به گزارش نبض سحر، این روزها تهمت زدن در جامعه بشری خیلی رایج و عادی شده است که هرکسی به راحتی به یک فرد یا افرادی تهمت و سوظن می زند و با توجه به تکنولوژی و ارتباطات عصر حاضر فورا به آن دامن زده و موج عظیمی از بدگمانی را در بین مردم ایجاد می کند.
در ادامه به بررسی این رذیله اخلاقی می پردازیم:
«تهمت» از ریشه «وهم»، به معناى اظهار گمان بدى است که به دل انسان راه یافته است.
هر رفتارى از مجموعه رفتارهاى انسان که در جامعه پدیدار مىشود، به دو گونه قابل تفسیر و برداشت است: برداشتى «خوب و مثبت»، و برداشتى «بد و منفى». در تهمت، انسان از رفتار، گفتار یا حالت دیگرى، برداشت «بد و منفى» مىکند که البته این برداشت، گاه به خود رفتار بازمىگردد به این معنا که خود رفتار، ناپسند و ناشایست تلقى مىشود، و گاه از آن رفتار، صفات درونى و ویژگىهاى ناپسند برداشت مىشود بىآنکه خود رفتار بد و ناپسند باشد که در این صورت، رفتار، فقط به منزله آینه و نماى آن صفت درونى گرفته مىشود؛ یعنى گاه «تهمت» درباره زشتى ذات عمل و خود رفتار است، و گاه عمل و رفتار پلى قرار داده مىشود تا برخى از زشتىهاى درونى به شخص نسبت داده شود.
تفاوت سوءظن با تهمت
هرگاه کسى از رفتار، گفتار یا حالات دیگران برداشت بدى داشته باشد، ولى این برداشت، فقط در درونش پنهان بماند و آشکار نشود، به «سوءظن» (بدگمانى) مبتلا شده است؛ ولى اگر برداشت ناشایستش را اظهار کند، به رفتار او «تهمت» گفته مىشود؛ پس تفاوت «سوءظن» و «تهمت» در آشکار کردن گمانى است که از رفتار دیگرى برداشت شده است.
تفاوت بهتان با تهمت
در «بهتان» انسان مىداند کسى که به او نسبت ناروا مىدهد، کار نادرستى انجام نداده است؛ ولى از روى اغراض و خواستههاى نفسانى، همانند دشمنى، کینه و حسد، صفت یا رفتار ناشایستى را به او نسبت مىدهد؛ اما در تهمت، انسان برداشت خویش از رفتار دیگران را مدنظر قرار مىدهد و او را متهم مىسازد؛ در حالى که نمىداند این رفتار از او سرزده است؛ براى نمونه اگر انسان، شخصى را با سلاح گرم در کنار مقتولى مشاهده کند و به او نسبت قتل بدهد؛ در حالى که مىداند قاتل نیست، رفتارش «بهتان» نامیده مىشود و اگر نداند او قاتل نیست، به رفتار او تهمت گفته مىشود.
سرچشمه تهمت، «سوءظن» است. بدگمانى به کردار، گفتار یا حالات دیگران ممکن است موجب شود شخص چه در حضور و چه در غیاب ایشان تهمت بزند؛ پس سوءظن مىتواند به تهمت بینجامد؛ به این گونه که در سوءظن، برداشت انسان از عمل، سخن یا حالت دیگرى، برداشتى بد در درون خود او است و ممکن است به سبب عواملى از درون خود انسان به بیرون تراوش کند؛ یعنى به دیگران اظهار شود که در این صورت به تهمت تبدیل مىشود.
نطق آقا یوسف شیرازی
زمانی که شیخ شهید، تهران را به نشانه اعتراض به سوی حضرت عبدالعظیم علیه السلام ترک گفت، مجلس شورا (تحت تأثیر اقلیت چپرو و سکولار آن) واکنش نشان داد و برخی از وکلا همچون تقیزاده بر ضدّ شیخ سخنان تندی بر زبان راندند.
یکی از این گونه کسان، فردی به نام آقا یوسف شیرازی بود که در مجلس به پا خاست و از قول محدث نوری ـ فقیه، رجال و کتابشناس مشهور شیعه در عصر قاجار، و دایی و پدر زن شیخ فضلالله ـ شیخ را فاسد بالفطره شمرد! روز سه شنبه ۲۰ جمادیالثانی ۱۳۲۵ در خلال مذاکرات مجلسیان راجع به شیخ که نوعاً جنبه انتقاد از اقدام وی به تحصن در حضرت عبدالعظیم علیه السلام داشت، جناب آقا یوسف نکتهای بدیع! آورد:
آیا آقایان علمای نجف اشرف، شیخ را نمیشناسند؟ خدمت آقای حاجی میرزا حسین نوری بودم میفرمود: این وجود، طوری مستغرق در دنیا و مفطور به فساد است که مثل ندارد! ۱
واقعاً که جناب آقا یوسف شاهکار کردهاند! زمانی که وی این سخن را از زبان حاجی نوری نقل کرد، ۵ سال از مرگ حاجی نوری میگذشت و او زنده نبود تا صحت و سقمِ این روایت را معلوم دارد. ولی جناب آقا یوسف شیرازی نمیدانست که حاجی نوری در مقدمه کتاب «شجره طوبی» خویش و نیز تقریظی که بر کتاب «صحیفه مهدویه شیخ شهید نوشته، حرف خود را درباره دانش و پارسایی داماد و خواهرزاده خویش حاج شیخ فضلالله نوری، برای همیشه ثبت تاریخ کرده و راه را بر مفتریان بسته است!
داوری محدث بزرگ شیعه، درباره شیخ
محدث بزرگوار نوری در مقدمه شجره طوبی، شیخ فضلالله را «دانشمندی فاضل و جامع صفات نیک و پسندیده» خوانده است که زمام فروع و اصول دین، و دانشهای نقلی و عقلی را در چنگ دارد و سرآمد عالمان برجسته و متبحر است:
عالمٌ فاضل و مَجْمَعُ المَحاسِن و الفواضل، مالِک اَزِمَّهًْ الفروع و الاصول، و الآخِذ بنواصِلِ المنقول و المعقول، عَلَمُ الأعلام و الحِبرُ القَمْقام، همشیره زاده مُفَخَّم، شیخ فضلالله.
در تقریظ بر صحیفه مهدویه نیز شیخ فضلالله را «کوه بلندِ علم و ستون استوارِ فضل، مقتدای فقیهانِ برجسته و مُعْتَمدِ عالمانِ چیره دست، جامع علوم معقول و منقول، حاوی حقایق فروع و دقایق اصول، بوستان علم و دریای فضل، عالمِ عاملِ کامل» خوانده و از وی درخواست کرده است که «در دنیا و آخرت، به ویژه در تعقیبات نماز و لحظات امید به استجابت دعا» او را «از دعاهای شایسته فراموش نکند…»!
به راستی، این تعابیر شگفت در فضل و فضیلت شیخ کجا، و آن نقل قول آقا یوسف کجا؟!
گواهی دو رادمردِ پارسا به پاکی شیخ
شاگردان و حواریونِ حاجی میرزا حسین نوری نیز ـ همچون حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیحالجنان و حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب الذریعه که تاریخ، آنان را به تقوا و امانت در نقل میشناسد ـ شیخ فضلالله را با الفاظی بلند به پاکی و پارسایی ستودهاند. شیخ آقا بزرگ از شیخ فضلالله با عنوان «العلامهْ الباهر و الفقیه المحقّق الماهر، الجامع بین الدّین و الدّنیا فی الباطن و الظاهر» ۴ یاد کرده و مرحوم قمی نیز مینویسد:
خاتمه کار شیخ به شهادت گذشت. در ۱۳ ماه حرام از سال ۱۳۲۷ ق او را به دار آویخته و به قتل رساندند. سال رحلتش به حروف ابجد مطابق با کلمه «الشهید فضلالله» است. در مصیبت فقدان وی، دلهای مؤمنان را اندوهی بزرگ فراگرفت. لکن قتل شخصیتی که در حال پاسداری از حریم دین، اطاعت پروردگار، و پیمودنِ راهِ ستمناپذیرانِ ظلمْ ستیز و والا همّتانِ تعالی جوی و وارسته، به شهادت میرسد اندوهی ندارد؛ باید از مرگ آن کسی متأسّف بود که بصیرت وی در زندگی اندک، و نامش نیز پس از مرگ فراموش میشود!
پر پیدا است با «کمالِ ارادتی» که این دو تن (محدث قمی و شیخ آقا بزرگ) به محدث نوری داشتهاند، چنانچه کوچکترین مطلبی از او بر ضدّ شیخ میشنیدند هرگز زبان به مدح شیخ (آن هم چنین مدحی) نمیگشودند.