پیش از او هم فرستادگانى بودند که از دنیا رفتند اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرایى کنید و به آئین بت پرستى برگردید به آنها که به عقب برگردند و به دوران کفر و بتپرستى باز گردند تنها به خود زیان مىرسانند نه به خدا زیرا با این عمل تنها سعادت خود را از بین برده و گرفتار شقاوت مىشوند و خدا کوشش شاکران را پاداش مىدهد.»
در واقع خدا با نزول این آیه به همه جهانیان از جمله به مسلمانان توجه مىدهد که اسلام قائم به فرد و شخص نیست از این رو همگان باید بدانند اسلام ماندنى است، در مکّه نیز وقتى عبداللّه پسر پیامبر از دنیا رفت. مشرکان به دلیل این که فرزند پسر را تداوم بخش برنامههاى پدر مىدیدند. تصور مىکردند با رحلت پیامبر اکرم(ص) برنامههاى او به خاطر نداشتن فرزند ذکور تعطیل خواهد شد، خداوند سوره کوثر را بر آن حضرت نازل کرد تا این سوره پاسخى باشد به مشرکان و کفار و این که دشمن پیامبر ابتر است و برنامه اسلام و قرآن هرگز قطع نخواهد شد بلکه به بقاء خودش ادامه خواهد داد.
یکى از مراحلى که قرآن یأس کفار را اعلام مىکند روز غدیر است. زیرا هنگامى که مشرکان مشاهده کردند مردى که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر در میان مسلمانان بىنظیر بود به عنوان جانشینى آن حضرت انتخاب شد و از مردم براى او بیعت گرفت، یأس وناامیدى نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و دریافتند که این دین و آئین ریشهدار و پایدار است. از این رو قرآن فرمود: «الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلاتخشوهم و اخشون… .»
امروز کفار از دین شما ناامید شدند، اول باید دید طمع کافر چه بود و حد و مرز آن چه اندازه بوده است تا معلوم شود که امروز چه حادثهاى اتفاق افتاد که توانست مخالفان اسلام را با تمام گستردگى آن و دشمنى آنان با کمال شدتش مأیوس و نا امید کند وقتى اسلام ظهور کرد، کافران اعم از مشرکان و یهودیان و مسیحیان به مبارزه با آن برخاستند زیرا آیین و دین خود را بر حق مىدانستند و روى تعصب و رسوبات جاهلى شرک را صحیح مىدانستند و سرانشان براى منافع مادیشان در حفظ آن مىکوشیدند و به یکدیگر مىگفتند بروید بتها را حفظ کنید، براى آنها در مقابل مشکلات صبر کنید که بتپرستى و حفظ بتها امرى است که روى آن تصمیم گرفته شده است همان طورى که خداوند درباره امور مهم مىفرماید: انّ ذلک من عزم الامور؛ یعنى کارى است که باید درباره آن تصمیم گرفت.
منشأ یأس کفّار آن است که با نصب على(ع) دین داراى ولى و قیّم شد. دین از این که به شخص قائم باشد خارج و به معصوم متکى شد، در عصر پیامبر حفظ دین بر عهده پیامبر(ص) است و بعد از ارتحال آن حضرت بر عهده اهل بیت (ع) خواهد بود.
بعد از بیان این مطلب به مسلمانان فرمود: از کفار نترسید و از من بترسید یعنى خطرى از ناحیه کفّار شما را تهدید نمىکند و اگر خطرى است از ناحیه خودتان هست. زیرا خداى سبحان وضع هیچ قومى را دگرگون نمىکند چز آن که خودشان در خویشتن خویش دگرگونى ایجاد کنند «انّ اللّه لا یغیّر ما بقوم حتى یغیّروا ما بانفسهم».
و ملتى اگر این تحول در آنها ایجاد شده و خدا ترس شدند همگان از آنها مىترسند و آن هم عالم شدن است «انّما یخشى اللّه من عباده العلماء »
فقط عالمان از میان بندگان الهى خدا ترسند. و انسان خداترس مطیع خدا و مطیع خدا از روحیه بسیار بالایى برخوردار خواهد بود و انسان هایى که داراى روحیه مقاوم باشند در مقابل دشمن پیروزند به ویژه اگر رهبرى عادل و دینشناسى هدایت مردم را برعهده بگیرد. در تفسیر على ابن ابراهیم آمده است که یأس کفار براى آن است که ولایت امیرالمؤمنین على ابن ابیطالب نازل شده است.
اجراى عدالت توسط رهبر سبب یأس دشمن
حضرت على (ع) در نهج البلاغه فرمود: اگر والى رهبر سیاسى نصب شد که رابطه او با مردم بر اساس قسط و عدل باشد. هم مردم حقشان را اداء کنند و هم والى قسط و عدل را رعایت کند چنین نظامى ماندنى است و دشمنانى که طمع در نابودى و براندازى آن نظام را داشته باشند ناامید و مأیوس خواهند شد.
واعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالى على الرّعیه و حقّ الرعیه على الوالى فریضه فرضها الله سبحانه على کلٍّ فجعلها نظاماً لالفتهم و عزّاً لدینهم فلیست تصلح الرعیه الّا بصلاح الولاه و لا تصلح الولاه الّا باستقامه الرعیه فاذا ادّت الرعیه الى الوالى حقّه و ادى الوالى الیها حقّها عزّ الحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت على اذلالها السنن، فصلح بذلک الزمان و طمع فى بقاء الدوله و یئست مطامع الاعداء؛.
در بیان حقوق الهى بزرگترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبى که خداى سبحان بر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پایدارى پیوند ملت و رهبر و عزت دین قرار داد.
پس رعیت اصلاح نمىشود جز آن که زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمىشوند جز آن که رعیت و مردم درست کار باشند.
آنگاه که مردم حق رهبرى را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت مىیابد و راههاى دین پدیدار و نشانههاى عدالت بر قرار و سنت پیامبر(ص) پایدار گردد پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزویش مأیوس مىشود.»
حادثه غدیرخم در منابع اهل سنت
قبل از بررسی حدیث غدیر در منابع اهل سنت و از منظر عالمان سنی، شایسته است اصل حادثه غدیر مورد بررسی تاریخی قرار گیرد تا مشخص شود آیا چنین حادثهای در سال دهم هجری در منطقه ی غدیر خم رخ داده است یا خیر؟ زیرا بسیاری از منتقدان، اصل حادثه ی غدیر را قبول ندارند و آن را ساخته و پرداخته ی عالمان شیعه میدانند؛ و حدیث غدیر نیز وابسته به اصل حادثه غدیر است. وقتی اصل حادثه مورد اشکال و ایراد باشد، خود حدیث غدیر نیز مبنایی نخواهد داشت(هیثمی، ۱۴۰۵، ص۶۴/ طبری، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۴۱۶/ ابنحزم، [بیتا]، ج۴، ص۲۲۴).
حادثه غدیر خم، توسط بسیاری از عالمان بزرگ اهل سنت ذکر شده و در کتب معتبر آنان نیز بیان شده است و ما از باب نمونه، به تعدادی از این منابع معتبر اشاره میکنیم:
۱٫ ابوداوود طیالسی متوفای ۲۰۴ه.ق در کتاب مسند ابوداوود حادثه غدیرخم را مطرح کرده، داستان عمامهگذاری حضرت علی علیه السّلام را بیان داشته است(طیالسی، [بیتا]، ص۲۳).
۲٫ امام احمد بن حنبل متوفای ۲۴۱ه.ق در کتاب مسند و کتاب «فضائل الصحابه» حادثه ی غدیر را ذکر کرده است (احمد بن حنبل، [بیتا]، ج۱، صص۸۴، ۸۸ و۱۱۸).
۳٫ بلاذری (احمد بن یحیی) متوفای ۲۷۹ه.ق از مورخان بزرگ اهلسنت در کتاب انسابالاشراف، با چند سند، از براء بن عازب و ابوهریره و زید بن ارقم و ابن عباس و بریده بن الحصیب و ابوسعید خدری در ضمن پنج حدیث معتبر، حدیث غدیر را نقل کرده است(بلاذری، [بیتا]، ص۱۰۸-۱۱۳).
۴٫ ابن ماجه (محمد بن یزید قزوینی)متوفای ۲۷۵ه.ق از فقها و محدثان بزرگ اهل سنت و یکی از نویسندگان صحاح سته در کتاب سنن ابن ماجه به سندش از براء بن عازب روایت می کند: با پیامبر صلی الله علیه و آله در حجالاسلام بودیم، در بین راه، پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد و دستور به نماز جماعت داد. سپس دست علی علیه السّلام را گرفت و فرمود: «هذا ولی من انا مولاه» (ابن ماجه، [بیتا]، ج۱، ص۴۳).
۵٫ حاکم نیشابوری (محمد بن محمد نیشابوری) متوفای ۴۰۵ ه.ق از محدثان و فقهای بزرگ اهل سنت، در کتاب معروف المستدرک، با چند سند معتبر از زید بن ارقم، حادثه ی غدیر خم را بیان کرده و در پایان نوشته است: این حدیث صحیح است؛ و به عنوان شاهد، چهار حدیث دیگر نیز در تأیید آن نقل می کند(حاکم نیشابوری، [بیتا]، ج۳، ص۱۰۹).
۶٫ واحدی (ابوالحسن علی بن احمد واحدی)، متوفای ۴۶۸ه.ق از مفسران بزرگ اهل سنت، در کتاب اسباب النزول می نویسد: آیه شریفه «اَلیَوم أکمَلتُ لَکُم دِینَکُم…» در حجهالوداع، در سال دهم هجری نازل شد؛ او در ذیل آیه «یَا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ…» به سند خودش از ابو سعید خدری روایت میکند که این آیه در روز غدیر خم در مورد علی علیه السّلام نازل شده است(واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸، صص۱۲۶ و۱۳۵).
۷٫ نسائی (ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب نسائی) متوفای۳۰۳ه.ق از محدثان بزرگ اهل سنت و یکی از نویسندگان صحاح سته و مؤلف کتاب السنن الکبری به سندش از زید بن ارقم و ابوطفیل، حادثه ی غدیر را بیان کرده است(بیهقی، [بیتا]، ج۵، صص۴۵، ۱۳۰ و۱۳۲).
وی همچنین در کتاب خصائص امیرالمؤمنین، حادثه غدیر را نقل کرده است(نسایی، [بیتا]، صص۹۳ و۹۶).
۸٫ یاقوت حموی متوفای۶۲۶ه.ق از مورخان بزرگ اهل سنت در کتاب معجم البلدان در ذیل کلمه «خم» به حادثه غدیر اشاره کرده، مینویسد: خم، بیابانی است در بین مکه و مدینه در نزدیکی جحفه که در آن برکه [غدیر] قرار دارد و پیامبر صلی الله علیه و آله در آنجا خطبه خواند(حموی، ۱۹۷۹م، ج۲، ص۳۸۹).
۹٫ بیهقی(احمد بن الحسین) متوفای۴۵۸ه.ق از محدثان بزرگ اهل سنت، در کتاب السنن الکبری حادثه غدیر را نقل کرده و موضوع عمامهگذاری آن حضرت را بیان کرده است(بیهقی، [بیتا]، ج۱۰، ص۱۴).
۱۰٫ هیثمی(نورالدین هیثمی) متوفای ۸۰۷ ه.ق از محدثان و فقهای بزرگ و معروف اهل سنت در کتاب مجمع الزوائد و منبع الفوائد،واقعه غدیر را با چند سند معتبر از رباح الحارث، زید بن ارقم، ابوطفیل، سعید ابن وهب، زید بن یثیع، عبدالرحمن بن ابی لیلی، ابوهریره، ابن عمر، ملک بن حویرث، ابن جناده و… نقل کرده است(هیثمی، [بیتا]، ج۹، ص۱۰۴-۱۰۹).
۱۱٫ نووی متوفای قرن هشتم هجری در کتاب شرح صحیح مسلم در توضیح جمله «ماء یدعی خمّا بین مکه والمدینه» به واقعه ی غدیر اشاره کرده است(نووی، [بیتا]، ج۱۵، ص۱۸۰).
۱۲٫ احمد بن ابی یعقوب متوفای۲۸۴ه.ق از مورخان بزرگ اهل سنت، در کتاب تاریخ یعقوبی، حادثه غدیر را ذکر کرده است(یعقوبی، [بیتا]، ج۲، ۱۱۲).
۱۳٫ مسعودی متوفای ۳۴۵ه.ق از مورخان بزرگ در کتاب التنبیه و الاشراف حادثه غدیر را بیان کرده است(مسعودی، [بیتا]، ص۲۲۱).
۱۴٫ حاکم حسکانی متوفای قرن پنجم از مفسران بزرگ اهل سنت در کتاب شواهد التنزیل در ذیل آیه شریفه «بَلِّغ مَا أنزِلَ إلَیکَ» و آیه شریفه «الیَومَ أکمَلتُ…» حادثه غدیر را نقل کرده است(حاکم حسکانی، [بیتا]، ج۱، ص۲۰۰-۲۳۹).
۱۵٫ جلالالدین السیوطی متوفای۹۱۱ه.ق از محدثان و مفسران بزرگ اهل سنت در تفسیر الدُّر المنثور از ابوسعید خدری روایت کرده که آیه ی شریفه «بَلِّغ مَا أنزِلَ إلَیکَ» در غدیر خم در مورد علی بن ابی طالب علیه السّلام نازل شده است(سیوطی، [بیتا]، ج۲، صص۲۵۹ و۲۹۸).
سایر منابع:
حادثه غدیر خم در بسیاری از کتب اهل سنت مطرح شده و ما از باب نمونه پانزده مورد را بیان کردیم و در ادامه سایر منابع را به اختصار مطرح می کنیم:
۱۶٫ ابو جعفر اسکافی متوفای ۲۲۰ه.ق در کتاب المعیار و الموازنه، صص۷۱، ۲۱۰، ۲۱۴ و۳۱۱٫
۱۷٫ ابن ابی شیبه متوفای ۲۳۵ه.ق در کتاب المصنف، ج۷، صص۴۹۵ و۵۰۲٫
۱۸٫ عمرو بن ابی عاصم متوفای ۲۸۷ه.ق در کتاب السنه، ص۵۹۳٫
۱۹٫ ابن حیان متوفای ۷۳۹ه.ق در صحیح ابن حیان، ج۱۵، ص۳۷۶٫
۲۰٫ سلیمان بن احمد طبرانی متوفای ۳۶۰ه.ق در المعجم الصغیر، ج۱، ص۶۴ و در کتاب المعجم الکبیر، ج۱، ص۳۰۸، ج۲، صص۲۷۵ و۳۶۹، ج۴، ص۱۷ و ج۵، صص۱۹۲،۱۷۰،۱۶۶ و۲۰۴٫
۲۱٫ ابن ابی الحدید متوفای ۶۵۶ه.ق در شرح نهج البلاغه، ج۲، صص ۵۹ و۲۸۸ و ج۳، ص۲۰۸٫
۲۲٫ زرندی حنفی (جمالالدین محمد بن یوسف) متوفای ۷۵۰ه.ق در کتاب نظم درر المسمطین، ص۹۳٫
۲۳٫ جمال الدین زیعلی متوفای ۷۶۲ در نصبالرایه، ج۶، ص ۴۹۹ و کتاب سیر اعلام النبلاء، ج۱، ص۷۵٫
۲۴٫ ابن الدمیاطی متوفای ۶۴۳ه.ق در کتاب المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، ج۲، ص۱۲۹٫
۲۵٫ ابوالمحاسن متوفای ۷۶۵ه.ق در کتاب الاکمال فی سند الامام احمد، ص۶۶۴٫
۲۶٫ ابن حجر عسقلانی متوفای ۸۵۲ه.ق در کتاب تهذیب التهذیب، ج۲، ص۱۵۵، ج۷، ص۲۹۶، ج۸، ص۱۰۶ و کتاب لسان المیزان، ج۱، ص۳۸۷، ج۲، صص۳۱۲ و۳۷۹ و ج۵، ص۱۰۰ و کتاب تعجیل المنفعه، ص۴۶۴ و کتابالاصابه، ج۲، صص۱۴ و۱۴۰ و ج۳، صص۴۸۱ و۴۸۴ و ج۴، صص۲۲۷، ۳۰۱ و۴۶۷٫
۲۷٫ حاجی خلیفه متوفای ۱۰۶۷ه.ق در کتاب کشف الظنون، ج۲، ص۱۶۷۲٫
۲۸٫ حافظ اصفهانی متوفای ۴۳۰ه.ق در کتاب ذکر اخبار اصبهان، ج۱، صص۱۰۷، ۱۲۶ و ۲۳۵٫
۲۹٫ عبدالرحیم بن حسین عراقی متوفای ۸۰۶ه.ق در کتاب الاربعین العشاریه، ص۱۳۰٫
۳۰٫ هیثمی (علی ابن ابوبکر) متوفای ۸۰۷ه.ق در کتاب موارد الظمان الی زوائد ابن حیان، ص۵۴۴٫
۳۱٫ متقی هندی (علاءالدین علی المتقی بن حسام الدین) متوفای۹۷۵ در کتاب کنزالعمال، ج۱۳، صص۱۰۴، ۱۰۵، ۱۳۴ و۱۵۷٫
۳۲٫ قرطبی (محمد بن احمد) متوفای ۶۷۱ه.ق در تفسیر قرطبی، ج۶، ص۶۱٫
۳۳٫ ابن کثیر (اسماعیل) متوفای۷۴۴ه.ق در کتاب تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۱۵٫
۳۴٫ ابی عاصم(عمرو بن ابی عاصم) متوفای ۲۸۷ه.ق در کتاب اسنه، صص۵۹۳ و۶۳۰٫
۳۵٫ المناوی(محمد بن عبدالرئوف) متوفای ۱۳۳۱در کتاب فیض القدیر، ج۶، ص۲۸۲٫
۳۶٫ شوکانی(محمد)، متوفای۱۲۵۰ه.ق در فتح القدیر، ج۲، ص۶۰٫
۳۷٫ خطیب بغدادی(ابوبکراحمد بن علی) متوفای ۴۶۳ه.ق در تاریخ بغداد، ج۳، ص۹۴ و ج۷، ص۳۸۹٫
۳۸٫ ابن عساکر(ابوالقاسم) متوفای ۵۷۱ه.ق در کتاب تاریخ مدینه دمشق، ج۱۳، صص۶۹ و۷۰ و ج۱۸، ص۱۳۸٫
۳۹٫ ابن اثیر(علی) متوفای۶۳۰ه.ق در کتاب اسدالغابه، ج۱، صص۳۰۸ و۳۶۷ و ج۲، ص۲۳۲٫
۴۰٫ ابن النجار بغدادی(ابو عبدالله محمد بن محمود) متوفای۶۴۳ه.ق در کتاب ذیل تاریخ بغداد، ج۳، ص۱۰٫
۴۱٫ ابن سعد (محمد بن سعد) متوفای ۲۳۰ه.ق در طبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۰٫
۴۲٫ عصفری (خلیفه بن خیاط) متوفای ۲۴۰ه.ق در تاریخ خلیفه، ص۳۶۱٫
۴۳٫ بخاری (ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری) متوفای ۲۵۶ه.ق در کتاب تاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۷۵٫
۴۴٫ عقیلی(محمد بن عمرو عقیلی) متوفای ۳۲۲ه.ق در کتاب الضعفاء الکبیر، ج۳، ص۲۷۱٫
۴۵٫ ابن خلدون متوفای ۸۰۸ه.ق در کتاب العبر معروف به تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۹۷٫
۴۶٫ ابن مزاحم منقری متوفای۲۱۲ه.ق در کتاب واقعه الصفین، ص۳۳۸٫
۴۷٫ ابن قتیبه دینوری در کتاب الاستغاثه، ج۲، ص۶۳٫
۴۸٫ ذهبی متوفای ۷۴۷ه.ق در کتاب میزان الاعتدال، ج۲، صص۳۹۶ و۶۴۰، ج۳، ص۲۹۴٫
منابعی که ذکر شد، تنها بخشی از منابع معتبر اهلسنت بود که حادثه غدیر در آن مطرح شده است. دانشمندان بزرگ سنی که حادثه ی غدیر را بیان کردهاند، از گروههای مختلف بودهاند: برخی از آنان محدث، بعضی مورخ، گروهی مفسر، جمعی سیره نویس و تعدادی از اهل لغت و بخشی از فقهای بزرگ بودهاند؛ لذا حادثه غدیر فقط از یک طبقه و یک گروه، نقل شده است. از این مطلب به دست میآید که: حادثه غدیر، علیرغم دشمنی های فراوان گروهی از افراد لجوج و کم خرد، آن قدر حادثه ی مهم و مورد توجه عام و خاص بوده است که گروه های مختلفی از علما آن را بیان کردهاند. با نیم نگاهی بدان درمییابیم، حادثه ی غدیر از حوادث مسلَّم تاریخ اسلام است که انکار آن جز از روی عناد و غرض ورزی، هیچ دلیل دیگری نخواهد داشت؛ زیرا درخشش حادثه غدیر همچون آفتاب عالم تابی است که جز نابینایان و نااهلان و خفاشان، کسی نمیتواند آن را انکار کند. ما در این گفتار به بیش از پنجاه منبع معتبر و دست اول از منابع اهل سنت- که حادثه ی غدیر در آن مطرح شده است- اشاره کردیم.
آیا با این فرض می توان گفت حادثه غدیر، افسانهای بیش نیست؟ و این مسئله، ساخته و پرداخته ی شیعیان است؟ چه اینکه این مسئله از چنان وضوح و روشنیای برخوردار است که بسیاری از دانشمندان برجسته و بزرگ اهلسنت آن را از روایات متواتر دانستهاند و بعضی از این دانشمندان، این حادثه را با چندین روایت و چندین سند، از صحابه بزرگ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که در بخش بعدی، مطرح خواهد شد.