک است. وی روزگاری به ریاضت های سخت عمر می گذرانده و روش وی در تصوف بر مجاهدت و ریاضت نفس و بر زهد و تجرد مبتنی بوده است. بعد از وفات ابوالحسن بن سالم در بصره، ابوطالب به نشر آرای او پرداخت و زعامت مذهب سالمیه را برعهده گرفت. وی نخست در بصره و سپس در بغداد به وعظ و تبلیغ مشغول شد و مردم بسیاری در مجلس او گرد می آمدند، اما گه گاه در سخنان او نکات و تعبیراتی شنیده می شد که با عقاید رایج مردم سازگار نبود و مورد انکار و انتقاد متشرعان قرار می گرفت، چنانکه از او نقل کرده اند که می گفت « لیس علی المخلوقین اضّر من الخالق » از این رو به سخنان ناروا و بدعت آمیز متهم شد و مردم از او روی گردان شدند و ناگزیر تا پایان عمر دیگر مجلس نگفت.
آثار:
قوت القلوب فی معامله المحبوب، علم القلوب و المجمل المختصر
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۶۳۰-۵ / ۶۳۱.
[۹] ابوعلی رودباری، محمد بن احمد ( احمد بن محمد ) بن قاسم
نام: محمد
نام پدر: احمد
کنیه و لقب: ابوعلی
اسم اشهر: ابوعلی رودباری
سال و محل تولد: ۳۲۲ ق [رودبار]
سال و محل وفات: [ن.م] مصر
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: تصوف، عرفان، فقه، ادب و حدیث
استادان: جنید، ابوالعباس ابن سُریج، ثعلب، ابراهیم چربی، ابوالحسن نوری، ابوحمزه بغدادی و ابوعبدالله بن الجلاء
شاگردان: ابوعلی کاتب بن عطا، محمد بن عبدالله رازی، احمد بن علی وجیهی، معروف زنجانی و ابن خفیف
سرگذشتنامه:
برخی مانند سمعانی، او را به رودبار در ناحیه ی طوس نسبت داده اند و برخی دیگر گفته اند که او منسوب به رودبار از نواحی بغداد بوده است. از انتساب او به رودبار در ناحیه ی جبال نیز سخن به میان آمده است، با اینکه نمی توان در باب هیچ یک از این موارد اطمینان حاصل کرد، اما تصریح به بغدادی بودن او در مآخذ این احتمال را که وی از رودبار بغداد بوده است، تقویت می کند. همچنین او را از تبار بزرگان و وزیران ایران عصر ساسانی دانسته و سلسله نسبت وی را تا کسری رسانده اند. وی در بغداد از بزرگان صوفیه بهره گرفت، سپس راهی مصر شد و در همانجا سکنی گزید. ابوعلی علاوه بر مقام طریقتی، حافظ حدیث، فقیه و ادیب نیز بود. چنانکه او را به جامعیت در علم شریعت و حقیقت ستوده اند. ابوعلی رودباری در مصر درگذشت و در گورستان قرافه نزدیک مزار ذوالنون مصری مدفون شد.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۶ / ۴۰.
[۱۰] ابومحمد جعفر حَذّاء
نام: ابومحمد
نام پدر: [ن.م]
کنیه و لقب: ابومحمد، حذّاء
اسم اشهر: جعفر حذّاء
سال و محل تولد: [ن.م] شیراز
سال و محل وفات: ۳۴۱ ق، شیراز
مذهب و شریعت: شیعه
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
استادان: ابوعمرو اصطخری
شاگردان: ابن خفیف
سرگذشتنامه:
او از مردم شیراز بوده و در محله ی باغ نو آن شهر به کفش دوزی می پرداخته، از زندگی و نحوه ی سیر و سلوک او اطلاع چندانی در دست نیست. ابومحمد در میان امیران و وزیران آن عصر نیز مریدانی داشته است. عضدالدوله ی دیلمی به او اعتقاد بسیار داشت و مرید وی بود. به ابومحمد کراماتی نیز نسبت داده اند که حاکی از اعتقاد مردم آن دوره به اوست. از او سخنانی در موضوعات مختلف عرفانی برجای مانده که در کتاب های تذکره و طبقات نقل شده است. ابومحمد در شیراز درگذشت و در قبرستان محله ی باغ نو به خاک سپرده شد.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۶ / ۲۱۱.
[۱۱] احمد بن محمد دینوری
نام: احمد
نام پدر: محمد
کنیه و لقب: ابوالعباس، استونه
اسم اشهر: دینوری
سال و محل تولد: [ن.م]، [دینور]
سال و محل وفات: ۳۴۰ / ۳۶۶ / ۳۶۷ ه، سمرقند
مذهب و شریعت: شیعه
رشته ی علمی و تخصص: عرفان و حدیث
استادان: ممشاد دینوری
سرگذشتنامه:
او به علوم ظاهری و باطنی عالم، و بسیار عابد و زاهد و از مصاحبت مردم متنفر و مرید ممشاد دینوری بوده و از مصاحبت مشایخ دیگر نیز سود می برده و در میان این طبقه به زهد و تقوی و کرامت معروف بوده و سال ها در دینور و بغداد و نیشابور مشغول ارشاد و عاقبت در سمرقند اقامت گزیده و به ارشاد و موعظه پرداخته است. وی از حسین بن سعید روایت کرده و ابومحمد حسن بن حمزه حسین طبری از او روایت نموده است.
منابع و مآخذ:
ریحانه الادب، ۲ / ۳۹؛ دائره المعارف تشیع، ۱ / ۵۲۶.
[۱۲] احمد بن محمد بن عبدالکریم
نام: احمد
نام پدر: محمد
کنیه و لقب: ابوالعباس
اسم اشهر: نصاب آملی
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: اواخر قرن چهارم [ن.م]
مذهب و شریعت: شیعه
رشته ی علمی و تخصص: عرفان و تصوف
سرگذشتنامه:
از بزرگان اهل حقیقت و مشایخ طریقت و در میان این طبقه به کرامات و خوارق عادات معروف و شیخ ابوسعید ابوالخیر مشهور هم در فنون طریقت بدو منسوب می باشد و گویند که بی سواد محض و از علوم ظاهریه بی بهره بوده و با وجود این در اثر فراست فوق العاده، غوامض مسائل هر فنی را که سئوال می کردند به آسانی جواب داده و مشکلات اصول دین و دقائق توحید را از وی استکشاف کرده و حل می نمود.
منابع و مآخذ:
ریحانه الادب، ۳ / ۳۰۱.
[۱۳] باباطاهر عریان
نام: باباطاهر
نام پدر: [ن.م]
کنیه و لقب: [ن.م]
اسم اشهر: باباطاهر عریان
سال و محل تولد: اواخر قرن چهارم
سال و محل وفات: [ن.م] همدان
مذهب و شریعت: شیعه امامی
رشته ی علمی و تخصص: عرفان و شعر
سرگذشتنامه:
باباطاهر عریان همدانی با مسلک درویشی و فروتنی که شیوه ی زندگی عارفان است، سبب شد تا وی گوشه گیر گشته و گمنام زندگی کند و آنچه از حوادث زندگی او نقل شده، ملاقاتی است که گویا میان او و طغرل شاه سلجوقی در سال ۴۴۷ در همدان اتفاق افتاده است. از این خبر برمی آید که دوره ی شهرت او اواسط قرن پنجم است. او از سخنگویان صاحبدل و دردمند بوده و نغمه هایی که شاهد سوز درونی اوست، شاهد این مدعاست. مجموعه ی کلمات قصار او به عربی، عقاید تصوف را در علم و معرفت و ذکر و عبادت و وجد و محبت در جمله های کوتاه و مؤثری بیان می کند. مقبره ی او در همدان است. در اینکه بعضی او را معاصر سلاطین سلجوقی دانسته اند، خطاست، وی از قدمای مشایخ و معاصر دیالمه بوده است.
آثار:
علاوه بر دیوان، مجموعه ی کلمات قصار است که تاکنون چندین شرح بر آن نگاشته اند: ۱- شرح عربی منسوب به عین القضاه همدانی، ۲- شرح عربی دیگری از قدما که شارح آن مجهول است، ۳- دو شرح یکی به عربی و دیگر به فارسی از حاج ملاسلطانعلی گنابادی.
اضافات:
علت شیعی بودن او را دو بیتی زیر می دانند:
در آن روزی که ما را آفریدی *** به غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چارت *** زمو بگذر، شتر دیدی ندیدی
که مراد او از هشت و چار دوازده امام است.
منابع و مآخذ:
دهخدا، ۳ / ۸-۳۸۱۵؛ دانشنامه جهان اسلام، ۱ / ۳۷-۴۳.
[۱۴] طاووس الحرمین
نام: اقبال
نام پدر: [ن.م]
کنیه و لقب: ابوالخیر، طاووس الحرمین
اسم اشهر: طاووس الحرمین
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: ۳۸۳ یا ۳۸۴ ق [مکه، مدینه]
مذهب و شریعت: شیعه
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
سرگذشتنامه:
او بسیار زاهد و متقی بوده و چون خواجه و مالکش ورع، طاعت، زهد و ریاضت او را مشاهده نمود، اصرار داشت که چیزی از وی درخواست نماید، لکن اقبال هم امتناع داشته و اصلاً چیزی از وی نمی خواست. عاقبت بعد از الحاح بسیار گفت اگر می خواهی مرا خالصاً لوجه الله آزاد کن. خواجه گفت که سالهاست ترا آزاد کرده ام و در حقیقت تو خواجه بوده و من بنده ی تو هستم. پس اقبال خواجه ی خود را وداع کرده و در بغداد به خدمت یکی از مشایخ رسیده و از طرف او به لقب طاووس الحرمین ملقب شده و به امر او به حجاز رفته و شصت سال در مکه و مدینه مجاورت گزیده و در تمامی عمر خود چیزی از کسی نخواسته تا در سال ۳۸۳ یا ۳۸۴ هجری قمری درگذشت.
منابع و مآخذ:
ریحانه الادب، ۱ / ۷.
[۱۵] عبدالله بن محمد
نام: عبدالله
نام پدر: محمد
کنیه و لقب: ابومحمد
اسم اشهر: راسبی
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: ۳۶۷ ق، بغداد
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: عرفان
سرگذشتنامه:
او از مشاهیر فضلای قرن چهارم هجری و مولد و مسکن و مدفن او بغداد بوده و زمان مقتدر و چند خلیفه بعد از او را درک کرد. از کلمات اوست در شرح محبت که گفته: المحبه اذا اظهرت افتضح فیها المحبّ و اذا کتمت قتل المحبّ ( عشق چون آشکار شود سر به رسوایی زند و چون ناگفته ماند عاشق را می کشد )
منابع و مآخذ:
ریحانه الادب، ۲ / ۶۴؛ دهخدا، ۸ / ۱۱۷۰۶.
[۱۶] نصرآبادی، شیخ ابوالقاسم ابراهیم بن محمد
نام: ابراهیم
نام پدر: محمد
کنیه و لقب: ابوالقاسم
اسم اشهر: نصرآبادی
سال و محل تولد: [ن.م]
سال و محل وفات: ۳۶۷ یا ۳۷۲ ه، مکه
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: تصوف
سرگذشتنامه:
او از شیخ شبلی جعفر بن یونس اجازه ی ارشاد داشته و خلیفه ی وی بوده و در قریه ی نصرآباد اصفهان خانقاهی داشته که تاکنون باقی و به تکیه میان ده نصرآباد معروف و مدفنش نیز به نوشته ی بعضی ها همانجا بوده است. بر طبق ظاهر کلمات بعضی دیگر، او در مکه مجاورت نموده و هم در آن ارض اقدس درگذشت.
منابع و مآخذ:
ریحانه الادب، ۴ / ۱۹۴.
[۲] ابوالحسن عامری، محمد بن ابی ذر یوسف عامری نیشابوری
نام: محمد
نام پدر: ابی ذر
کنیه و لقب: ابوالحسن
اسم اشهر: ابوالحسن عامری
سال و محل تولد: ۳۰۰ ق، نیشابور
سال و محل وفات: ۳۸۱ ق [ن.م]
مذهب و شریعت: مسلمان
رشته ی علمی و تخصص: فلسفه، منطق و عرفان
استادان: ابوزید بلخی در فلسفه، ابوبکر قفال و ابوالفضل ابن عمید
شاگردان: ابوعلی مسکویه، ابوحیان توحیدی، ابوالقاسم کاتب، علی بن حسین هندو و مانی مجوسی.
سرگذشتنامه:
ابوالحسن در نیشابور زاده شد و در همانجا به تحصیل علوم دینی پرداخت و سپس به شامستیان از قرای بلخ سفر کرد. وی پس از مرگ استادش در آنجا، به بخارا بازگشت و از آنجا به چاچ رفت. او دوباره به بخارا بازگشت، سپس در فاصله ی سال های ۳۴۲-۳۵۲ ق در نیشابور رحل اقامت افکند. ابوالحسن در حدود ۳۵۳ ق ساکن ری بود و در همانجا به تصنیف و تدریس اشتغال داشت. وی در ری از حمایت ابوالفضل ابن عمید وزیر آل بویه و فرزند و جانشین او ابوالفتح برخوردار بود. دو گزارش از سفر او به بغداد یکی پیش از ۳۶۰ ق و دیگری در ۳۶۴ ق در تذکره ها آمده است. ابوالحسن عامری در بغداد با بی اعتنایی دانشمندان رو به رو شد و آزرده خاطر به زادگاه خود بازگشت.
آثار:
الاعلام بمناقب الاسلام، الامد علی الابد، انقاذ البشر من الجبر و القدر، التقریر لاوجه التقدیر، السعاده و الاسعاد فی السیره الانسانیه، الفصول فی المعالم الالهیه، القول فی الابصار و المبصر و مجموعه ای از آثار متفرق او که با نام « الشذرات الباقیه من مؤلفات العامری المفقوده » گرد آمده است.
منابع و مآخذ:
دائره المعارف بزرگ اسلامی، ۵ / ۳۵۰-۳۴۸؛ الامتاع، ابوحیان ۱ / ۳۶.
پینوشتها:
۱. حسن انوشه. فرهنگنامه ادبی فارسی. تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۶. ص ۶۵۲.
2. فریدالدین عطار. تذکره الاولیاء تهران، دو جلد ۱۳۳۶. ۲ / ۳۵-۳۶.
3. حسن انوشه، همان، ص ۹۰۷.
4. همان، ص ۹۰۶.
5. همان، ص ۹۵۸.
6. همان، ص ۹۶۰.
منبع مقاله :
فدایی عراقی، غلامرضا؛ (بهار ۱۳۸۳)، حیات علمی در عهد آل بویه، تهران: مؤسسه ی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ اول
راسخون