به گزارش نبض سحر، حضرت امام حسن عسکری(ع) پس از بیست و هشت سال زندگی و شش سال امامت در هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری در شهر سامرا و به دست معتمد عباسی به شهادت رسید و در کنار مرقد مطهر پدر بزرگوار خویش مدفون گردید. آن حضرت، همواره تحت نظر و در زندانهای طاغوتهای عصر خود بود و سرانجام با زهر جفا، شهید شد. امام حسن عسکری(ع) با همه اختناق و محدودیتهای زمان توانست به بهترین وجه و در حد امکان، فشردگی مبارزه درمقابل ستمگران و حکام جور را حفظ کرده و این نهضت نهفته را هدایت نماید. آن حضرت، قطب دایرهی مبارزه بود و دیگران بر اطراف او دور میزدند.
دوست ودشمن میدانستند که امام و پیروانِ او، خلافت ناحقِّ عباسی را قبول ندارند و طرفدار حکومت واقعی و نجات دهندهی اسلامند. امام حسن عسکری، با وجود همهی فشارهای دستگاهِ جور عباسی و کنترلها و مراقبتهای بیوقفهی دولت مرکزی، یک سلسله فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افکار ضداسلامی انجام داد که بدینگونه قابل ذکرند: کوششهای علمی در دفاع از آیین اسلام و ردّ اشکالها و شُبهاتِ مخالفان و نیز تبیینِ اندیشهی صحیح اسلامی؛ ایجاد شبکهی ارتباطی با شیعیانِ مناطق مختلف از طریق تعیین نمایندگان و اعزام پیکها و ارسال پیامها؛ فعالیتهای سِرّی سیاسی به رغم کنترلهای حکومت عباسی؛ حمایت و پشتیبانی مالی از شیعیان، به ویژه یارانِ خاصِّ خود؛ تقویت و توجیه سیاسیِ رجال و عناصرِ مهمّ شیعه در برابر مشکلات؛ استفادهی گسترده از آگاهی غیبی برای جلب منکران امامت و دلگرم کردن شیعیان؛ آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت فرزند خود، امام مهدی (عج).
جایگاه اجتماعی امام
امام حسن عسکری علیهالسلام اگر چه بسیار جوان بود، ولی به دلیل موقعیت بلند علمی، اخلاقی و خانوادگی، به ویژه رهبری شیعیان و اعتماد بیشائبه آنان به حضرت و احترام بیچون و چرای مردم، شهرت فراوانی پیداکرده بود. به همین دلیل، حاکمان عباسی نیز به جز در مواردی، در ظاهر، رفتاراحترامآمیزی از خود به امام عسکری علیهالسلام نشان میدادند. خادم آن امام میگوید: روزهایی که امام عسکری علیهالسلام به مقر خلافت میرفت، شور و شعف عجیبی در مردم پیدا میشد. خیابانهای مسیر آن حضرت، پر از جمعیتی بود که بر مرکبهای خود سوار بودند. هنگامی که امام مشرف میشدند، هیاهو یکباره خاموش میشد و حضرت از میان جمعیت گذشته، وارد مجلس میشد.
شاگردان
امام حسن عسکری علیهالسلام در مدت شش ساله امامت خود، شاگردان زیادی را تربیت کرد و آنها را به سر منزل کمال رساند که به عنوان نمونه، به چند نفر از آنان اشاره میکنیم:
۱٫ احمدبن اسحاق اشعری قمی، که نماینده و فرستاده مردم قم و از یاران خاص حضرت بود. او از جمله کسانی است که حضرت مهدی(عج) را زیارت کرده است.
۲٫ سید عبدالعظیم حسنی، که از نوادگان حضرت مجتبی علیهالسلام است. او از عالمان، فقیهان و پارسایان برجسته زمان خود بود و ائمه اطهار، شیعیان را به مراجعه به او دستور دادهاند. قبر مطهر ایشان در شهر ری است.
۳٫ فضل بن شاذان که یکی از پرکارترین دانشمندان شیعه است. او خراسانی بود و از مکتب پربرکت امام عسکری علیهالسلام کسب فیض مینمود. آن حضرت در مورد او میفرماید: «باید اهل خراسان به جایگاه فضل بن شاذان و بودن او در میانشان برخود ببالند».
سفیران هدایت
با توجه به ایجاد محدودیت و پراکنده بودن شیعیان در مناطق مختلف، امام حسن عسکری علیهالسلام برای ارتباط با آنان، از شیوه انتخاب وکیل استفاده میکردند. وکلای حضرت موظف بودند تا در زمینه احکام شرعی و مسایل مالی و خمس و دیگر موارد، به عنوان رابط بین امام و مردم عمل کرده و مشکلات مردم را حل کنند. بعضی از وکلای حضرت عبارتاند از:
۱٫ عثمان بن سعید عمری که از بزرگان شیعه است و از شغل روغن فروشی، به عنوان پوششی برای فعالیتهای خود استفاده میکرد.
۲٫ ابراهیم بن عبده، که نماینده و وکیل امام در شهر تاریخی و مذهبی نیشابور بود.
۳٫ احمدبن اسحاق قمی اشعری که از یاران خاص امام و از شخصیتهای بزرگ شیعی و وکیل و نماینده امام در موقوفات قم بود. او استاد شیخ صدوق بوده و پس از شهادت امام عسکری علیهالسلام ، وکالت امام زمان(عج) را هم برعهده داشت.
۴٫ ابراهیم بن مهزیار اهوازی.
تألیفات
وجود منبع علوم آلمحمد علیهالسلام و فیض ربوبی در شهر سامراء، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام، از نقاط مختلف، برای کسب فیض از حضور امام حسن عسکری علیهالسلام ، به سامراء رفته و از علوم ایشان بهرهمند شوند. هر چند عمر حضرت کوتاه بود، ولی در همین مدت اندک، توانست آثار مهمی اعم از تفسیر قرآن و نشر احکام اسلامی و گسترش مسایل فقهی، از خود به یادگار بگذارد. حضرت تألیفاتی داشتهاند که عبارت است از:
۱٫ تفسیر العسکری: امام حسن عسکری علیهالسلام یکی از بزرگترین مفسران قرآن کریم به شمار میآمد که قرآن را به صورتی ساده و روشن، برای شیعیان خود تفسیر میکرد. این کتاب، یکی از یادگاریهای علمی امام حسن عسکری علیهالسلام در زمینه تفسیر قرآن است .
۲٫ المُقْنِعه: این کتاب مشتمل بر علم حلال و حرام بوده که به حضرت عسکری علیهالسلام منسوب است.
نامههای امام
امام حسن عسکری علیهالسلام در طول مدت امامت خود، نامههای زیادی به شخصیتها، شهرها و کشورهای مهم اسلامی نوشته که تعدادی از آنها برای کشور ولایت مدار و بزرگ اسلامی ایران بوده است. امام عسکری علیهالسلام در یکی از نامههای خود به علی بن حسین بابویه قمی، پدر شیخ صدوق که یکی از فقهای بزرگ شیعه بوده، میفرماید: «ای بزرگ مرد و مورد اعتماد و فقیه من، صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده». امام در یکی دیگر از نامههای خود به اسحاق بن اسماعیل و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامی میفرماید: «ابراهیم بن عَبده، نامه مرا برای همه بخواند تا جای سؤال و ابهامی باقی نماند». امام حسن عسکری علیهالسلام نامه دیگری هم به مردم شریف قم و آوه، واقع در ۴۵ کیلومتری قم نوشتهاند.
خلفای معاصر
امام حسن عسکری علیهالسلام در دوران زندگی کوتاه خود، با شش تن از خلفای عباسی هم عصر بود که هر کدام از آنها، از دیگری فاسدتر و ستمگرتر بودند. سه تن از اینان، در زمان حیات امام هادی علیهالسلام به خلافت رسیدند که عبارت اند از متوکل عباسی، فرزند هارون الرشید، منتصر عباسی و مستعین.
اما سه تن از خلفای عباسی، در دوران شش ساله امامت امام عسکری علیهالسلام بر تخت خلافت نشستند و از ناحیه آنان، ستمهای زیادی بر حضرت وارد شد. این انسانهای پلید عبارتاند از: معتزّ که از سال ۲۵۲ تا ۲۵۵ حکومت کرد. مهتدی که از سال ۲۵۵ تا ۲۵۶ خلیفه عباسی بود و معتمد عباسی که آن حضرت را به شهادت رساند. خلفای عباسی که روز نخست به نام طرفداری از علویان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بنی امیه قیام کردند، مانند خلفای بنی امیه و بلکه بدتر از آنان، به ستمگری و خودکامگیهای خود ادامه دادند.
قیامها
در عصر امامت امام عسکری علیهالسلام قیامهای فراوانی از سوی علویان بر ضد دستگاه عباسی شکل گرفت. علت این انقلابها و قیامها، ظلم و فساد بیپایان خلفای عباسی به مردم و علویان بود. افزون بر این که آنان معتقد بودند رهبری جامعه اسلامی، حق علویان است و عباسیان، غاصبان خلافت اند. برخی از این قیامها عبارت است از:
۱٫ قیام علی بن زید بن الحسین: او از نوادگان امام سجاد علیهالسلام بود که در کوفه قیام کرد و در این راه، فداکاریهای بسیاری از خود نشان داد و بارها با نیروهای خلیفه عباسی درگیر شد.
۲٫ قیام احمدبن محمدبن عبداللّه: او نیز از علویان عصر امام عسکری علیهالسلام بود که بر ضد معتمد عباسی قیام کرد، ولی به قتل رسید و سرش را نزد آن حاکم ستمگر فرستادند.
اوضاع سیاسی
خلفای عباسی، از هر گونه اعمال فشار و محدودیت به امامان شیعه دریغ نکرده و فضای غبارآلودی را در اطراف آنان به وجود آورده بودند. این فشارها، در عصر امام حسن عسکری علیهالسلام به اوج خود رسید. درباره علت این فشارها و محدودیتها، به دو مطلب عمده میتوان اشاره کرد: نخست این که در زمان امام عسکری علیهالسلام ، شیعه به صورت قدرتی عظیم در عراق درآمده بود و همه مردم میدانستند که این گروه، به خلفای وقت معترض بوده و حکومت عباسیان را مشروع و قانونی نمیداند؛ دوم اینکه، خاندان عباسی و پیروان آنها میدانستند مهدی موعود(عج) که نابود کننده حکومتهای خودکامه است، از نسل حضرت عسکری علیهالسلام خواهد بود. به همین دلیل، پیوسته مراقب اوضاع زندگی او بودند تا بتوانند فرزند حضرت را به چنگ آورده و ایشان را از سر راه خود بردارند.
فعالیتهای امام در دوران امامت
الف) کوششهای علمی
امام عسکری علیهالسلام به رغم شرایط نامساعد و محدودیت بسیار شدیدی که حکومت عباسی برقرار کرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح جامعه نشد، ولی شاگردانی تربیت کرد که هر کدام از آنها، سهم به سزایی در نشر و گسترش معارف اسلام و دفع شبهههای دشمنان داشتند. مرحوم شیخ طوسی رحمهالله ، تعداد شاگردان حضرت را بیش از یکصد نفر ثبت کرده که در میان آنان، مهرههای روشن، شخصیتهای برجسته و مردان وارستهای به چشم میخورد. امام حسن عسکری علیهالسلام افزون بر تربیت شاگردان، مشکلات و تنگناهای پیش آمده برای مسلمانان و امت اسلامی را در پرتو علم امامت حل میکرد.
ب) استفاده از آگاهی غیبی
امامان معصوم در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهی غیبی برخوردار بوده و در مواردی که اساس حقانیت اسلام یا مصالح عالی امت اسلامی در خطر میافتاد، از این آگاهی به صورت «ابزار» استفاده میکردند. امام حسن عسکری علیهالسلام نیز از این قاعده بیرون نبود. شرایط نامساعد و جوّ پراختناق آن عصر و شک و تردید و تزلزل گروهی از شیعیان در مورد امام هادی علیهالسلام و امام عسکری علیهالسلام ، باعث میشد که امام عسکری علیهالسلام پردههای حجاب را کنار زده و از آن سوی جهان ظاهر خبر دهد که این کار، از مؤثرترین شیوههای جلب مخالفان و تقویت ایمان شیعیان بود. مرحوم علامه مجلسی رحمهالله در کتاب شریف بحارالانوار، ۸۱ مورد از کرامات و گزارشهای غیبی آن حضرت را ثبت کرده است. ابوهاشم جعفری نیز در اینباره میگوید: هر زمان که به حضور امام عسکری علیهالسلام میرسیدم، برهان و نشانه تازهای بر امامت حضرت مشاهده میکردم.
ج) آماده سازی برای دوران غیبت
از آن جا که غایب شدن امام و رهبر هر جمعیت، حادثهای غیرطبیعی و نامأنوس است و تحمل مشکلات ناشی از آن برای نوع مردم دشوار میباشد، پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله و امامان پیشین، به تدریج مردم را با این موضوع آشنا ساخته و افکار ایشان را برای پذیرش آن آماده میکردند. این تلاش، در عصر امام عسکری علیهالسلام به صورت روشنتری به چشم میخورد و جلوه بیشتری پیدا میکند؛ زیرا آن حضرت، از یک طرف حضرت مهدی(عج) را تنها به شیعیان خاص و بسیار نزدیک خود نشان میداد و از طرف دیگر، تماس مستقیم شیعیان با خود حضرت عسکری علیهالسلام نیز روز به روز محدودتر و کمتر میشد، به طوری که حتی در خود شهر سامراء، به مراجعات و مسایل شیعیان به وسیله نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ میدادند. آن حضرت با این شیوه، به شیعیان فهماندند که امام زمان میتواند زنده بوده، ولی از نظر و چشم مردمان پنهان باشد.
د) ایجاد شبکه ارتباطی
در زمان امام حسن عسکری علیهالسلام ، شیعیانْ در مناطق مختلف و شهرهای متعددی مانند کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آوه( در ۴۵ کیلومتری قم)، مدائن، خراسان، شهرری و… گسترش یافته و در آنها سکونت داشتند. گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان، وجود سازمان ارتباطی منظمی را ایجاب میکرد تا پیوند شیعیان را با حوزه امامت و با یکدیگر برقرار سازد و از این رهگذر، آنان را از نظر دینی و سیاسی رهبری کند. امام حسن عسکری علیهالسلام برای این هدف بلند، نمایندگانی از میان برجستگان علمی و معنوی شیعیان برگزیده و در مناطق متعدد منصوب کرد و ازاین راه، پیروان خود را در همه مناطق زیر نظر داشت. افزون بر شبکه ارتباطی وکالت، آن حضرت به وسیله اعزام پیکها و نامهها نیز، با شیعیان و پیروان خود در ارتباط بود و مشکلات آنان را برطرف مینمود.
ه) فعالیتهای سرّی سیاسی
امام حسن عسکری علیهالسلام ، به رغم تمامی محدودیتها و کنترلهایی که از طرف دستگاه خلافت به عمل میآمد، یک سلسله فعالیتهای سری سیاسی را رهبری میکرد و با گزینش شیوههای بسیار ظریف پنهانکاری، از چشم بیدار و مراقب جاسوسان دربار عباسی به دور میمانْد. عثمان بن سعید که از نزدیکترین و صمیمیترین یاران امام بود، زیر پوشش روغنفروشی فعالیت میکرد و اموال و وجوهی را که باید به اماممیرسید، در ظرفها و مشکهای روغن قرار داده و به امام میرسانْد. آن حضرت در اقدامی کاملاً سری، اسناد، نامهها و نوشتههای سری را در میان چوب جاسازی کرده و برای نماینده خود میفرستاد. امام این کار را برعهده مأمور حمام خود گذاشته بود که سوءظن کسی را جلب نکند.
بازداشت امام
متوکل عباسی، دستور جلب امام هادی علیهالسلام را به همراه امام عسکری علیهالسلام به منظور کنترل بیشتر آنها و شیعیان صادر کرد و آن دو امام بزرگوار را به شهری نظامی وارد نمود که تفاوتی با زندان نداشت. در عین حال، خلیفه عباسی در بازداشت امام هادی و عسکری علیهماالسلام سختگیری بیشتری میکرد و در هنگام پیدایش جریانهای خاصی که نوعی تهدید بر ضد حاکمیت به شمار میآمد، شخص امام و یاران نزدیک حضرت را به زندان میانداخت. اگر چه مدت زمان زندانی شدن امام حسن عسکری علیهالسلام به طور دقیق مشخص نیست، از روایات چنین بر میآید که آن حضرت در زمان خلافت هر سه نفر خلیفه معاصر، به زندان افتاده است. امام عسکری علیهالسلام در زمان معتز به همراه برادرش جعفر به زندان افتاد. حضرت در دوران مهتدی هم به زندان افتاد که مقارن با کشته شدن خلیفه بود. آن حضرت در سال ۲۵۹ ق، همزمان با حکومت معتمد عباسی نیزدر بازداشت او به سر میبرد.
نقشه شوم
معتز، خلیفه جوان و مغرور عباسی، در سال ۲۵۲ قمری به خلافت رسید و در سال ۲۵۵ قمری، کشته شد. او برای حفظ قدرت و حکومت خود، دست به هر جنایتی زد و از هیچ عمل وحشیانهای فروگذار نکرد. معتز در دوران سه ساله حکومت خودکامه خود، مسلمانان راستین و بزرگان شیعه را تحت فشار قرار داد. شیعیان و سادات علوی در دوران حکومت او، با شدیدترین شکنجهها در زندانها به سر میبردند. او برای از بین بردن موانع حکومت خود، دستور قتل امام حسن عسکری علیهالسلام را صادر کرد و به یکی از درباریان خود به نام سعید حاجب دستور داد تا امام را به طرف کوفه روانه کرده و حضرت را در بین راه به شهادت برساند، ولی با کشته شدن خلیفه توسط گروهی از ترکان دربار، نقشه شوم او عملی نشد و آن حضرت از این حادثه جان سالم به در برد.
شمع پروانگان
امام حسن عسکری علیهالسلام مدتی در زندان دژخیم زمان خود به نام «نحریر» گرفتار بود. همسر نحریر به او اعتراض کرد و او را از عاقبت بدرفتاری با آن حضرت برحذر داشت، ولی او برعکس توصیههای زن خود عمل کرده و دستور داد تا حضرت را در قفس درندگان و شیران بیندازند. دستور نحریر به اجرا در آمد. او بعد از مدتی برای بازدید چگونگی قتل امام و فرستادن گزارش، نزدیک قفس آمد و با صحنه بینظیری مواجه شد؛ امام علیهالسلام در میان درندگان در حال عبادت بود و آنها در گرد آن حضرت حلقه زده و زانوی ادب و احترام در مقابل حضرت به زمین زده بودند، نحریر بعد از دیدن این منظره، امام عسکری علیهالسلام را آزاد کرد.
شب حادثه
امام حسن عسکری علیهالسلام ، در شب شهادت خود، نامههای زیادی نوشت و آنها را به نامه رسان خود داد تا به شهر مدینه برساند. حضرت در آخرین لحظات عمر مبارک خود، آب خواست و فرمود: «میخواهم نماز بخوانم». خادم حضرت، سجاده را برای امام آماده کرد. حضرت وضو گرفت و نماز صبح را در بستر به جا آورد. بعد کاسه آب را از خادم خود گرفت تا مقداری از آن را بنوشد که دست حضرت لرزید و ظرف آب به دندانهای حضرت برخورد میکرد. حضرت به خادم خود فرمود تا فرزندش امام زمان را حاضر کند. در این هنگام، نرجس خاتون، مادر امام زمان علیهالسلام به همراه آن حضرت وارد اتاق شد همین که چشم حضرت به امام زمان افتاد، گریه کرد و فرمود:«ای سید اهل بیت، مقداری به من آب بده که من به سوی پروردگار خود رهسپارم». امام زمان پدر بزرگوار خود را سیراب نمود و حضرت جان به جان آفرین تسلیم کرد. امام عسکری علیهالسلام ، در روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ قمری، بعد از نماز صبح در ۲۸سالگی به شهادت رسید.
پنج درس ارزشمند و آموزنده
۱ مرحوم سیّد مرتضى ، شیخ حرّ عاملى و برخى دیگر به نقل از ابوهاشم جعفرى آورده اند:
روزى به محضر مبارک امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم ، دیدم که در حال نوشتن نامه اى مى باشد، لحظاتى را در خدمت آن حضرت نشستم تا آن که هنگام نماز فرا رسید.
بدین جهت ، از ادامه نوشتن خوددارى نمود و در همان لحظه ، نامه و قلم را بر زمین نهاد و برخاست مشغول خواندن نماز گردید.
و من مواظب احوال و اوضاع بودم ، که ناگهان متوجّه شدم در حالى که امام علیه السلام مشغول نماز بود، قلم روى کاغذ حرکت مى کرد و خطّ مى نوشت ، تا آن که نامه به پایان رسید و من با مشاهده چنین معجزه اى سجده شکر به جاى آوردم .
و چون نماز پایان یافت و حضرت سلام نماز را داد، قلم را از روى زمین برداشت ؛ و سپس اجازه فرمود تا افرادى که منتظر زیارت و ملاقات حضرت بودند، وارد شوند.
۲ محمّد بن حسن شمعون گوید:
روزى از روزها چشم هایم سخت درد مى کرد و آنچه مداوا کردم سودى نبخشید و بالا خره یکى از دو چشمم نابینا شد و دوّمى هم در حال از بین رفتن بود.
نامه اى به حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام نوشتم و تقاضا نمودم تا حضرت براى بهبودى چشم هایم دعا فرماید.
امام علیه السلام در جواب نامه ، چنین مرقوم فرمود: خداوند متعال چشم نابینایت را برگرداند و آن دیگرى را صحیح و سالم گرداند.
و نیز در ذیل نامه نوشته بود: خداوند به تو پاداش نیک و جر جزیل عنایت گرداند.
محمّد گوید: از این که چشم هایم خوب شد خوشحال شدم ؛ ولى معناى آخرین جمله امام علیه السلام را نفهمیدم ، تا آن که یکى از فرزندانم وفات یافت و فهمیدم تسلیت آن حضرت به جهت آن بوده است .
۳ احمد بن اسحاق حکایت کند:
روزى به محضر مبارک امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم ، هنگامى که در خدمت حضرت نشستم ، فرمود: ((الحمد للّه ))، پیش از آن که از دنیا بروم ، خداوند متعال خلیفه و جانشین مرا به من نشان داد و فرزند عزیزم را دیدم .
او از جهت شمائل و صفات ، شبیه ترین مردم به رسول اللّه صلى الله علیه و آله مى باشد، خداوند حافظ و نگهدار او خواهد بود تا آن که پس از غیبتى طولانى ظهور نماید و زمین را پر از عدل و داد گرداند.
۴ همچنین ابوهاشم جعفرى گوید:
روزى نزد حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکرى علیه السلام شرفیاب شدم و نشتستم .
حضرت فرمود: یکى از گناهانى که مورد عفو و مغفرت قرار نمى گیرد، این است که شخصى گناهى مرتکب شود و بگوید: اى کاش فقط به همین گناه عقاب شوم و آن را سبک و ناچیز شمارد.
من پیش خود فکر کردم : چقدر سخت و دقیق است ، پس انسان باید همیشه مواظب اعمال و حرکات خود باشد.
حضرت از افکار من آگاه شد و فرمود: آنچه با خود حدیث نفس کردى ، اهمیّت بده و آن را رها نکن و بدان که گناهِ شرک به خداوند متعال از حرکت مورى بر سنگى صاف و ظریف ، مخفى تر خواهد بود.
۵ مرحوم کلینى و برخى دیگر از بزرگان به نقل از ابوهاشم جعفرى آورده اند:
روزى در محضر مبارک حضرت ابومحمّد امام حسن عسکرى علیه السلام وارد شدم و با خود گفتم : اى کاش حضرت نگین انگشترى ، به من هدیه مى نمود تا نزد انگشترساز ببرم و رکاب مناسبى براى آن بسازد و به عنوان تبرّک به دست خود نمایم .
و چون مقدارى نشستم ، بلند شدم و بدون آن که در فکر نگین انگشتر باشم ، خواستم که خداحافظى کنم .
پس امام علیه السلام انگشترى را تحویل من داد و فرمود: اى ابوهاشم ! تو نگین خواستى ؛ ولى ما نگینى همراه با رکاب آن به تو مى دهیم ، خداوند آن را براى تو مبارک گرداند.
پس از آن گفتم : اى سرور و مولایم ! شهادت مى دهم که تو حجّت و ولىِّ خدا هستى و امام و پیشواى من خواهى بود و من بر این شهادت اعتقاد راسخ دارم ؛ سپس حضرت فرمود: خداوند متعال تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد.