به گزارش نبض سحر، خرم دره ای شب عید تلاش می کند که برای دوستان و آشنایان خودش پیامکهای متفاوت تبریک ارسال کند ولی تعدادی را فراموش می کند و در مقابل برای بعضی دیگر دوبار پیام تبریک ارسال می کند و پیامک بعضی ها را نیز به اشتباه دوباره برای خودشان ارسال می کند !
پس از اینکه اولویت بندی برای شروع دید و بازدید از خانه مامانم اینا یا مامانت اینا به خیر می انجامد،مرد خرم دره ای لیست کامل نود نفره ای از دوست و فامیل تهیه می کند و خودش فقط ماشین را تمیز می کند و این زن خرم دره ای است که به سر و وضع بچه ها هم می رسد و دید و بازدید رسما شروع می شود !
قبل از حرکت به سوی دید و بازدید ،تذکرات لازم برای رعایت ادب و نزاکت و نحوه گرفتن عیدی و غیره بطور کامل به عمل می آید و خرم دره ای اولین زنگ در را به صدا در می آورد !
با هیجان غیر قابل وصفی سلام و احوالپرسی و روبوسی خرم دره ای انجام می شود و همه در محل پذیرایی جمع می شوند و پذیرایی با تعارف های بی وقفه میزبان شروع می شود!چند دقیقه بعد اثری از بادام هندی و رژیم شکسته شده ی مرد خرم دره ای باقی نمی ماند !
در همان چند دقیقه زمان پذیرایی بین مردان خرم دره ای مباحثی مانند مادر زن ،گرانی ،انتخابات ،فوتبال و قیمت ماشین بطور کاملا فشرده مورد بررسی قرار می گیرد و در طرف مقابل و در بین خانم ها نیز مدل طلا ،خواهر شوهر ،کیفیت رنگ مو و سختی های خانه تکانی بطور دقیقتری مورد بررسی قرار می گیرد !
نهایتا مهمان از خیر چای عید نمی گذرد و میزبان نیز از جفت کردن کفشها کوتاه نمی آید !
چند دید و بازدید مشابه نیز انجام می شود ولی پس از اینکه خرم دره ای از لیست تهیه شده اش بعد از کلی مشکل پارک ماشین به چند در بسته بر می خورد ، به پیشنهاد همسرش تصمیم می گیرد که دید و بازدید بعدی را بوسیله تلفن و با هماهنگی قبلی انجام دهد ،او به خرم دره ای شماره دو زنگ میزند و او که خودش در یک جای دیگر سرگرم دید و بازدید عید است با تعارف می گوید که اتفاقا تا ده دقیقه دیگر به خانه بر می گردد و بی صبرانه منتظر او خواهد بود !خرم دره ای سریع حاضر می شود و با اعلام یک فراخوان سریع به خانواده قصد رفتن به آنجا را می کند ولی تا همسر او حاضر شود زنگ در توسط خرم دره ای دیگر به صدا در می آید! عید دیدنی و پذیرایی معمول خرم دره ای شروع می شود و البته چایی نیز در حال آماده شدن است که بچه مهمان از سر و کله میزبان آنقدر بالا می رود و او هم آنقدر از شیطنت بچه ناراحت نمی شود که نهایتا او را با یک اسکناس ده هزار تومانی هم به عنوان عیدی مورد تشویق قرار می دهد!
مهمان در حال بدرقه شدن است که یک خرم دره ای دیگر نیز از راه می رسد و همه اینها در حالی انجام می شود که خرم دره ای شماره دو همچنان منتظر است…!
نویسنده بهنام شیرمحمدی