آیا باید سریالها را فقط جهت پرکردن کنداکتور و سرگرمی جامعه پخش کرد و به پیامدهای ناشی از آن توجهی نکرد؟!آیا برای پخش اینگونه سریالها به این مسئله فکر شده که فرهنگ و تاریخ کره در برابر فرهنگ و تاریخ غنی ایران قابلیت عرض اندام دارد یا خیر؟
جواهری در قصر، امپراطور دریا، تاجر پوسان، افسانه جومونگ، افسانه بادها، افسانه دونگیی و سرزمین آهن، سلسله سریال های کرهای است که از سال ۱۳۸۵ با “جواهری در قصر” در سیمای ملی ایران شروع به پخش کرد و تا امسال یعنی سال ۱۳۹۳ با “سرزمین آهن” که به تازگی به اتمام رسیده،ادامه دارد.
البته قبل تر از این سریال های کره ای، پای چشم بادامی های ژاپن به تلویزیون باز شده بود که با سریال “سال های دور از خانه” در سال ۱۳۶۵ مورد توجه قرار گرفت؛ اما با استقبال مردم از جواهری در قصر، هجوم سریال های کرده ای به ایران شدت گرفت.
“جواهری در قصر” که اولین سریال کره ای بود به دلیل تازگی سبک، سیل عظیمی از مخاطبان را مجذوب خود کرد. همانند سریال “سالهای دور از خانه” که شخصیت اصلی آن “اوشین تاناکورا” بود و مردم ایران ارتباط خوبی با آن برقرار کردند و تأثیر بسزایی در کشورمان گذاشت
به عنوان مثال فروشگاه لباسهای دست دوم با نام “تاناکورا” که برگرفته از نام شخصیت اول داستان است در کشور به راه افتاد؛ همچنین واقع گرا بودن موضوع سریال هم عامل مهمی در ارتباط گرفتن با آن بود.
این ویژگی در موضوع سریال “جواهری در قصر” هم مشهود است؛ شخصیت یانگوم، الهام گرفته از داستان واقعی اولین زن پزشک در خاندان جوسئون کره جنوبی است که به نخستین زن پزشک درباری زمان خود تبدیل شد.
سریال بعدی که با سبکی متفاوت در سال ۸۷ روی آنتن شبکه ۳ رفت و توانست در جذب مخاطب موفق عمل کند “افسانه جومونگ” بود؛ «جومونگ» در تاریخ کره جنوبی، پرنس افسانه ای است که اطلاعات خاصی درباره قهرمانی هایش وجود ندارد.
برای همین بخشهای زیادی ازاتفاق های این سریال که ۱۸۰ سال قبل از میلاد مسیح (ع) رخداده، ساخته تخیل کارگردان بوده است. تنها عامل موفقیت این سریال در زمینه جذب مخاطب، محبوبیت بازیگران این مجموعه از جمله «سونگ ایلگوک» بازیگر نقش جومونگ بود. این محبوبیت به حدی رسید که پای این بازیگر به ایران هم باز شد و لباس ها و شمشیر جومونگ، وسیله ای شد برای بازی کودکان ایرانی.
موفقیت سریالهای کره ای را فقط می توان در “جواهری در قصر” و “افسانه جومونگ” خلاصه کرد و به جرأت میتوان گفت بقیه سریالهای کرهای نه در زمینه جذب مخاطب و نه در زمینه محتوا، هیچ موفقیتی نداشته اند بلکه با شکست هم مواجه شدند؛ سریالهایی که اکثرا ساخته تخیل کارگردان است و نه سنخیتی با فرهنگ ما دارد و نه با دین و آیین ما.
حال باید دید هدف از پخش اینگونه سریالها چیست؟ آیا باید سریالها را فقط جهت پرکردن کنداکتور و سرگرمی جامعه پخش کرد و به پیامدهای ناشی از آن توجهی نکرد؟!آیا برای پخش اینگونه سریالها به این مسئله فکر شده که فرهنگ و تاریخ کره در برابر فرهنگ و تاریخ غنی ایران قابلیت عرض اندام دارد یا خیر؟
آخرین سریال پخش شده به نام “سرزمین آهن” که به تازگی به اتمام رسیده هم در جذب مخاطب توفیق خاصی پیدا نکرد. در زمینه محتوا هم ایرادات و مشکلاتی به این سریال وارد است که از توضیح درباره ی آنچه در این سریال رخ میدهد، صرف نظر میکنیم.
حال باید دید پخش این سریالهای بی محتوا و یا حتی بد محتوا از روی غرض است یا جهل!!! سالهای قبل که سریالهای طنز و واقع گرای تولید کارگردان های خوش ذوق کشورمان از تلویزیون پخش میشد، نه نیازی به ماهواره و سریالهای خانواده برانداز بود و نه نیاز به تخیلات کشور کره؛ اما رفته رفته و با گذشت زمان تلویزیون کسل کننده شد و سریالهای بی محتوای خارجی بر تولیدات داخلی هم اثر گذاشت. دیگر خبری از طنز و واقع گرایی نبود و اکثر کارگردان ها تخیلات خود را بر روی آنتن میبردند. با این وضعیت گویی تلویزیون داخلی از در بیرون رفت و دیشهای ماهواره و سریالهای بیمفهوم از پنجره به خانه ها آمد.
به گزارش دانا،این از پیامدهای ویرانگر پخش سریالهای تخیلی شرق آسیا و توجه به تولیدات خارجی است به جای توجه به تولیدات با کیفیت داخلی؛ اگر هم اثری از تولیدات داخل پخش شود، به قدری بی کیفیت و بی محتواست که ناخودآگاه تلویزیون خاموش ترجیح داده میشود.
بدین ترتیب باید دید وضع اسف بار صدا و سیما و وابستگی به تولیدات خارجی تا کی ادامه میابد؟ آیا باید متأسفانه روز به روز شاهد افزایش دیش های ماهواره باشیم؟ آیا واقعا این مملکت قحط الرجال هنری است؟
با این همه امید است مسئولین محترم با جلوگیری از ورود سریالهای تخیلی کره ای، به تولیدات داخل کمک کرده و همچنین با نظارت بیشتر بر تولیدات داخلی شاهد هرچه بهتر شدن کیفیت سریالهای داخلی و در نتیجه صدا و سیمایی جذاب تر و متنوع تر باشیم.