به گزارش نبض سحر، این روز ها در فضای مجازی برخی ها درصدد تطهیر چهره رضا شاه و خاندان پهلوی هستند که می خواهند چهره آنان را موجه و افراد مقبول ارائه کنند. در ادامه تنها به خیانت های رضا قلدر می پردازیم.
رضا پهلوی ، متولد (۲۴ اسفند ۱۲۵۶ خورشیدی) در آلاشت یکی از شهرهای شهرستان سوادکوه در استان مازندران – درگذشته ۴ مرداد ۱۳۲۳ خورشیدی ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) معروف به رضاخان، رضاخان میرپنج، رضاخان سردارسپه و پس از آن رضاشاه و رضاشاه کبیر، شاه ایران (از ۱۳۰۴ خورشیدی تا ۱۳۲۰ خورشیدی) و بنیانگذار دودمان پهلوی بود. پادشاهی رضا شاه پایان فرمانروایی قاجاریان و آغاز دوران رژیم پهلوی بود که با انقلاب ۱۳۵۷ ایران به پایان رسید.
رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل گوناگون به القاب مختلفی خوانده شدهاست. در جوانی به نام ناحیهای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده میشد. با ورود به نظامیگری به مناسبت استفاده از مسلسل ماکسیم به «رضا ماکسیم» و بعدها به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامیاش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دستگرفتن وزارت جنگ وفرماندهی کل قوا، او را «سردار سپه» میخواندند. پس از رسیدن به پادشاهی و گزیدن نام خانوادگی پهلوی به «رضاشاه پهلوی» (پیش از این نام خانوادگی در ایران کار نمیرفتهاست و رضا شاه برای اولین بار استفاده از نام خانوادگی را اجباری کرد. شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب «رضاشاه کبیر» داده شد.
کاترین ان لن تون ایرانشناس انگلیسی در گزارش محرمانه برای وزارت خارجه انگلیس درباره رضاخان مینویسد:
“او انسانی است که احمد شاه را بیرون کرده است او که سرشار از جاهطلبی است ایران را از تجزیه شدن و فرو رفتن در مرداب ناکارآمدی به استقلال حقیقی رساند اما در میان مردم محبیوبیت ندارد مردم از او میترسند او را نمیتوان آدم حسابی دانست و دهنبین و ظاهربین است سیاست خارجی را نمیفهمد و هر افسری که لایق بود را بازنشسته میکرد زیرا محبیوبیت ندارد که در شرایط سخت روی وفاداری آنها حساب کند رضا شاه برای رسیدن به ثروت تشنه و حریص است از هر وسیله ای برای دست یابی به زمین و پول استفاده می کند در مصرف تریاک و نوشیدن مشروبات داخلی زیاده روی می کند از وقتی شاه شده سخت گیرتر و خود بزرگ بین تر شده است خودش نیز از وحشت خالی نیست در رختخواب چند اسلحه دارد در برابر اشخاص که وهم توطئه کرده اند هیچ رحمی نداد و این بدگمانی کافی است که اگر نکشد حبس ابد در انتظار آنها است هر چقدر رفتار با مردم خود را می داند از خارج از کشور چیز زیادی نمی داند هزینه های هنگفتی را برای احداث راه آهن و تداوم آن صرف کرد اشتهایش برای زمین خواری سیری ناپذیر است”.
امام خمینی (ره) در مورد رضا قلدر می گوید:
رضاخان که آمد در این اراک بوده , رضاخان و یک سربازی , یک همچو چیزی بوده , آن جا شرح حال خودش را برای این ها نقل کرد , خودش نقل کرده است که من (رضاخان ) در اراک بودم و ماهی نمی دانم چقدر داشتم و ما , هی دنبال این بودیم که اول ماه این را دست ما بدهند ما زندگیمان را بکنیم , ماهی هفت تومان , چه قدر , چیز کمی بوده , این در آن گفت وگویش که در آن وقت با وزرای خودش صحبت می کرده این را , قصه گفته این را , پس رضاخان خودش گفته که ما (رضاخان ) هیچ نداشتیم . همه ما می دانیم که یک آدم مجهولی بود و نه مالک بود و نه عرض کنم کاسب بود و نه تاجر بود , هیچ این ها نبود.. وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت , یک سرباز بود صفرالید. وقتی سلطه پیدا کرد بر این مملکت , شروع کرد املاک مردم را به زور از آن ها گرفتن . شمال مملکت ما , مازندران , بهترین املاک سرسبز ما با فشارهای او و عمال او به قباله او به زور درآمد… زمان رضاشاه همه غارت گرها را منحصر کردند به یک غارت گر , همه را سرکوب می کردند , یک غارت گر جای همه نشست و آن غارت می کرد. پیش تر , غارت گرها متعدد بودند , بعدش همه سرکوب شدند , آن هم به دستوری که از خارج داشتند , همه را سرکوب کردند و متمرکز شد قوا در یک نفر که آن هم غارت گر بود .
وضیعت سیاسی و اقتصادی ایران در زمان حکومت محمدرضا پهلوی که حدود سی سال را در بر می گیرد(۱۳۵۷-۱۳۲۰) یکی از دوره های حساس تاریخ ایران است که در حد امکان به بررسی مختصر دوران فوق در چهار دوره می پردازیم.
چهار دوره حکومت محمدرضا پهلوی:
۱٫ از ۱۳۲۰-۱۳۲۵ که ایران تحت اشغال نیروهای بیگانه قرار داشت( آغاز حکومت محمدرضا)
۲٫ دوره دوم به مدت هفت سال از ۱۳۲۵-۱۳۳۲ که به فرار شاه از ایران و سقوط حکومت مصدق انجامید.
۳٫ دوره سوم به مدت دو سال از ۱۳۳۲-۱۳۳۴ بازگشت محمدرضا به ایران تا برکناری زاهدی از مقام نخست وزیری.
۴٫ دوره چهارم از ۱۳۳۴ به بعد( که این دوره نیز با فراز و فرودهایی همراه است) دوره خودکامگی و صعود محمدرضا به اوج قدرت تا ۱۳۵۷ را در بر می گیرد.
در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت محمدرضا در ۱۴ سال اول حکومت خود هنوز نتوانسته بود قدرت پدرش را کسب کند ولی از ۱۳۳۴ به بعد قریب به مدت بیست و سه سال به تدریج توانست به یک سلطان مطلق العنان تبدیل شود.(انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، دکتر منوچهر محمدی، نشر معارف، اول/۱۳۸۰ ص۷۴-۷۳)
دوران چهارگانه فوق به اعتبار قدرت و موقعیت محمدرضا در دستگاه حکومت، جایگاه دول غربی و جنبش های سیاسی دارای ویژگی هایی است که بدانها اشاره می گردد.
الف) از سال۱۳۲۰-۱۳۳۲
۱٫ در این دوره به طور کلی آمریکا و انگلستان مشترکا عمل می کنند و دولت آمریکا در اجرای برنامه های خود در قبال ایران همسو با انگلستان است.
۲٫ دولت محمدرضا ضعیف است و جنبش های داخلی و سیاسی ایران آن را به طور جدی با چالش مواجه می سازد.(اخراج تمام خاندان سلطنتی در دوره مصدق از ایران یک نمونه است.)
۳٫ محمدرضا در تلاش دائم برای پدیدآوردن الگوی حکومتی پدرش بود که بر چند رکن اساسی، ارتش، دیوان سالاری، و دربار استوار بود.
۴٫ وضعیت اقتصادی در کل جهان از جمله ایران بسیار بد بود، اندک درآمد نفتی که برای دولت وجود داشت در دوره مصدق از بین رفت.
ب) از سال ۱۳۳۲(بصورت مشخص از ۱۳۳۴-۱۳۵۷(ویژگی های این دوره)
۱٫ انگلستان از عرصه سیاست ایران رانده شد و جای آن را آمریکا گرفت.
۲٫ با سرمایه گذاری کمپانی های نفتی درآمدهای نفتی به جیب دولت سرازیر می شد.
۳٫ جنبش های سیاسی درون ایران بعد از شکست مصدق (مهمترین چهره جنبش ملی) و ایجاد اختلاف میان او و مهمترین چهره سیاسی مذهبی( آیت ا… کاشانی) با رخوت و سستی مواجه شد.
۴٫ وضعیت اقتصادی ایران با توجه به وضعیت تلخ گذشته نوید بخش می نمود.
۵٫ محمدرضا پهلوی عملا توانست پا جای پدرش بگذارد و بسوی حکومت مطلق العنان پیش برود.( انقلاب اسلامی، پیشین، ص۷۴)
۶٫ حمایت بدون چون چرای آمریکا از محمدرضا
۷٫ وابستگی ایران به غرب به حداکثر خود می رسد.
۸٫ درآمدهای نفتی، تجهیز ارتش … غرور کاذبی را در محمدرضا ایجاد نمود که باعث شد این تصور را پیدا کند که همه مردم با برنامه های او موافق اند (به تدریج دورشدن از واقعیت های جامعه و خواستهای مردم)
۹٫ اقدامات فرهنگی بطور کلی در تمامی عرصه ها( نشریات، کتب، رادیو و تلویزیون، سینماها …) در تضاد آشکار با هنجارها و ارزشهای اجتماعی مردم قرار گرفت.( انقلاب اسلامی، چرایی و چگونگی رخداد آن، ص۷۶)
وضعیت سیاسی:
وضعیت سیاسی ایران در دوره های چهارگانه فوق را در قالب دو دوره کلی توضیح می دهیم.
الف) وضعیت سیاسی( دوره اول)
می توان گفت چهارده سال اول سلطنت محمدرضا از دوره های پر از تشنج تاریخ ایران است. در سالهای نخستین این دوره شاه ایران اختیار چندانی نداشت و بیشتر نمایندگان مجلس در اثر اعمال نفوذ بیگانگان تعیین می شد. در این دوره چند نیروی فعال سیاسی وجود داشت.
۱٫ جنبش ملی به رهبری مصدق ۲٫ نیروهای سیاسی مذهبی به رهبری آیت ا… کاشانی و نواب صفوی ۳٫ حزب کمونیست توده که بصورت مستقیم بواسطه شوروی تقویت می شد.
با توجه به تعهد دول اشغالگر مبنی بر تخلیه ایران پس از جنگ جهانی، دولت شوروی از این تعهد سر باز زد زیرا نتوانسته بود امتیاز استخراج نفت شمال را بدست آورد، به همین دلیل بعد از موافقت با خروج که با تلاش قوام السلطنه و تهدیدات غربی ها میسر شد حزب دموکرات را در آذربایجان به حکومت رساند. پس از حل مسأله آذربایجان سوء قصد نسبت به جان محمدرضا صورت گرفت که انگشت اتهام متوجه حزب توده شد. در نتیجه دولت آن حزب را منحل اعلام نمود.
همزمان با جنبش ملی و روحانیت به رهبری آیت ا… کاشانی به فعالیت وسیعی برای اعاده حقوق مردم ایران از شرکت نفت ایران- انگلیس دست زدند.
با انتصاب رزم آرا به نخست وزیری، تلاش هایی برای جلب رضایت انگلیس در مسأله نفت صورت گرفت و قراردادی که منفعت انگلیس را تضمین نماید منعقد شد ولی پیش از تصویب مجلس رزم آرا توسط گروه فدائیان اسلام ترور شد. ترور رزم آرا که رئیس ستاد ارتش نیز بود و بسیار قدرتمند بود وحشت زیادی در دل رجال سیاسی دولت انداخت.
به زودی طوفان سیاسی عظیمی به راه افتاد و قدرت شاه را به لرزه درآورد و او را مجبور ساخت تا پس از تصویب قانون ملی شدن نفت دکتر مصدق را به نخست وزیری انتصاب کند.( انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، پیشین ص۷۴-۷۷، انقلاب اسلامی، چرایی و چگونگی رخداد آن، ص۶۱-۶۴ نشر معارف چاپ سی ام/۱۳۸۲)
پشتیبانی گسترده مردمی و روحانیت از مصدق او را به قدرت بلا منازع تبدیل نمود بگونه ای که دو سال و اندی حکومت مصدق را می توان یکی از دوره های خفت بار محمدرضا شمرد. او در این دوره تمامی اختیارات محمدرضا را گرفت از جمله اختیار ارتش و نیروهای انتظامی، خواهران و برادران و حتی مادر شاه را به خاطر دخالت های ناروا در امور دولتی از ایران اخراج نمود از جمله اشرف خواهر دو قلوی محمدرضا که گفته می شود شدیدا روحیه محمدرضا را تضعیف نمود.( انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، پیشین ص۷۷-۷۹)
علل سقوط مصدق:
با وجود قدرت فوق العاده نخست وزیری مورد علاقه و منتخب مردم( دکتر مصدق) وضعیت ادامه نیافت.
۱٫ دولت مصدق نتوانست با دولت آمریکا و انگلیس بر سر مسأله نفت به توافق برسد.
۲٫ تلاش گسترده خانواده شاه مخصوصا اشرف پهلوی در متقاعد کردن سازمانهای جاسوسی و مقامات غربی مبنی بر اینکه ادامه جریان( جنبش ملی و مذهبی) به نفع غرب هم نیست.
۳٫ طرح بهانه کودتای کمونیست ها در ایران.
۴٫ ایجاد شکاف میان ملیون( مصدق) و ملی مذهبی ها( آیت ا… کاشانی)
این عوامل باعث شد که سازمان سیا با همکاری سازمان اینتلجنت سرویس انگلیس دست به کودتا بزند و حکومت مصدق را به راحتی ساقط کند. شاه که به مدت یک هفته از کشور فراری بود بعد از کودتا و دعوت سپهبد زاهدی دوباره راهی کشور شد و کودتا را به قیام ملی خواند.(رک انقلاب اسلامی، چرایی و چگونگی رخداد آن ص۶۴-۶۵) و بعد از یکسال زاهدی را محترمانه به عنوان سفیر به سوئیس تبعید نمود تا با تعیین افراد صد در صد مطیع به قدرت مطلق دست یابد. دکتر منوچهر اقبال که خود را غلام خانه زاد محمدرضا می دانست این مهم را عملی نمود.( همان، ص۷۹)
از این دوره به بعد ۱۳۳۴ قدرت شاه در تمامی زمینه ها گسترش بیشتری می یابد.
ب) دوره دوم (۱۳۵۷-۱۳۳۲)
با وجودی که از ۱۳۳۴ به بعد تمامی تلاش محمد رضا در جهت سلطه بر تمامی ارکان قدرت دور می زند، به اعتبار تأثیرپذیری و وابستگی شدید به آمریکا تحولات ناخواسته ای را نیز مجبور است پدید آورد. در سال ۱۳۳۹ که در آمریکا حکومت تغییر کرد و جان. اف. کندی به قدرت رسید، دولت آمریکا سیاست لیبرالیسم را در پیش گرفت و به ظاهر جان. اف. کندی به دلیل متهم بودن محمد رضا به دیکتاتور از او خوشش نمی آید به همین دلیل شاه به علم و اقبال توصیه نمود که دو حزب به نام (ملیون و مردم) به وجود آورند. همچنین محمد رضا، امینی را به نخست وزیری منسوب نمود که مورد اعتماد آمریکا قلمداد می شد. ولی این نگرانی که مبادا امینی موقعیت او را به خطر اندازد باعث شد که شاه به آمریکا برود، او در مهمانی رسمی کندی توانست آنها را متقاعد کند که دولت آمریکا به جای امینی با خود شاه طرف باشند. توافق با دولت به اصطلاح لیبرال آمریکا عملا محمدرضا را به مطلق العنانی در حکومت رساند. محمدرضا پس از بازگشت از آمریکا هویدا را به نخست وزیری منصوب نمود و نخست وزیری هویدا بیش از ۱۲ سال طول کشید. در این دوره (۱۹۴۰) به بعد محمد رضا به یک سری اقداماتی دست زد که زمینه را برای نطق تاریخی امام و قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ فراهم نمود و عملا تمامی جامعه ایران را رو در روی حکومت قرارداد و زمینه سقوط سلطنت پهلوی را در سال های بعد فراهم نمود. به چند نمونه از اقدامات محمد رضا اشاره می گردد.
۱٫ انقلاب سفید ۲٫ تغییر تاریخ به تاریخ شاهنشاهی ۳٫ جشن های دو هزار و پانصد ساله (که گفته می شود تمامی امکانات آن را از پاریس آورده بودند) ۴٫ سرکوب شدید نیروهای سیاسی معترض و معارض دولت. این دوره دوره مطلق العنانی محمد رضا پهلوی بود. و اگر دولت با چالشی مواجه بود اعتراض های مردمی بود، دیگر کسی در سطح ارکان قدرت مزاحم شاه نبود و غربی ها هم او را ژاندارم منطقه می دانستند.
نیروهای معارض نیز هیچ گونه حقی در عمل در فعالیت های سیاسی نداشتند.(۱) به همین دلیل فعالیت های سیاسی به فعالیت های نظامی و چریکی تغییر جهت می دهد.
وضعیت اقتصادی:
می توان گفت از یک نظر وضعیت اقتصادی ایران در این دوره نسبتا خوب بود، اگر از زبان آمار و ارقام نگاه کنیم درآمد نفتی از سه میلیارد دلار در سال ۱۳۳۲ به ۵۳ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۶ رسید و درآمد سرانه ۱۱۵۱۴ دلار با این وجود در جامعه ایرانی در بخش های فقیر جامعه، فقر هر روز بیشتر و شکاف طبقاتی عمیق تر می شد که این امر دلایلی دارد:
۱٫ عدم توزیع منصفانه باعث رشد اقتصادی یک طبقه خاص وابسته به حکومت می شد.
۲٫ عمده مقاطعه کاری های پر سود، طرح های پرمنفعت دولتی … مال مقامات حکومتی بود.
بر اساس یک برآورد تنها در فاصله ۱۳۵۲-۱۳۵۵ حق کمیسیون مقام های دولتی از یک میلیارد دلار فراتر رفت(۲) این نوع توزیع ثروت بخشی از جامعه ایرانی که شالوده حکومت شاه را تشکیل می دادند (اعضای دربار، ارتش، ساواک، و بلندپایگان دیوان سالاری) و مورد اعتماد شخص شاه بودند تعلق می گرفت.(همان، ص ۴۶۴).
۳٫ حدود چهل درصد از بودجه کشور به ارتش اختصاص داده می شد که تعداد نیروها و پرسنل آن هر روز بیشتر و بیشتر می شد و در سال های آخر به ۴۱۳ هزار نفر رسیده بود. حدود ۲۰ هزار مستشار نظامی آمریکا (به ازاء هر صد سرباز یک مستشار نظامی) فعالیت می کرد. و تعداد اعضای ساواک غیر قابل شمارش بود، بر اساس برآورد یک دیپلمات غربی در تهران از هر هشت نفر افراد بالغ یک نفر جاسوس ساواک هستند.(۳)
ارتش بودجه مخفی نیز داشت به اضافه ۴۰ درصد بودجه رسمی. ۲۰ درصد خانواده های سطح بالا سهم خود را در هزینه ها از ۷۹/۵۱ درصد در سال ۱۳۳۹ به ۵۶/۵۵ درصد در سال ۱۳۵۳ افزایش دادند؛ ولی در مقابل ۴۰ درصد خانواده های سطح پایین در همین دوره سهم خود را از ۱۳/۹ در صد به ۹۶/۱۱ درصد کاهش دادند.(ر.ک: همان، ص ۴۹۱).
به موجب آمار احمد اشرف صرفا ۵/۱ درصد جمعیت کشور سهم خود را در درآمد ملی بالا برده بودند.(ر.ک: همان، ص ۵۰۸).
۴٫ تنها ده درصد از درآمد سرشار نفت و کمتر از ۱۵ درصد از کل واردات به امر توسعه اختصاص می یافت.(ر.ک: همان، ص ۴۶۴).
۵٫ خانواده سلطنتی که جمعا از ۶۳ شاهپور و شاهدوخت … تشکیل شده بود بخش عظیمی از ثروت را به خود اختصاص می داد، جمع ثروت این خانواده به بیش از بیست میلیارد دلار می رسید.(ر.ک: ص ۳۳۱-۳۳۲).
۶٫ شرکت ملی نفت به صورت محرمانه ولی دائمی مبلغ کلانی به حساب شخصی شاه واریز می نمود. به گونه ای که سرمایه شخصی شاه به یک میلیارد رسیده بود(۱۳۵۰).(تاریخ تحولات اجتماعی ایران، جان فوران، ترجمه احمد تدین، ص ۴۶۴ و کتاب ایران بین دو انقلاب، پیشین، ص ۵۳۸).
با این سرمایه ها نهادهایی اداره می شد که آنها نیز هدفی جز سلطه بیشتر حکومت بر تمامی ابعاد زندگی مردم نداشتند مثل نهاد پهلوی کنترل و نفوذ در مراکز مهم اقتصادی یکی از وظایف این نهاد بود به گونه ای که در بیش از ۲۰۷ شرکت سهام داشت(همان)و بخش مهمی چون مسکن، مصالح ساختمانی، بیمه، هتل ها، اتومبیل و… را کنترل می کرد.
کنترل شدید دولت بر تمامی ارکان اقتصاد خود به خود باعث می شد که مردم از مزایای اقتصادی محروم شود.
در ادامه به بررسی وضعیت بخش کشاورزی و صنعت در دوران پهلوی دوم پرداخته می شود:
۱٫ در بخش کشاورزی
از مجموع ۱۲ درصد زمین های قابل کشت در کشور صرفا ۶ درصد به طور دائمی کشت می شد. مالکان زمین ها عمدتا رؤسای عشایر خوانین و مالکان بزرگ بودند که با اصلاحات ارضی تنها اقتدار دولت به جای اقتدار مالکان جایگزین شد؛ زیرا اصلاحات ارضی عمدتا با نیت از بین بردن نفوذ مالکان مستقل انجام شد. لذا در اصلاحات ارضی تنها ۹ درصد کشاورزان صاحب زمین شدند، در حالی که ادعای دولت بر این بود که ۵۰ درصد زمین ها در اختیار مردم قرار می گیرد.(انقلاب اسلامی چرایی و چگونگی آن، پیشین ص ۱۰۸-۱۱۱، تاریخ تحولات اجتماعی پیشین، ص ۴۷۸).
نتایج سیاست های اقتصادی زمان شاه به گونه ای شد که ایران با اینکه تا آن زمان در بسیاری از مواد غذایی خود کفا بود، به عنوان یکی از وارد کنندگان مواد غذایی تبدیل شد و نیروهای کار فراوانی به صورت بیکار به شهرهای بزرگ مهاجرت نمودند.
۲٫ در بخش صنعت:
مهم ترین صنعت ایران نفت بود، با وجود که قیمت نفت در سال ۱۳۵۲ از ۲۲ میلیارد دلار به بیش از ۹۲ میلیارد دلار رسید ولی به دلیل نبود برنامه های دور اندیشانه و بلند مدت از یک سو و علاقه شاه به کارهای تشریفاتی و نمایشی و قدرت نمایی از سوی دیگر باعث شد که بخش عظیمی از این سرمایه هدر برود.(انقلاب اسلامی، قبلی، ص ۱۱۳). هزینه های سرسام آور نظامی که در سال ۱۳۵۶ به بیش از ۵/۹ میلیارد دلار رسیده بودبخش عمده درآمدها را جذب می کرد.(ر.ک: همان، ص ۱۱۴). به دلایل فوق و با وجود سرمایه های کلان در بخش صنعت غیر نفتی سرمایه گذاری مفیدی انجام نمی شد؛ لذا درآمدهای ایران عملا تا پایان دوره حکومت پهلوی وابسته به نفت بود. به عنوان نمود در سال ۱۳۵۳، ۹۸ درصد صادرات ایران را نفت تشکیل می داد.(ر.ک: همان، ص ۴۶۵ و طبقه، سیاست و ایدئولوژی، دکتر منصور معدل، ترجمه محمد سالار کسراییف مرکز بازشناسی ایران و اسلام(باز) ۱۳۸۲، ص ۲۴۳)
رضاخان در طول حکومت خود چند دستور ویژه استعمار را در ایران اجراکرد، کشف حجاب ،ممنوع کردن عزاداری برای اهل بیت وسالار شهیدان ،فشار بر روحانیت ومحدود کردن پوشیدن لباس روحانیت ،وضع مالیاتهای سنگین و قوانین دشوار،که قابل تامل است .
امام خمینی (ره): هدف رضاخان این بود که همه غارت ها را منحصر به یک غارت گر کند و همه قلدرها را به یک قلدر قوی تر تبدیل نماید.
- یکی از پیمانهایی که در دروان رضاخان بین ایران و همسایگان آن بسته میشود، پیمان سعدآباد است. از نتایج این پیمان ازدست رفتن بسیاری از نقاط حساس و استراتژیک کشور بود. اروند به نفع عراق، بلندیهای استراتژیک آرات به نفع ترکیه، و … وجه المصالحه ایران و دیگران بود که به واسطهگری انگستان منعقد شد.
- معاهده اهواز از اقداماتی است که رضا خان به نفع انگلستان در سال ۱۳۰۶ انجام داد که باید این کمپانی تا سال ۲۰۱۰ پابرجا باشد، اما با مخالفت افسران نظامی معاهده انجام نمیگیرد.
- ادغام پلیس جنوب که پلیسی مستعمره بود به ارتش ایران و قرار داد معاهده ۱۹۳۳ که ۱۰۰ هزار مایل مربع از خاک ایران که نفت خیز بود به انگلیسیها داده شود از دیگر اقدامات رضاخان به نفع انگلیسیها بود.
- درآمدهای نفتی کشور است که در بانکهای لندن سپردهگذاری میشد.
رضاخان روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ هـ . ش از تهران فرار کرد و در ۵ مهر به اجبار بندرعباس را با کشتی به نقطه نامعلومی ترک نمود و پرونده اش برای همیشه بسته شد. وی گذشته از آن که در استبداد , فرهنگ ستیزی , دین ستیزی , نوکری اجانب , خیانت به کشور , ستمگری , خدمت به استعمار و… گوی سبقت از همه فرمانروایان قبل از خود ربوده بود , در چپاول اموال مردم و میهن نیز درصدر چپاول گران تاریخ ایران قرار دارد.
حال تعجب از برخی افرادی است که امروزه علیرغم آشکار شدن چهره واقعی استبداد وابسته پهلوی و نیز این همه منابع و اطلاعات تاریخی هنوز هم به نظر گذشتگان معتقد و رضاخان را اصلاحگر میدانند.
در پایان جان کلام را حضرت آیت الله خامنه ای بیان می کنند: میخواهند محمدرضا شاه نجس را به صورت یک چهره موجه و رضاخان قُلدرِ سفاکِ بیرحمِ خشنِ مالدوست را یک عنصر خدمتگزار نجیب، نشان دهند.
انتهای پیام