من چون پسر باغبان بودم در مطالعات خود دریافتم که پاره ای از میوه ها مانند سیب و گلابی و هلو با منطقه کنویک، (۵) واقع در قسمت شرقی ایالت واشینگتن که گاهی هوا تا ۲۰ درجه زیر صفر می رسد، خوب سازگار نیست. شکوفه کردن زیبا و شگفت انگیز این درختان میوه در بهار، پس از به خواب رفتن آن ها در پاییز مرا سخت شادمان می کرد. ولی سالی در نتیجه ی سرمای سخت تمام شکوفه ها یخ زد و محصولی به دست نیامد و مردم آن ناحیه کوچک یک سال تمام به سختی و عسرت افتادند. آن وقت با خود فکرکردم که اگر خدا رحیم است، چرا اجازه می دهد این همه محصول در نتیجه ی سرما از بین برود و مردم این طور بیچاره شوند؟ جواب روشن است! این تقصیر خدا نیست بلکه تقصیر بشر است. ما نباتاتی در منطقه خود می پروراندیم که با محیط آن جا سازش کامل نداشتند. در منطقه اصلی خود این درختان کاملاً با محیط سازگارند و
دیرتر از منطقه ی ما گل می کنند و آن وقت خطر سرمازدگی از بین می رود. اگر چه همه این درختان در مناطق معتدل می رویند، ولی هر نوع از آن ها با منطقه مخصوصی سازگار است و دقت و مواظبت فراوان لازم است تا نوع خاص هر منطقه انتخاب شود.
معلوم است که حیوانات و نباتات هم برای منطقه ی خاصی خلق نشده اند، بلکه هرکدام بالقوه می توانند در مناطق نسبتاً مغایر با منطقه ی مخصوص خود نشو و نما کنند و در نتیجه خود را با مناطق مزبور سازش دهند. مطالعه ی استعداد سازش حیوانات و نباتات با اوضاع و احوال مختلف، علم ژنتیک نامیده می شود، و چون من از جوانی به نشو و نمای درخت هلو علاقه مند بودم و آن را مطالعه می کردم ، بنابراین جهد کردم تا حد امکان معلوماتی درباره ی آن به دست بیاورم. ضمن مطالعه ی نشو و نمای درخت هلو و گل ها، متوجه عده ای از حشرات، مخصوصاً زنبور و حشراتی شبیه آن که باعث تلقیح گل ها می شوند شدم، پیش خود گفتم که این همه سازش و توافق میان نباتات و حشرات تلقیح کننده چگونه به وجود آمده است؟ کتاب جالب ژان هانری فابر(۶) درباره ی غرایز عجیب حشرات و نمونه های مختلف زندگانی اجتماعی آن ها به خوبی نشان می دهد که در ایجاد و اداره ی دستگاه طبیعت اراده و مشیتی در کار است.
در این میان، نیروهای مخالفی نیز وجود دارد که مانع از آن می شوند که بشر بتواند از وجود حیوانات و نباتات به نحو دلخواه استفاده کند. مثلاً عده ی مورچه ها بیش از اندازه، ولی تعداد زنبور عسل کمتر از حد مورد نیاز است؛ در برخی از سال ها میوه فوق العاده کمیاب و در برخی دیگر به قدری فراوان است که نمی شود بازاری برای فروش آن ها پیدا کرد؛ حتی بعضاً زمین های بایر که سال ها لم یزرع و غیرقابل استفاده بود دوباره مستعد و حاصلخیز می شود. علت این ها چیست؟ طبیعت به این سؤال پاسخ نمی دهد. این اسرار را خدا می داند و بس.
من با چنین ایمان و عقیده ای وارد دانشگاه شدم و با تئوری گفت وگو تکامل مادی مواجه گردیدم که یگانه فلسفه ای است که جداً مسائلی را مطرح می کند و می کوشد که در زمینه ی ایمان و اعتقاد، طبیعت را جانشین نیروی خلاقه ی خداوندی سازد. پس از سال ها اندیشه و تفکر وگفت وگو و مباحثه با دانشجویان ارشد دانشگاه، چند حقیقت برایم روشن شد که از آن جمله یکی آن است که علم وراثت دلیلی بر تأیید فرض های اساسی چارلز داروین اقامه نمی کند. فرضیه ی داروین، مؤلف کتاب بنیاد انواع، (۷) روی دو قانون بنا شده که عبارتند از: نخست این که نوزاد هر نوع جهد می کند به نحوی از انحا تغییر پیدا کرده، از والدین خود دوری گزیند؛ دوم این که هر تغییر مساعدی که در نسلی به وجود بیاید درنسل های بعدی نیز ادامه می یابد و تکمیل می شود.
در واقع، همان گونه که من و تینکل (۸) درکتاب مشترکمان مسیحیت وعلم جدید شرح کرده ایم، آخرین نقطه ی استعداد تغییر در هر حیوان وگیاه می تواند سریعاً به وسیله تربیت و انتخاب و تلقیح هدایت شده صورت گیرد. تلقیح خود به خود، نباتات و جفتگیری دو نوع نزدیک حیوانات به ضعف نسل منجر می شود، ولی همین نسل های ضعیف نیز غیر از مواقع تغییرات تصادفی، عموماً صحیح و اصیل بار می آیند و در هیچ کدام از آن طریقه های ممکن که داروین فرض کرده تغییر نمی یابند. همین تغییرات تصادفی را مادیون و طرفداران نظریه ی تکامل اساس تکامل می داند ولی آیا چنین چیزی می تواند حقیقت داشته باشد؟ در تمام مطالعاتی که به عمل آورده اند، جز در مورد مگسی به نام دروزوفیلا ملانو گاستر، کاملاً ثابت شده که تغییر در نوع باعث از بین رفتن آن می شود. و تغییراتی هم که باعث مرگ نمی شوند حیوان را ضعیف تر می سازند. حتی آن هایی هم که ظاهراً بی اثرند، اغلب با تأثیرات فیزیولوژیک همراهند و مقاومت حیوان را در برابر عوارض خارجی کمتر می کنند. بنابراین، هزاران نوع از این تغییرات قادر نیستند نوع جدیدی به وجود آورند.
نمونه خیلی نادر دیگری که در آن تغییر باعث مرگ نمی شود، مگسی است از همان دسته به نام اورسا (۹)که استعداد زیاد زندگی را نشان نمی دهد ( ۱۰۴ درصد در ۷۵-۶۶ درجه فارنهایت )، ولی در این تغییر نقایصی در ساختمان بال های حیوان تولید می شود که شانس زندگی اش را کمتر می کند. اگر فرض کنیم که روی هم رفته این تغییرات استعداد زندگی حشره را یک درصد هم زیاد کند، تصور این مطلب بسیار مشکل است که چندین تغییر متوالی به عمل آید تا نوعی عوض شود. پاتو (۱۰) در کتاب خود، تحلیل ریاضی فرضیه ی تکامل، نشان داده است که یک میلیون نسل لازم است تا تغییری در نوعی به وجود آید. حتی با وجود طول مدت ادوار زمین شناسی تصور این که حیوان کاملی چون اسب بتواند در مدت کمی از حیوان کوچکی شبیه سگ که پنج سم داشته و به اصطلاح جد اعلای اسب بوده به وجود بیاید مشکل است، زیرا از دوران ائوسن(۱۱)که جد فرضی اسب در آن می زیسته تا زمان ما آن قدرها هم طولانی نیست.
بالاخره، اگر به مطالعه ی ساختمان عجیب و پیچیده کروموزوم بپردازیم ( همچنان که سابقاً اشاره شد تمام خصوصیات بدن حیوانی مولد ژن هایی است که درکروموزوم وجود دارد )، و مثلاً کروموزوم های دروزوفیلاملانگوگاستر را با کروموزوم های دروزوفیلاپسودواوبسکو (۱۲) مقایسه کنیم، به طوری که دوبشانسکی (۱۳) در کتاب خود وراثت و بنیاد انواع می گوید، در این مطالعه می بینیم که بعد از تقسیم طبیعی یا عملی، کروموزوم ها به حالت اول برمی گردند و به یکدیگرشبیه نیستند، و اگر ما کروموزوم ها را جابه جا کنیم یا آن ها را تغییر شکل دهیم، سلول قابلیت زندگی را از دست می دهد. این نظم و ترتیب لازم کروموزوم ازکجا به وجود آمده است؟
کارهای بسیار دیگری درعالم حیوانات و نباتات وجود داردکه تئوری ساده تکامل نمی تواند کیفیت آن ها را روشن کند. باید اقرارکرد که یک خالق حکیم موجودات زنده را چنان آفریده است که می توانند در محیط های مناسب به خوبی زندگی کنند و در محیط های نامناسب هم تا اندازه ای خود را با محیط سازش دهند.
مطالعه ی طبیعت قدرت لایتناهی و حکمت عالیه ی خالق را به ما نشان می دهد. در این خصوص پولس حواری می گوید: « ما اکنون حقایق را از پشت پرده می بینیم ولی فردا که این پرده از میان برداشته شود، معرفت ما درباره خدا به حدکمال خواهد رسید ».
پینوشتها:
۱- Walter Edward Lammerts.
۲- دارای درجه یB. S. و دکترا در فلسفه از دانشگاه کالیفرنیا، رئیس سابق تحقیقات در قلمستان های آرمسترانگ واقع در شهر آنتاریوی کالیفرنیا، استاد گلکاری تزیینی در دانشگاه کالیفرنیای لوس آنجلس، رئیس تحقیقات در باغ های دسکانسو درلاکانادا واقع در کالیفرنیا، از سال ۱۹۵۴ متصدی بررسی گل سرخ در توابع دسکانسو و قلمستان های جرمن و آلمینگ دوور شهر لیورمور، کالیفرنیا. متخصی پرورش گل های تزیینی مخصوصاً گل سرخ.
۳- Santa Claus ؛ توزیع کننده ی عیدی های شب میلاد مسیح.
۴- Easter Bunnies ؛ خرگوش های شب عید فصح.
۵- Kennewick.
۶- Jean Henri Fabre.
۷- Origin of Species.
۸- Tinkle.
۹- Eversae.
۱۰- Patau.
۱۱- Eocene.
۱۲- Drosophila Pseudoobscura.
۱۳- Dobzhansky.
منبع مقاله :
آلن، فرانک؛ (۱۳۴۰)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سید مهدی امین، علی اکبر صبا، عبدالعلی کارنگ و علی اکبر مجتهدی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم