• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : 16 - رجب - 1446
  • برابر با : Wednesday - 15 January - 2025
4

این همه ثواب جای تعجب ندارد!!

  • کد خبر : 40990
  • 30 مهر 1394 - 19:35

نقل شده است که علامه بحرالعلوم به قصد تشرّف به کربلا به راه افتاد. در بین راه راجع به مسأله گریه بر امام حسین(ع) و ثواب و ارزش بی حصر و اندازه ی آن فکر می کرد، همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار اسب به او رسید و سلام کرد و بعد پرسید: […]

نقل شده است که علامه بحرالعلوم به قصد تشرّف به کربلا به راه افتاد. در بین راه راجع به مسأله گریه بر امام حسین(ع) و ثواب و ارزش بی حصر و اندازه ی آن فکر می کرد، همان وقت متوجه شد که شخص عربی، سوار اسب به او رسید و سلام کرد و بعد پرسید: جناب سید درباره ی چه چیز فکر می کنی؟ سید بحرالعلوم گفت: درباره این فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائران و گریه کنندگان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عطا می کند، مثلاً برای هر قدمی که در راه زیارت آن حضرت برداشته می شود، ثواب یک حج و عمره و برای هر قطره اشک، تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده میشود؟

آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن من برای شما مثالی می زنم تا مسأله برای شما روشن شود، پادشاهی به همراه وزراء و درباریان خود به شکار رفت در شکارگاه از همراهانش دور افتاد و دچار رنج و گرسنگی و تشنگی شد در آن تنهایی که راه و چاره ای نداشت ناگهان خیمه ای را دید و به طرف آن رفت، در داخل آن خیمه پیرزنی با پسرش زندگی می کردند. آنها فقط یک بز شیرده داشتند که از طریق آن امرار معاش می کردند، هنگامی که سلطان بر آنها وارد شد، او را نشناختند ولی به خاطر پذیرایی از مهمان و نجات او از گرسنگی و تشنگی، بُزشان را سربریده و کباب کردند. زیرا چیز دیگری برای پذیرایی نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید. و روز بعد از ایشان جدا شد و هر طوری بود خود را به قصر رساند. روزگار گذشت و بعد از مدتی پیرزن و پسرش بسیار فقیر و محتاج شدند پس به دربار آن سلطان رفتند و به حضورش رسیدند و از او تقاضای کمک کردند. سلطان تمام جریان را که بین او و این پیرزن و پسرش گذشته بود برای وزرای خود تعریف کرد و از آنها پرسید: اگر بخواهم پاداش مهمان نوازی پیرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی را باید انجام دهم.

یکی از حضّار گفت: به او صد گوسفند بدهید. دیگری، که از وزیران بود، گفتند: صد گوسفند و صد اشرفی بدهید. یکی دیگر گفت: فلان مزرعه را به ایشان بدهید. پس سلطان گفت: هر چه بدهم کم است زیرا آنها هر چه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و به من دادند حال اگر من همه ی تاج و تخت و سلطنتم را به آنها بدهم تازه سربه سر می شویم. پس سوار عرب به سید فرمود: حضرت سیدالشهداء(ع) هر چه از مال و منال و اهل و عیال و حتی بدن بی جانش را همه و همه در راه خدا فدا نمود پس اگر خداوند این همه ثواب و پاداش برای زائران و گریه کنندگان امام حسین(ع) معین کند باز هم نباید تعجب کرد، زیرا خدا که نمی تواند خدائیش را به سیدالشهداء (ع) بدهد پس هر پاداشی که در مقابل فداکاری امام حسین(ع) به زائران و گریه کنندگان آن حضرت عطا کند باز هم اندک و ناچیز است. در این هنگام سوار عرب از نظر سید بحرالعلوم غایب شد!

گلبرگهای حسینی، ص۱۶۸ به نقل از العبقری الحسان.

لینک کوتاه : https://nabzesahar.ir/?p=40990

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.