نشست نقد و بررسی کتاب «فقه و سیاست در ایران معاصر» سهشنبه ۲۴ فروردین با حضور حجتالاسلام داوود فیرحی مولف اثر و سعید عدالت نژاد مولف و محقق مطالعات اسلامی در سرای اهل قلم خانه کتاب برگزار شد.
فیرحی در ابتدا با بیان اینکه این کتاب در دو قسمت تنظیم شده و یک پروژه یکپارچه است گفت: مباحث کتاب حاضر از سال ۱۲۸۵ تا امروز را شامل میشود که به اعتبار فکر سیاسی، آن را دوره جدید می نامیم .همچنین کتاب قسمت هایی دارد که یکی از آنها موضوع شناسی است و در آن مسائلی مانند اینکه دولت جدید چه دولتی است و متفکران سیاسی و مذهبی آن را چگونه فهمیدهاند مطرح میشود. به هر حال دگرگونیهایی در سال ۱۲۸۵ در ایران اتفاق افتاد که روی دولت و بعدها در فکرها اثر گذاشت و تلاش من در این کتاب این بوده که این تحولات را بررسی کنم.
وی ادامه داد: اما بخش دوم مباحث کتاب مرتبط به بحث حکم شناسی است. اگر بپذیریم فقه مهمترین دانش عمل است، در هر جایی که عملی است حکمی هم هست و رابطه عمل و حکم هم در دستگاه فقهی تعریف میشود. به تدریج در ایران درک از دولت تغییر کرده است. من در قسمت دوم کتاب گفتم که فقها به تغییرات دولت چه پاسخ هایی دادهاند. اخیراً من رساله دوم جان لاک را مطالعه کردم. افرادی مانند جان لاک خواستهاند روی دولت نظری دوباره بکنند. بعدها مرحوم نائینی هم روی این موضوع با ۲۰۰ سال تأخیر در کشور ما فکر کرد.
فیرحی افزود: من درک نائینی را بعد از ۲۰۰ سال تأخیر درباره ماهیت دولت جدید در جلد اول کتاب شرح دادم. اساساً در جهان اسلام همانند مسیحیت حوزه عمومی را حوزه حق تلقی نمیکردند، اینکه انسانها در حوزه عمومی هم حق دارند و حقوق فقط به حق خصوصی نمیشد، موجب آن شد که دولت را حوزه حق نمیدانستند و آن را حوزه ولایت میدانستند.
این استاد علوم سیاسی گفت: در سال ۱۶۹۰ توسط لاک و دیگر متفکران و در ایران نیز بعد از ۲۰۰ سال تأخیر توسط نائینی مفهوم حق از حوزه خصوصی به حوزه عمومی کشانده شد. بنابراین حقوق عمومی پیدا شد و بعد دولت به قرار داد بین شهروندان صاحبان حق و حاکم تبدیل شد و درک جدیدی از دولت پیدا شد. نائینی نیز سعی کرده تا رابطه حق و حکم را در دولت جدید توضیح دهد و در این دیدگاه دولت دیگر ماهیت سلطنتی، پلیسی و سلطانی گذشته را نداشت. بنابراین در جلد اول کتاب این موضوع شرح داده میشود که متفکران چگونه به این حق توجه کردند.
فیرحی افزود: در جلد دوم کتاب نیز میگویم که چه اتفاقی رخ داده که از سال ۱۳۲۷ به بعد درک جدیدی از دولت شروع میشود. در آن دوره معضلی به نام ضرورت دولت متمرکز به وجود آمد که به مسائلی مانند نفت و البته معمای مالکیت بر میگشت. متفکران ایرانی با معضلی به نام معمای مالکیت مواجه بودند که چپها هم آن را بیشتر مطرح کردند. در فقه گفته میشد اموال عمومی مانند زمین، معادن، مخازن و … اموال عمومی هستند که متعلق به معصومان هستند و شیعیان حق دارند هر کس به اندازه کار خود از آن برداشت کنند. حقوق ما این مسأله را قبول میکرد. اما بعدها که ماشین در دوره پهلوی به وجود آمد و رشد کرد، بحث این شد که اگر مثلاً فردی تراکتوری خرید و از اینجا تا کرج را شخم زد، نسبت به فردی که با بیل زمین را شخم میزند چه مقدار مالکیت نسبت به زمین دارند؟
وی گفت: قبلاً گفته میشد هرکس مالک است، سرمایه دارد اما ماشین موجب شد که دارنده ماشین مالک شود. در اینجا بود که بحث عدالت و ضرورت توزیع قبل از تولید مطرح شد که منابع اولیه چگونه باید بین مردم توزیع شوند. پس بحث بلافاصله به نقش دولت کشیده شد و اینکه دولت باید تعادل ایجاد کند و جلوی نابرابری را بگیرد. بعد این ایده مطرح شد که دولت باید مشروع باشد تا عدالت را دنبال کند. این همان پرسشی بود که توسط افرادی مانند مرحوم طالقانی، امام خمینی و برخی روشنفکرانی مانند کسروی و … مطرح شد. چپ ها هم این بحث را مطرح کردند. بنابراین این بحث که پدیده دولت نقطه تعادل جامعه است، طرح شد و همه راه حل را در سیاست دیدند. در ادامه این پرسش مطرح شد که دولت مطلوب چیست؟ رابطه دولت با دین، با دولت با فقیه، دولت با قانون و … چیست و دوباره فکر سیاسی باز شد و گفتوگوها مطرح شد.
استاد دانشگاه تهران با اشاره به تفاوت جلد اول و دوم کتاب گفت: جلد نخست پایه دموکراتیکش بالاست چون مشروطه این گونه بوده است اما در جلد دوم نشان داده میشود که مشکلی در دولت به وجود آمده که نظریه ها به سمت اقتدار گرایی رفته است. در واقع جلد دوم کتاب بحث دردشناسانه و پاتولوژی دارد و هدف این است که دولت را رها نکنیم و فکر کنیم که آیا دولت را میتوان دوباره دمکراتیک کرد. به هر حال من نزدیک به هفت سال روی نگارش این مجموعه کتاب زمان گذاشتهام.
فیرحی در ادامه با بیان اینکه هزاران کتاب فقهی داریم گفت: دستگاه فقه دانش مستقلی است و بیشترین تولیدات مکتوب ما مربوط به دستگاه فقه است. در این کتاب صحبتم این است که این دانش چگونه با دولت جدید مواجه شده است. در این باره دو گونه برخورد شده است. به طور مثال از قدیم میگفتند ریاضیات بطلمیوسی داشتیم و نظام دیگری برعکس آن را میگفت. حال در اینجا بحث این است که آیا ریاضیات بطلمیوسی از اول غلط بود؟ در فقه هم همین است. آیا وقتی دستگاه فقهی درباره دولت جدید حرف میزند دارد بازاندیشی میکند؟ و دوباره درباره موضوعی فکر میکند که اگرچه فکر شده بود اما غلط فکر شده بود. به طور مثال فقه مدتی میگفت ماهی ازون برون حرام است، بعد گفت چون این ماهی فلس دارد حلال است یا درباره شطرنج که زیر عنوان قمار قرار داشت گفت حرام است، بعد که بازی شد گفت حلال است.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: آیا دولت از مشروطه به بعد دگرگون شده و آیا نائینی به دولت مثل شطرنج نگاه میکند یا در فکر ما دولت عوض شده است؟ این بدین معنی است که دستگاه فقهی ما نسبت به دولت مثل ماهی ازون برون نگاه کرده و در این حالت هزار سال غلط فکر کرده است. با تغییر کردن فکر، مسائل جدید جلوی ما باز میشود. اینکه قانون اساسی چگونه باید نوشته شود؟ نظام انتخاباتی چه باشد؟ این ها موضوعات جدیدی است. این که فقه به آن توجه کند یا نکند فرقی نمیکند چون خیلی ها به مسائل جدید توجه نمیکنند.
وی ادامه داد: بنابراین در جلد نخست کتاب گفتم که نائینی درباره مسألهای که هست دوباره فکر میکند. در غرب هم این طور بود و افرادی مثل لاک دوباره درباره دولت فکر کردند. پس من میخواستم بگویم دولت تنها مسأله فقها نیست همان طور که دانش جامعه شناسی مستقل از جامعه شناسی است من سعی کردم به دانش فقه توجه کنم که چگونه به دولت نگریسته است نه فقها.
فیرحی با بیان اینکه بیشترین اتهامی که به من میزنند این است که در این کتاب پست مدرن هستم، اظهار کرد: حوزه سیاست تنها جایی است که زود ایدئولوژیک و مقدس میشود و فرد احساس میکند با امر مقدسی سر و کار دارد. من سعی کردم این ترس را بریزم و سیاست را به موضوع قابل بررسی تبدیل کنم و قداست فقه را کنار بگذارم. بنابراین یکی از ویژگیهای کتاب قداست زدایی از دستگاه فقه است. دانش وقتی دانش است که محقق ترسی از تابو نداشته باشد. همان طور که ما میتوانیم راجع به خدا نظری و علمی حرف بزنیم چرا درباره سیاست حرف نزنیم. تلاش من این است که جایی که خدا اجازه داده حرف بزنم.
این استاد علوم سیاسی تأکید کرد: سیاست مهمترین پدیدهای است که روی سرنوشت ما اثر میگذارد. از لحظه تولد تا بعد از مرگ برای ما دولت تعیین میکند که چه کنیم. دولت میگوید کی بخوابیم و بیدار شویم. چه دارویی بخوریم. از چه آبی بنوشیم و … بنابراین دولت مثل هواست و اگر درباره آن درست فکر نکنیم و قدسی برخورد کنیم با مشکل مواجه میشویم.
وی با بیان اینکه در این کتاب سیاست یک موضوع است اما فقه دانش است افزود: بحث این است که دیدگاه دانش فقه نسبت به موضوع سیاست چیست؟ بنابراین دوگانگی که در کتاب هست در اینجا مشکلی ندارد. فقه دنبال پیدا کردن حکم برای موضوعات مطرح در حوزه سیاست است. فقه دو گونه توسعه مییابد. قبلاً حکومت سلطنت بود و مسائل سلطنت مسائل فقه است اما الان فرق کرده است چون برخی متفکران مانند لاک میگویند حکومت اصلاً سلطنت نیست و یا به تعبیر نائینی حکومت فاسد است. پس دیدگاه عوض شده است.
فیرحی در پایان گفت: یکی از راههای توسعه فقه توسعه موضوعات است. وقتی چشم اندازها عوض شود چه فقیهان بخواهند و چه نخواهند فقه عوض میشود و کسانی که نخواهند به موضوعات جدید بپردازند به حاشیه میروند.
مهر