بیست و دومین روز ماه مبارک رمضان در سال ۱۴۳۸ هجری قمری که سومین شب قدر هم میشد، شاید بهترین زمان برای دم زدن از راهی نو و فرصتی دوباره در زندگی آدمیزادگان بود.
شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۶، برنامه «ماه عسل» در انتخابی درست، چند زندانی را به استودیوی این برنامه آورد تا از اوضاعشان برای مخاطبان بگویند. این زندانیان جرمشان مالی بود و به پرداخت مبالغی نه چندان زیاد به بدهکارانشان محکوم شده بودند. خانمی برای پرداخت حدود ۱۳ میلیون تومان بدهی و آقایی به خاطر ۱۸ میلیون تومان بدهی به زندان افتاده بودند و هر کدام، چند و حتی چندین سال از حبسشان میگذشت. دو خانم و دو آقا مهمان برنامهی «ماه عسل» بودند.
این خانمها و آقایان ماجرا و اوضاعشان را اینگونه روایت کردند:
خانم(اول): حکمم غیابی آمد. ورشکسته شدم. دونه دونه چک هایم را گرفتم. برای ۱۳ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان الان در زندان هستم. بچه هایم هم خانه دخترم هستند. هر زنی یک مثلث خوشبختی دارد. خانواده، آبرو و اعتبار. یک زن وقتی وارد زندان می شود این مثلث را از دست می دهد. وقتی وارد زندان شدم فهمیدم که چقدر بی کس و بی پناهم. الان شش ماه است که زندانم. مگر چه گناهی کردم. فقط برای تامین خانواده و برای به دست آوردن نان حلال تلاش کردم که برایم این مشکل پیش آمد. یک زمین خورده و یک شکست خورده ام. آرزویم این است که خداوند به من کمک کند.
خیلی خوشحال شدم که می دیدم زندانیان دیگر با همین طرح کمک به زندانیان از زندان آزاد شدند.
علیخانی: در پرونده شما در این شش ماه حتی یک ملاقاتی هم نداشتهاید. نمیشد واقعا کسی برایتان کاری کند.
خانم(اول): هیچ کس برایم کاری نکرد. روز به روز فهمیدم که چقدر بی پناهم. من سرپرست بچه هایم بودم و آنها هم نتوانستند کاری برایم بکنند.
علیخانی: نمیشد وامی بگیرند یا این که با وثیقه قرار دادن سندی، از بانک وامی بگیرید و بدهیتان را تصفیه کنید.
خانم(اول): اگر سندی داشتم که میشد وامی از بیرون بگیرم حتما می توانستم اوضاع را تغییر دهم. در این شش ماهی که زندانم همه چیزم را از دست داده ام. روزنه ی امیدی که داشتم سرپناهم بود که همین را هم از دست دادم. منزلی اجاره کرده بودم با ۲ میلیون ودیعه و ۳۰۰ هزار تومان اجاره ماهیانه در ماهدشت کرج. در این شش ماهی که زندانی بودم خانه و پول ودیعه ام هم رفت.
علیخانی: متاسفانه این یک واقعیت است که هستند آدمی زادگانی که برای یک میلیون تومان بدهی، ۱۰ سال است که در زندانند.
خانم(دوم) – (این خانم نمی خواست تصویرش از تلویزیون پخش شود و فقط صدای او پخش می شد): وقتی کسی برای یک میلیون تومان وارد زندان می شود، کل خانواده تحت تاثیر قرار می گیرند و این تنها یک نفر نیست که درگیر این ماجرا می شود. در حالت خیلی خوشبینانه کسانی هستند که با مبالغ خیلی کم شرایطشان را تحمل می کنند.
علیخانی: یک نفر در زندان حبس میشود اما آسیبی که اطرافیانش در بیرون میبینند بسیار است.
خانم(دوم): از هر کسی سوال کنید، پدر و مادر و خواهر و برادر از همه چیز برایش مهمتر است. بچه را از شما میگیرند و به بهزیستی میدهند. من وقتی در زندان بودم مادرم و سه نفر از نزدیکانم را از دست دادم و درگذشتند. تا ابد این داغ بر دل من میماند. این جریان برای خانمهایی که در زندان هستند دارد رخ میدهد. خانمهایی که سرپرست خانواده هستند. مرد یا زن جرمی انجام میدهد اما بچهها که گناهی ندارند. بچههایی که معلوم نیست با زندانی شدن پدر یا مادرشان چه برسرشان میآید.
علیخانی: گاهی ما درباره کسی حرف میزنیم که کلاهبردار حرفهای است؛ که البته در آن صورت ماجرا متفاوت است. اما در این جا کسانی هستند که برای نخستین بار دچار اشتباه شدهاند. خیلی از این مشکلات به خاطر عدم اطلاع از قانون به وجود آمده است. آدمهایی که آبرو دارند اما بر اثر بی اطلاعی برایشان مشکل ایجاد شده است.
زن(اول): خانمی هست که هفت میلیون بدهکار است و دختر جوانی هم دارد و الان هفت ماه از حبسش میگذرد.
زن دوم: این خانمها کسانی هستند که سرپرست خانواده بودهاند و هدفشان تامین هزینه خانوادههایشان بوده است اما دچار مشکل شدهاند و اکنون در زندانند. از خانوادهها و مردم خوب ایران میخواهم که به حق این شبهای عزیز به بچههای این خانمها کمک کنند. در شرایط سختی هستند.
علیخانی: کسی هست در زندان که شما ترجیح دهید او زودتر از شما آزاد شود.
زن(دوم): بله. کسانی هستند که بچه دارند. دختری هست که به ملاقات مادرش میآید و کرایه ماشین ندارد. مسئولان زندان لطف میکنند و هزینهی رفت و آمد این دختر را پرداخت میکنند. این بچه باید خیلی اعتقادات محکمی داشته باشد که خلاف نکند. در زندان خودمان مادرانی داریم که با بچه زندانند. مهدکودک هست. اما بچه همیشه در این محدودیتها قرار دارد.
زن(اول): من راضی بودم مرگ را به چشم ببینم و این صحنه را نبینم؛ پسر بچهی هفت سالهای که کنار مادرش در زندان است، دستش را بالا برده بود و دعا میکرد که ای خدا همهی ما را از اینجا نجات بده. با این که خودم هزار مشکل دارم اما آرزو دارم که مادر این بچه هر چه زودتر از زندان آزاد شود. آزادی این مادر و کودکش برایم مهمتر از هر چیزی است. من ناامیدم. حکمم محکومیت مالی است. این محکومیت نه مرخصی دارد و نه بخشش.
در ادامه دو مرد که آنها هم از زندانیان مالی هستند به استودیو «ماه عسل» آمدند. یکی مرد جوانی است و دیگری موهایش سفید شده و گَرد پیری بر چهرهاش نشسته است. مرد جوان نمیخواهد که چهرهاش پخش شود اما پیرمرد آسودهخاطر مینشیند و با آرامش سخن میگوید.
پیرمرد: اتفاقا دوست دارم چهرهام پخش شود تا شاید سرگذشت من برای همه درس عبرتی شود.
علیخانی: مهمانان عزیز ما تحت نظر ماموران زندان، به استودیو آمدهاند و باز هم بعد از اتمام برنامه تحت مراقبت به زندان باز میگرددند.
پیرمرد: نزدیک به ۱۱ سال است که زندانم. با یکی از دوستانم سر یک ضمانت و حساب کتاب مشکلاتی برایمان پیش آمد و ایشان هم شکایت کرد و حق هم داشت و در نهایت من به زندان افتادم. برای ۱۸ میلیون و پانصد هزار تومان در زندان اصفهانم. بچههایم کوچک بودند و خانم هم راهی تهران شد و دیگر من را تَرد کردند. نه ملاقات، نه واریزی و نه هیچ چیز دیگری. در این ۱۱ سال حتی مرخصی هم نرفتم. چند ماه فقط برای درمان به بیمارستان رفتم.
مرد جوان: از سال ۱۳۸۶ در زندانم. ندانستن قانون باعث شد که برسر یک ماجرای مالی به زندان بیافتم. اشتباهی که کردم تخلف بود. هستند کسانی که به خاطر ۳ یا ۴ میلیون، الان ۱۳ سال است که در زندان است. چهار شاکی در پروانده من وجود دارد. کسانی مانند من دیگر فکر آزادی از سرمان بیرون می رود. با تلاش هایی که شما(اشاره به علیخانی و برنامهی «ماه عسل» داشت) و قوه قضاییه برای آزادی زندانیان انجام میدهید، الان امیدوار به آزادی هستم. در جامعه زندانی مالی مثل بیمار است. همه او را ترد می کنند و از او فرار می کنند، در حالی که فرق بین من و دیگران که آزادند در حد یک برگ چک است.
علیخانی: گاهی تفاوت من و کسی که جرمش قتل است، ۴ یا ۵ ثانیه است. هیچ وقت یادم نمیرود، روزی که برای دیدار با زندانیان به یکی از زندانها رفته بودیم؛ خانمی استاد دانشگاه بود اما زندانی شده بود، آن هم به جرم قتل. مشاجرهای لفظی میان او و عروسش شکل میگیرد و عروسش را هُل میدهد و زمین میخورد و سرش به آهن در میخورد و میمیرد. این خانم قاتل بود و حکم قصاص برایش آمده بود. حتی این خانم استاد دانشگاه هم برای چند ثانیه کنترلش را از دست داده بود و این اتفاق برایش رخ داده بود.
زن اول: چک یک کاغذ خالی نیست. چک یک تعهد است که من میدهم تا مال دیگری را در اختیار داشته باشم. ما انتظار بخشش از کسی که مالش را به ما داده، نداریم. اما انتظار داریم که زمینهای فراهم شود تا ما بتوانیم فرصت جبران داشته باشیم. من وقتی بیرون بودم در هتلی کار می کردم و ظرف میشستم و ۲ میلیون تومان هر ماه حقوق میگرفتم. اما اکنون که در زندانم، هیچ کاری از دستم برنمیآید و هیچ کسی را هم ندارم که بدهی من را بپردازد.
علیخانی: یعنی شاکی شما پس از این چندین سال منتظر است که شما ۱۸ میلیون به او پول بدهید.
پیرمرد: من اذیتش کردم و می خواهم از او حلالیت بطلبم. علی علیه سلام میراث دار این ماه عزیز است. مردم عزیمان هم به درستی میراث دار این بزرگوارند. خانمم که قهر کرده و الان ۶ سالی هست که ملاقاتم نیامده است. من نه پدر خوبی برای بچه هایم و نه همسر خوبی برای خانمم بودم. خون را با خون نمی شود شست، ما اشتباه کردیم. وقتی من زندان رفتم کوچک بودند.
علیخانی: شما هفت سال است زندانید و علتش هم امضاهایی بود که در یک شرکت کردم. فوق لیسانس مدیریت هم هستید. چه باید کرد.
زن دوم: شاکی خسارت دیده است. اما زندان طولانی مدت هیچ دردی را دوا نمیکند. بهترین راه این است که فرد زندانی بیرون بیاید و کار کند و بدهیاش را جبران کند. زندان طولانی مدت برای هر جرمی درست نیست. زنی که پس از ۱۰ سال از زندان بیرون میآید به نظرتان سرپناهی دارد؟ در این حبس ۱۰ ساله آیا چیزی از خانواده باقی میماند.
علیخانی(خطاب به مخاطبان برنامهی «ماه عسل» و کسانی که در طرح کمک برای آزادسازی زندانیان کمک مالی کردهاند): ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان شما کمک کردید تا زندانیان آزاد شوند. ۵۰۰ نفر تا همین الان آزاد شده اند، ۲۰۰ نفر دیگر هم شرایطش در حال آماده شدن است تا آزاد شوند.
زن دوم: زیباترین حادثه را ملت ایران شکل دادند. مادری که پس از سال ها کنار خانواده اش برمی گردد و سر سفره در کنار فرزندش می ماند، ارزشمند است. دست ملت ایران را می بوسم و از شما هم سپاسگزارم. بدانید که اگر می گوییم از آزادی دیگران خوشحالیم، واقعا خوشحالیم. من به نمایندگی از طرف ۲۰۰ نفر آمده ام که با هم در زندان هستیم. برای همه شان آرزوی آزادی می کنیم.
پیرمرد: کرم مولا علی، هرموقع که این خیرین عزیز بتوانند کاری برایمان بکنند، ما هم خوشحال می شویم. افرادی در زندان ما هستند که زنش روانی است و در بیمارستان است و بچه اش نزد همسایه است.
زن اول: مبلغ بدهی من ۱۴۰ میلیون بود و کار کردم و ۱۱۰ میلیونش را پس دادم. تنها آرزویی که دارم این که درِ زندان باز شود و آزاد شوم و بار دیگر در کنار خانوادهام قرار گیرم.
علیخانی: فقط خواست دل مردم است و اتفاقی است که مردم رقم زده اند. مفتخرم که بگویم نامهی آزادی شما دست من است. شما بعد از برنامه به زندان بر نمیگردید و میتوانید به منزلتان برگردید. دو عزیز دیگر هم در پشت صحنه هستند که نشد در خدمتشان باشیم اما این دو نفر هم آزاد میشوند.
انتهای پیام/
تسنیم