آیت الله دکتر محمد حسین بهشتی از نادر روحانیون عالی مقامی بود که به ضرورت تشکل و تحزب در عصر حاضر اعتقاد فراوان داشت و معتقد بود که در این زمان بدون آن، اداره جامعه و کسب موفقیتهای جدی امکان ناپذیر نیست.
در شامگاه هفتم تیرماه ۱۳۶۰ با انفجار یک بمب قوی توسط منافقین در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران، فاجعه بزرگی رخ داد که در آن ۷۲ تن از بهترین فرزندان ایران اسلامی به شهادت رسیدند و عده ای نیز مجروح شدند. آیت الله سید محمد حسینی بهشتی عالم مجاهدی که در آن زمان رئیس قوه قضائیه بود در این فاجعه به شهادت رسید. در این یادداشت مروری به زندگی این رکن مهم انقلاب و تفکر تشکیلاتی وی داریم.
* شکوفایی شخصیت
شهید مظلوم آیت الله بهشتی در سال ۱۳۰۷ در یکی از خانواده های اصیل روحانی در اصفهان به دنیا آمد. دوران کودکی ایشان همراه با تحولات سیاسی اجتماعی آغاز سلطنت غاصبانه رضاخان سپری شد و دوران تحصیلات ابتدائی و متوسطه ایشان با موجی از گرایشات فکری گوناگون که در آن روزگار جامعه ایران را در برگرفته بود همزمان بود. هنگامی که شهید بهشتی دوره مقدمات و سطح علوم اسلامی را در حوزه علمیه اصفهان میگذراند، چه در درون حوزه و چه در میان مردم به تجربه تحولات سیاسی اجتماعی میپرداخت و با مطالعه مکتب های گوناگون وارداتی که آن روزها بازارشان داغ بود، داده های فکری آن مکتبها را با توجه به آگاهیهای عمیقی که از همان دوره به دلیل استعداد سرشار و علاقه و پشتکار فراوان به مطالعه و تحقیق نسبت به علوم اسلامی داشت محک میزد.
* در میدان مبارزات سیاسی
در سالهای ۱۳۲۵ به بعد که سالهای اقامت شهید بهشتی در قم و ادامه تحصیلات اسلامی در حوزه علمیه بود، رواج افکار ماتریالیستی در سراسر کشور در حال اوجگیری بود. همزمان با این رویداد، مبارزات روحانیت به رهبری مرحوم آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی علیه دربار محمدرضا پهلوی در حال شکل گرفتن بود. در آن زمان، حوزه علمیه قم عهده دار مبارزات علمی و فکری علیه موج افکار مادی و الحادی بود و روحانیونی که در خارج حوزه بودند به رهبری مرحوم آیت الله کاشانی رسالت مبارزات سیاسی علیه دربار پهلوی را بر دوش میکشیدند. شهید مظلوم آیت الله بهشتی از افراد معدودی بو د که از یک سو در حوزه علمیه قم با علامه فقید آیت الله سید محمد حسین طباطبائی فیلسوف بزرگ و مفسر کبیر قرآن که اقدام به تأسیس مجمعی از شاگردان مبرز خود جهت تحقیق در مکتب های فکری و تدوین افکار فلسفی و اعتقادی خود نموده بود به کار مبارزه علمی و فکری علیه موج افکار مادی و الحادی مشغول بود و از سوی دیگر عملاً در میدان مبارزات سیاسی علیه دربار پهلوی حضور داشت.
* بهشتی مدافع تشکل سیاسی
شهید مظلوم آیتالله بهشتی در بیان تجربیاتی که از مبارزات دوران آیت الله کاشانی اندوخته بود میگفت: شکست مبارزات آیت الله کاشانی به همه ثابت کرد که روحانیت باید از خود یک تشکل قوی سیاسی داشته باشد تا در چارچوب آن تشکل، کادرسازی کند و انسانهائی مبارز متعهد آگاه پرتلاش مقاوم و مخلص تربیت نماید تا در دوران مبارزه، پیشگام و در دوران پس از پیروزی مدیرانی خوب و خدمتگزارانی لایق برای مردم باشند.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی از اصلیترین عناصر روحانیت مبارز بود که در سازماندهی تظاهرات و راه پیماییهای میلیونی در سال ۵۶ و ۵۷ مهمترین نقش را داشت. در آبان ۱۳۵۷ شهید بهشتی به دنبال هجرت امام از عراق به فرانسه سفری به پاریس کرد و به زیارت امام نائل شد و هسته اصلی شورای انقلاب اسلامی که شهید بهشتی و شهید مطهری اولین و اصلیترین عناصر آن بودند در همان سفر طراحی شد. بازگشت شهید بهشتی از پاریس با محرم خونین ۱۳۵۷ قرین بود و در روزهای تاسوعا و عاشورای همین محرم بود که او با سخنرانی های بسیار مهم خود در خیابان و میدان آزادی و اعلام خلع شاه از سلطنت، فصل جدیدی در مبارزات علیه دربار منحوس پهلوی گشود. پس از رخ نمودن همین تحول بود که شاه مزدور تصمیم به فرار گرفت و سرانجام مبارزات مردم به رهبری حضرت امام خمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. شهید مظلوم آیت الله بهشتی در فاصله سالهای ۴۹ تا ۵۷ سه بار توسط ساواک جهنمی شاه دستگیر و به زندان افکنده شد که آخرین آن روزهای دهه اول محرم ۱۳۵۷ بود.
* نقل یک خاطره
این خاطره از زبان خود ایشان نقل است که میگفتند: در زندان کمیته شهربانی دو ساعت و نیم از من بازجوئی کردند و به من گفتند ترا دستگیر کردهایم تا راه پیمائیهای تاسوعا و عاشورا صورت نگیرد. من در پاسخ به آنها گفتم: اشتباه شما در همین جاست، چه مرا آزاد کنید و چه نکنید این راه پیماییها صورت خواهند گرفت. این کارها قائم به شخص نیست. آنها وقتی اطمینان خاطر مرا دیدند و دانستند که نگهداشتن من در زندان جز زیان چیزی برای آنها در بر ندارد، پس از سه روز مرا آزاد کردند.
* نقش شهید بهشتی درتدوین قانون اساسی
در میان خدمات شهید مظلوم آیتالله بهشتی تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی و ترویج تفکر تشکیلاتی در جامعه انقلابی ایران اسلامی از ارزش و اهمیت فوق العاده ای برخوردار هستند. قانون اساسی جمهوری اسلامی که خون بهای دهها هزار شهید راه تحقق آرمانهای اسلامی در ایران است در عین حال که نتیجه تلاش خبرگان برگزیده ملت است بیش از همه مرهون دوراندیشیها و تدبیر شهید مظلوم آیت الله بهشتی میباشد. ارائه نظریات دقیق درباره جزء جزء قانون اساسی همراه با بیانات مستدل از سوی شهید بهشتی و هم چنین قدرت و تدبیر فوق العاده ای که ایشان در اداره مجلس خبرگان قانون اساسی از خود بروز دادند، سبب شد که ایشان تعیین کننده ترین نقش را در تدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته باشند. دقیقاً به همین جهت بود که بیشترین دشمنی دشمنان داخلی و خارجی انقلاب اسلامی علیه شهید مظلوم آیت الله بهشتی از هنگامی آغاز و ابراز شد که ایشان نقش کارساز خود را در مجلس خبرگان قانون اساسی جمهوری اسلامی نشان دادند. دشمن به خوبی میدانست که اگر این قانون اساسی به تصویب و تثبیت برسد دیگر نمیتواند انقلاب را به انحراف بکشاند. به همین جهت پیش از آن که کار تدوین قانون اساسی به پایان برسد دشمن حملات تند همراه با تهمت و افترای خود را متوجه شهید مظلوم آیت الله بهشتی که نقش تعیین کننده ای در تدوین و تصویب این قانون داشت نمود تا بلکه بتواند از به انجام رسیدن این امر مهم جلوگیری به عمل آورد.
* شهید بهشتی و تفکر تشکیلاتی
اندیشمند وارسته و ژرف بین و سیاستمدار کم نظیر در دوران معاصر ایران آیت الله دکتر محمد حسین بهشتی از نادر روحانیون عالی مقامی بود که به ضرورت تشکل و تحزب در عصر حاضر اعتقاد فراوان داشت و معتقد بود که در این زمان بدون آن، اداره جامعه و کسب موفقیتهای جدی امکان ناپذیر نیست.
وی در مصاحبه ای در پاسخ به سؤالی پیرامون ضرورت وجود تشکل و حزب در جامعه اسلامی تصریح میکند: «وقتی انقلاب پیروز میشود نوبت به تداوم انقلاب، مدیریت و برنامه ریزی در زمینه های مختلف روحی و معنوی، فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، اجتماعی و… میرسد. در بخش اقتصاد نیاز به برنامه ریزی کشاورزی، صنعتی، بازرگانی داخلی و خارجی و … میباشد و همه اینها به نیروهای شناخته شده و کارآمد نیاز دارد، نیروهایی که با ما همفکر باشند. اگر همه نیروها بر مبنای ایدئولوژی اسلامی و اصیل و زنده نباشند، در نتیجه هر برنامه ای برای خودش یک آهنگ پیدا میکند و نمیشود از مجموعه این برنامهها حرکت و تلاشی هماهنگ در جهت تداوم انقلاب به وجود آورد. مسئله این است که اداره جامعه امروز، تشکیلات مملکتی است و این تشکیلات اگر خط فکری اسلامی و اصیل، خط سیاسی کاملاً مستقل و نقطه نظرهای کاملاً حساب شده و صحیح و روشن اقتصادی و اجتماعی نداشته باشد، نمیتواند کار یک تشکیلات را خوب انجام دهد و نمیتواند عمل هماهنگ به وجود آورد…»
متفکر شهید در معنایی که از یک حزب و گروه سیاسی ارائه میدهد به دو دیدگاه اشاره میکند:
الف) معنای اسلامی و صحیح که بدین ترتیب است: «یک گروه دارای نقطه نظرهای اسلامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هماهنگ و یکپارچگی در عمل و هم چنین همسازی در طرح و برنامه و اجرا در جهت دستیابی به یک هدف الهی و اصیل که بسیار مفید است و از ضرورتها میباشد.»
شهید بهشتی حزب و تشکل سیاسی را به این معنا مفید به حال انقلاب و کشور و از ضروریات میداند.
ب) معنای رایج و غربی آن است که در آن تصریح میکند که منظور از حزب، گروهی است که طالب قدرت هستند و با به راه انداختن ساز و کارهای قدرتمندی سعی در رسیدن به قدرت دارند و نقطه نظر مشترک آنها نیز دستیابی به قدرت است.
تفکر شهید این مفهوم از یک حزب و تشکل را بسیار خطرناک و مضر میداند و آن را مزاحم و مانع بزرگی در راه رسیدن جامعه به تعالی به شمار میآورد. بهشتی در باب ضرورت وجود حزب و تشکل سیاسی، ایجاد این پدیده را مفید به حال انقلاب میداند و در تبیین فلسفه تشکیل حزب جمهوری اسلامی میگوید: «ما میخواستیم انسانهایی را که در خط راست اسلام، خط مستقیم اسلام میاندیشند و عمل میکنند و به استقلال کامل این مملکت چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی علاقه دارند و معتقد هستند که این جامعه میتواند روی پای خودش بایستد و به سمت جلو حرکت کند را به صورت یک تشکیلات نیرومند و فعال گرد هم آوریم تا بتوانند به صورت هماهنگ برنامه ریزی و عمل کنند.»
وی بر داشتن بینش و خط مشی اسلامی تأکید فراوانی دارد و تصریح میکند که تفکر خالص اسلامی باید مبنای تشکلها و احزاب فعال در کشور باشد و از گرایشات به اندیشه های غرب و سوسیالیستی جدا بپرهیزند.
دکتر بهشتی تشکلها و گروههای سیاسی را به چند اصل اساسی و مهم توجه داده که مهمترین آنها عبارتند از:
۱) صداقت
شهید بهشتی لزوم صداقت در اعلام مواضع احزاب و تشکلها را جزء موارد بسیار ضروری میداند و بارها تأکید کرده است: «احزاب و تشکلها باید مواضع خود را شفاف بیان نموده و در بیان اصول حاکم بر حزب و یا تشکل، صداقت به خرج دهند. جامعه بدون صداقت نمیتواند در مسیر سعادت پیش برود.»
۲) روابط بین گروهها و جناحهای مختلف
گروههایی که به اسلام و اصول اساسی آن اعتقاد دارند، لازم است که به یکدیگر احترام گذارده و مواضع تخریبی نسبت به همدیگر نداشته باشند.
دکتر بهشتی که از پایه گذاران اصلی حزب جمهوری اسلامی بود در تبیین رابطه این حزب با سایر احزاب اصولگرا و ارزشی از کلمه رابطه برادرانه استفاده میکند و تصریح میکند: «اگر کسی عضو حزب باشد یک ارزش است اما فقط یک ارزش است و این ارزش جانشین همه ارزشها نمیشود. تشکلهای این چنین اگر یکی باشد که چه خوب اگر بیشتر هم باشد با هم برادرند و هیچ وقت با هم معارض نمیشوند.»
۳) تشکیل جبهه اسلامی گروهها در خط ولایت فقیه
شهید مظلوم دکتر بهشتی محور اصلی وحدت همه احزاب و گروهها و نقطه اشتراک همه تشکلها را ولایت فقیه و مقام رهبری جامعه معرفی میکند و تصریح میکند؛ تشکیلات نه در طول رهبری و نه در عرض آن بلکه باید تحقق بخشنده نظام امت و امامت باشد زیرا عقیده دارد نظام اسلامی ما نظام امت و امامت است و نباید معارض و متضاد با امامت و رهبری فقیه باشد.
شهید مظلوم آیت الله بهشتی فردی نبود که صرفاً در عرصه نظری فعال باشد و به صحنه عمل اعتنایی نداشته باشد و یا این که در این عرصه برای خود توانی مشاهده نکند. همان طور که شهید بهشتی در تدوین پشتوانه های نظری و قانونی نظام مقدس جمهوری اسلامی بسیار فعال و گره گشا بود، در عرصه مدیریت و تشکیل و سازماندهی نیروها و انسجام بخشیدن به مجموعه طرفداران و هواداران انقلاب اسلامی و عموم ملت مسلمان ایران نیز بسیار فعال و گره گشا بود. اگر شهید مظلوم بهشتی در سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیروهای مؤمن به انقلاب را منسجم نمیکرد و تشکل های متعدد و هم جهتی این زمینه پدید نمیآورد معلوم نبود انقلاب اسلامی به چه سرنوشتی گرفتار میشد و دشمنان داخلی و خارجی انقلاب که برای ستیز با آن پشت سرهم صف کشیده بودند چه بلایی بر سر انقلاب و نیروهای آن میآوردند.
شهید مظلوم بهشتی همواره در کنار سازماندهی نیروها به مسئله بسیار مهم دیگری هم توجه مینمود. این مسئله نیروسازی و پرورش انسان های توانا برای پیش بردن کارها و اداره جامعه و انقلاب در سطوح مختلف و هم چنین تربیت نیروهایی بود که در بعد علمی و نظری و فرهنگی بتوانند رهگشایی کنند. موضوع تشکل و تربیت نیروها چیزی نبود که شهید بهشتی آن را در دوره انقلاب آغاز کرده باشند بلکه این رویه بسیار اساسی ایشان از سال های ابتدایی دهه ۱۳۳۰ به طور جدی آغاز شد. یعنی از همان زمان (سال ۱۳۳۳ ش) که دبیرستان دین و دانش را در قم تأسیس کردند. به طور جدی وارد عرصه تربیت نیرو و انسجام بخشیدن به نیروهای مسلمان شدند و موفقیت های بزرگی نصیب جامعه اسلامی کردند. هنگامی که شهید بهشتی مسئول اداره مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان شد همین روش را در اروپا نیز دنبال کرد و در آنجا ضمن تربیت نیرو تشکل های پرثمری نیز ایجاد کرد که اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان یکی از همین تشکلها بود.
کارنامه شهید مظلوم بهشتی در عرصه تربیت و تشکل نیرو بسیار گسترده است و به دلیل نمونه های فراوانی که در این زمینه وجود دارد مجالی برای توضیح همه آنها نیست. بنابراین در این جا فقط به دو نمونه اشاره میکنیم دو نمونه ای که تأثیر بسیار گسترده در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشت و توانست نظام اسلامی را از بسیاری آفتها و خطرها برهاند.
یکی از این نمونهها کوشش محوری و اساسی شهید بهشتی در ایجاد تشکلی به نام «جامعه روحانیت مبارز» در پاییز ۱۳۵۷ است. این تشکل توانست بسیاری از روحانیان مبارز کشور را منسجم کند. چون روحانیت قشری است که گستردهترین و عمیقترین تأثیر را در جامعه دارد. در آن زمان انسجام بخشیدن به روحانیت مبارز مفهومی غیر از انسجام بخشیدن به بخش بسیار بزرگی از جامعه نداشت. شهید بهشتی با هوشیاری درک کرده بود که اگر این قشر منسجم و متحد شود و هم جهت حرکت نماید درصد بسیار بالایی از جامعه اسلامی منسجم خواهد شد و در برابر هر خطری خواهد ایستاد.
نمونه دیگر تلاش محوری شهید بهشتی در ایجاد تشکلی فراگیر به نام «حزب جمهوری اسلامی» است. شهید بهشتی و دوستانش با تأسیس حزب جمهوری اسلامی نیروهای عظیم مسلمان و جوانان بسیار پرشور و دانش آموزان و دانشجویان مؤمنی را که در سراسر ایران به طور منفرد و غیرمؤثر حضور داشتند به طور شگفت انگیز سازماندهی و ساماندهی کردند تا ضمن ایجاد سپر دفاعی قوی در برابر دشمنان انقلاب، به سازندگی در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی نیز مشغول شوند.
در واقع شهید بهشتی با ایجاد این دو تشکل بسیار گسترده و مؤثر (جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی) تقریباً توانست کل ملت ایران و جامعه اسلامی را متشکل کند و دشمنان را از شکست دادن انقلاب اسلامی ناامید نماید. به همین دلیل بود که امام خمینی فرمود: شهید بهشتی مثل یک ملت بود برای ملت ما.
نقش شهید مظلوم بهشتی در تدوین همه بندها و مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در حدی است که این قانون از یادگارهای ایشان محسوب میشود و بسیار بر این باورند که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بازتاب افکار شهید بهشتی است
۴) سازماندهی نیروهای جوان
شهید بهشتی که از توانایی بالایی در سازماندهی نیروهای جوان و مؤمن به اسلام و انقلاب برخوردار بودند. پس از پیروزی انقلاب و به خاطر اعتقاد راسخی که به این مسئله داشتند به تشکیل حزب جمهوری اسلامی همت گماردند تا بتوان تحت لوای آن از تمامی نیروهای متعهد و مسلمان و پیرو ولایت فقیه با سلیقه های مختلف سیاسی در امور اجرایی و اداره ایران اسلامی استفاده نمود که به عنوان الگویی برای جهان اسلام محسوب میشد. در آن زمان تلاش ایشان بر این بود که تمامی نیروها علی رغم داشتن سلیقه های مختلف در این امر مشارکت داشته باشند. دیدگاه ایشان به معنای واقعی فراجناحی بود و هرگز شیوه برخورد حذفی با نیروها و سلیقه های گوناگون را نداشتند. ایشان معتقد بودند که در حکومت اسلامی بایستی تمامی نیروهای متخصص و متعهد به انقلاب اسلامی و پایبند به ارزشهای اصیل اسلامی جهت اجرای هرچه بهتر و اداره صحیح کشور به کار گمارده شوند. هرچند ایشان هرگز تخصص را بر تعهد به انقلاب اسلامی ترجیح ندادند و این نکته بسیار ظریفی است که در انتخاب مدیریتها بایستی بدان توجه وافر نمود. آن که متعهد به انقلاب است هرگز حاضر نمیشود از منافع ملی چشم پوشی کند در حالی که داشتن صرف تخصص در رشته ای نمیتواند به تنهایی ضامن خدمتگزاری به کشور باشد. در این میان متخصص متعهد ماست که در توسعه کشور و حفظ منافع ملی و استقلال میهن اسلامی کوشا خواهد بود.
۵) منع انحصارطلبی
شهید شهیدان انقلاب اسلامی بین تشکل حق و تشکل باطل تفکیک قائل بودند و فقدان انحصارطلبی را یکی از ویژگیهای مهم تشکل حق میدانستند. ایشان عقیده داشتند تشکل حق تشکلی است که انحصارطلب نیست یعنی این منطق خود پرستانه و ضد خدا پرستانه را ندارد که هر کس در این تشکیلات است آدم خوبی است و هر کس در این تشکیلات نیست آدم خوبی نیست. این تفکر شیطانی است. تشکل خوب و سالم تشکلی است که یک نظام ارزشی را روشن و صریح مطرح کند و میگوید ما پاسدار این نظام ارزشی هستیم و هر کس این ارزشها را قبول ندارد مورد انتقاد ما است خواه عضو تشکیلات ما باشد خواه نباشد.
* توصیه تشکیلاتی شهید بهشتی
«ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی شک باید متشکل باشیم. رابطه های ایمانی، اعتقادی، علمی و دینی سازمان نیافته، برای رسیدن به «بخشی» از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب میتواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمان های یک انقلاب کافی نیست… ما همچنان بر داشتن یک تشکل پافشاری داریم؛ اما شرط آن این است که:
تشکل باید پاسدار ارزشها باشد، نه پاسدار خود. نگهبان ارزشها باشد، نه نگهبان خود.
تشکل باید سازندهی ما، آسان کنندهی خودسازی برای ما و کمکی به «سیر الی الله» برای شرکت کنندگان در این تشکل باشد.
شرط سوم، این که این تشکیلات به درد مردم بخورد، نه این که یک باری باشد بر دوش این جامعه.
برادرها و خواهرهائی که بار سنگین مسؤولیتها را بر دوش دارید و چشمها در انتظار نتایج تلاش های به هم پیوستهی شماست، خوش آمدید!
شماها در اقلیت هستید و دیگر نمیخواهیم تعارف بکنیم که اقلیت هستیم. شما اقلیت مؤمن میخواهید چه کار کنید؟ میخواهید بر ستون قدرت دولت تکیه کنید و بگویید بله، امروز دیگر دولت، دولت ماست؟ میخواهید بر ستون قدرت دولت پیروز انقلاب تکیه کنید و کارهایتان را پیش ببرید؟ نظر ماها این است که شما یک اقلیتی باشید که تکیه کنید بر:
۱. ایمان هرچه قوی تر به آرمانتان و به کارتان؛ نگذارید این ایمان در شماها خدای ناکرده پژمرده و ضعیف شود. این ایمان باید روز به روز تقویت گردد.
۲. برنامه های عملی ای که در آن، تفوق و برتری کارکرد ساختار اسلامی و نیروهای مؤمن به چشم بخورد؛ باید به گونه ای باشد که خواهر مسلمان و برادر مسلمان ما که از یک هم سن و همکلاسی و هم رتبهی غیرمسلمانش در مقام عمل دینی صالح تر است، در مقام عمل اجتماعی نیز سودمندتر باشد. اگر عمل شما به حال مردم سودمند واقع شود، ماندنی خواهید بود. این بیان قرآن است. «فاما الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض» [کف میرود و آن چه برای انسانها سودمند است میماند. سورهی مبارکه رعد/ آیه ۱۷] سودمندی بیشتر ما باعث پیروزی ماست. به همین جهت در خودسازی فردی و جمعی انجمن هایتان باید طوری برنامه ریزی کنید که در صحنهی خدمت به مردم بدرخشید؛ نه برای تعریف مردم بلکه برای خدا.
۳. ارتباطتان را قوی کنید؛ وقتی یک عده در اقلیت هستند، باید بکوشند تا به کمک ارتباطات گسترده، یک جمع بزرگتر شوند. وقتی که همه یک جا جمع هستید، احساس دلگرمی و قدرت بیشتر میکنید.
۴. جذب عناصر جدید؛ گاهی دافعه خیلی قوی است؛ اما جاذبه چندان قوی نیست. مسلمان، هم دافعه دارد و هم جاذبه. شما باید جاذبهتان زیاد باشد. باید کلامتان و رفتارتان چنان باشد که اطرافیانتان را یکی یکی جذب کنید. اصلاً باید برنامه داشته باشید برای جذب آنها. مبادا فکر کنید که این هایی که با ما مخالف هستند دیگر کارشان خراب است و درست شدنی نیستند. خیر، انسان تغییر میکند. خیلیها آدم های خوبی هستند، میلغزند و بد میشوند. خیلیها آدم های بدی هستند و در اثر ارشاد و معاشرت خوب میشوند. تعالیم اسلام یادتان نرود. اسلام میگوید تا آخرین لحظات حیات، درِ توبه باز است.
۵. انضباط؛ هر کار دسته جمعی ای که انجام میدهید باید همراه باشد با انضباط تشکیلاتی. بچه مسلمانها به انضباط مقدار کمی بها میدهند. باید یک مقدار به انضباط بیشتر بها بدهیم. اما نظم فرعونی نه؛ زیرا نظم گاهی فرعونی و طاغوتی است. نظم ما باید الهی، سازنده و نورانی باشد.
۶. شناسایی و کشف استعدادها؛ کشف عناصر مدیر و به دردخور که بتوانند پستهای کلیدی و مؤثر را با لیاقت اداره کنند. گاهی ما یک فرد متدین و خوبی را میگذاریم رأس کاری ولی چون تواناییاش ضعیف است، اثر بدی میگذارد. شما باید مدیرهای مؤمن و متعهد ۱۰ سال آینده را، هم کشف کنید و هم بسازید.
۷. معلوماتتان را ببرید بالا در کنار مطالعات اسلامی؛ مطالعاتتان باید اسلامی باشد، فنی هم باید باشد. هر کدام از شما وظیفهی شرعیتان است که در هفته یک مقدار روی رشتهی خاص خودتان مطالعهی فنی کنید، طوری که کاردانی و کارایی فنی شما رو به افزایش پیگیر و مستمر باشد.
۸. شیوه های صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرید؛ گاهی برادرها و خواهرها با جریانهای مخالف میخواهند برخورد کوبنده داشته باشند؛ اما طرز برخورد آنها طوری است که در جامعه محکوم میشوند. شیوه های برخورد باید صحیح باشد. باید دربارهی این شیوه های برخورد بنشینید و تبادل نظر کنید.
۹. انتقاد از خویشتن؛ آیا هیچ وقت دور هم جمع میشوید بگویید این یک هفته نقایص و عیب کارم این بود. این کار را میکنید یا خیر؟ خوب، شروع کنید! هیچ اشکالی ندارد. «المؤمن مرآت المؤمن» یعنی چه؟ برادر و خواهر مسلمان باید آینهی یکدیگر باشند. آینه یکی از کارهایش این است که عیب های آدم را میگوید. بنابراین هر هفته ای، دو هفته ای، یک ساعت دور هم بنشینیم با روی باز و گشاده رویی هر کسی اول عیب های خودش را بگوید، بعد آنهایی که جا میماند دیگران بگویند، بعد هم عیب جمعمان را بگوییم.
۱۰. امید کامل به آینده؛ هیچ مسلمانی حق یأس و ناامیدی ندارد. آدم هایی که ایمان به خدا ندارند آن هایی هستند که از گشایش آفرینی خدا در تنگناها مأیوس میشوند. انسانهای مؤمن همیشه باید امیدوار باشند. آنقدر قرآن و اسلام به ما تعلیم میدهد که نه با یک غوره سردیتان بشود و نه با یک مویز گرمیتان.
انتهای پیام/تسنیم