در میان صاحبنظران، منتقدان و مدیران شهری، برخی بر تخریب کامل آن نظر میدهند و برخی دیگر نیز بر تغییر کاربری آن تاکید میکنند (که به دلیل وقف بودن زمین مسجد، این امکان وجود ندارد.) عدهای دیگر نیز رویکردی مسامحهآمیز را اتخاذ میکنند و رای بر کشیدن پوستهای تزیینی و الحاق و کولاژ گنبد و مناره به آن میدهند. به هر حال کار از کار گذشته است و حالا مسجد که قرار بود سنگری باشد برای حفظ ایمان جامعه، این روزها خانهای است که به تسخیر معماری مدرن درآمده است و محل مناقشهای است که شاید تصمیم نهایی آن، زمان طولانی را بطلبد و پس از سرگذشتی ۳۳ ساله، بازهم در بلاتکلیفی بماند. شاید از اینروست که خودکرده را تدبیر نیست!
حکایت این مسجد از این قرار است که، در ضلع جنوبی پارک دانشجو زمینی به مساحت حدود ۵۰۰۰ متر مربع وجود داشت، مالکیت آن مورد اختلاف اهالی محل و شهرداری منطقه ۱۱بوده و موقتاً به صورت پارکینگ مورد بهره برداری قرار میگرفت، بخشی از این زمین متعلق به مرحوم آقای مهندس مدد بود که وقف ساختن مسجد نموده بودند و اهالی محل با توجه به نداشتن مسجد محلی و ناهنجاریهای موجود در پارک فوق و اطراف تئاتر شهر، مصمم به ساختن مسجد در آن زمین بودند، اما شهرداری مایل به ساختن یک مجموعه تجاری و خدماتی بود.
از سال ۱۳۶۰، اهالی، ابتدا با برپا کردن یک چادر و سپس با مصالح بنائی و اسکلت فلزی یک مسجد موقتی ایجاد و به انجام مراسم مذهبی روزانه و سالیانه میپرداختند.
بعد از تلاشهای مستمر اهالی و مراجعه مکرر به مسئولین کشوری، بالاخره در سال ۱۳۸۳، در زمان شهرداری محمود احمدی نژاد تصویب شد که در این محل یک مسجد و مجتمع فرهنگی دایر شود.
طراحی اولیه این مسجد به مرکز تحقیقات معماری اسلامی، دانشگاه علم و صنعت ایران و مدیریت عبدالحمید نقرهکار، که دارای سابقه طولانی در طراحی مراکز مذهبی و زیارتی است، سپرده شد و طراحی آن به تصویب رسید. اما به توصیه برخی معماران، بهناگاه مدیران تصمیم بر تغییر طرح میگیرند و بدون دعوت از نقرهکار و همکارانش برای دفاع از طرح خود، طرح اولیه را محکوم کرده و آن را به شرکت مشاور حرکت سیال فرم، (رضا دانشمیر و کاترین اسپیریدونوف) میسپرند. بعضی نیز در با رویکردی جنجالی و مغالطه آمیز، ناهماهنگی فرم بنا با تئاتر شهر را مطرح کرده بودند که در طرح اولیه اتفاقا بیشترین هماهنگی را از نظر جداره و ارتفاع داشت و تنها مناره و گنبد آن از کد ارتفاعی تئاتر شهر بلندتر بود.
قرار بود عبدالحمید نقرهکار که سابقهای طولانی در طراحی اماکن مذهبی دارد، مسجد ولیعصر را طراحی کند، اما به ناگاه اتفاق دیگری افتاد
پس از اعتراض کارشناسان معماری و فشار رسانهها، برخی مدیران شهری که به دلیل ناهماهنگی بنا طرح قبل را رد کرده بودند، حالا دریافتند که طرح جدید بسیار ناهماهنگتر شده و به نقطهای سیاه در پرونده شهرداری بدل شده است. این پروژه حالا با اعتراض اعضای شورای شهر، و الزام مجریان به ارایه طرح اصلاحی جدید، از ابتدای سال جاری همچنان متوقف است؛ و پیمانکاران این پروژه همچنان منتظر دریافت طرح اصلاحی برای تغییرات معماری این مسجد هستند. جالب آنجاست که اعضای شورای شهر نیز صرفا فقدان گنبد و مناره برای مسجد را معضل میدانند و میگویند «مسجد بدون گنبد و مناره معنا ندارد». که این نیز فروکاست مسجد است به گنبد و مناره. خروجی این نگاه نیز مسجد را به فرمی عجیب و غریبتر بدل خواهد کرد و به اصطلاح عوام «شترگاوپلنگ» خواهد بود که شایسته شأن مسجد و خانهی خدا نخواهد بود، چه برسد به آنکه مسجدی شاخص و الگو در قلب محور فرهنگی امالقرای جهان اسلام باشد.
در زیر به مقایسه و نقد معماری دو طرح اولیه و ثانویه (اجرا شده) این مسجد پرداخته میشود.
تشریح طرح اولیه مسجد ولیعصر
از آنجا که در دو محور مهم شمالی- جنوبی تهران، یعنی خیابان ولیعصر(عج)، از میدان تجریش، تا میدان راه آهن و محور شرقی – غربی تهران، یعنی خیابان انقلاب، از میدان امام حسین(ع) تا میدان انقلاب، هیچگونه نماد مذهبی شاخص در شأن پایتخت جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت و از سویی دیگر شهرداری در آن زمان مایل بود در غرب تهران و نزدیک نهاد ریاست جمهوری، مسجد و مجموعه فرهنگی در مقیاس یک مسجد جامع، برای برگزاری مراسم ملی داشته باشد، بنابراین مقیاس این مجموعه، در حد یک مسجد جامع و مجموعه فرهنگی مرکز شهری، تعیین و مصوب شد.
۱- برای همآهنگی با ساختمان تأتر شهر، ارتفاع ساختمان مسجد تا زیر گنبدخانه آن، با ارتفاع تئاتر شهر مساوی گرفته شد و بدنه آن شبیه تئاتر شهر طراحی شد، تا این دو ساختمان با یکدیگر هم آهنگ و مکمل بوده و در مجموع وحدت داشته باشند.
۲- اکثریت قریب به اتفاق ساختمانهای جنوبی زمین مسجد نیز، دارای هفت طبقه دیوار پشت کرده به ساختمان مسجد بود، بنابراین کم کردن ارتفاع عناصر نمادین مسجد، موجب بی توجهی به شأن اجتماعی مسجد و حفظ حرمت و حریم آن میگردید.
۳- از آنجا که از منظر اسلامی، مفهوم عبادت و عبادتگاه، مهمترین عنصر در فضای شهری محسوب میشود[۱]، بنابراین به صورت بدیهی، سردر مسجد، منارهها وگنبدخانه مسجد، باید در طراز بالاتری از تئاتر شهر قرار میگرفت و بدین صورت نیز طراحی شد.
۴- برای تداوم و گسترش پارک دانشجو، خیابان عریض ضلع شمالی زمین، در جهت توسعه پارک و فضای سبز پیش بینی و طراحی شد.
۵- حل بخشی از مشکل پارکینگ در منطقه فوق و به پیشنهاد مسئولین شهرداری، سه طبقه پارکینگ در زیرزمین پیش بینی شد.
۶- در طبقه همکف، در غرب زمین و کنار خیابان ولیعصر(عج)، شبستان آقایان و بانوان در دو طبقه طراحی شد، تا از خیابان مزبور و خیابان انقلاب، ساختمان این مسجد به عنوان یک نماد برجسته و شاخص مذهبی تجلی بیرونی داشته و فضای ذکر معنوی و الهی برای اهالی و رهگذران ایجاد نماید.
۷- در قسمت شرق زمین و در کنار خیابان شرقی، مجموعه فرهنگی – خدماتی در چهار طبقه طراحی شد. طبقه همکف به صورت پیلوت با مبلمان آزاد و سیار، جهت برگزاری نمایشگاه های متنوع و در عین حال در مراسم خاص برای گسترش شبستان مسجد در نظر گرفته شد.
۸- در طبقه اول کتابخانه، در طبقه دوم کلاسهای آموزشی و در طبقه سوم سالن اجتماعات و مراسم، پیش بینی و طراحی شد.
۹- بین شبستان مسجد و مجموعه فرهنگی – خدماتی، حیاط نسبتاً بزرگی پیش بینی شد، این حیاط میتوانست مزاحمت های همجواری را، میان فضای مسجد وفضاهای فرهنگی – خدماتی به حداقل ممکن برساند و در عین حال ضمن گسترش فضای سبز پارک دانشجو، با ایجاد سر درب ورودی جذاب و با شکوه پیوند مطلوب و مناسبی، بین این مجموعه و پارک فراهم نماید.
۱۰- در طبقه منهای یک در زیر شبستان مسجد، فضای مناسبی برای فعالیتهای بسیج محلی و در زیر مجموعه فرهنگی – خدماتی و حیاط، سالن پذیرائی و آشپزخانه، چند واحد تجاری، وضوء خانه و سرویسهای بهداشتی طراحی شده بود.
۱۱- در جهت سهولت رفت و آمد ماشین ها به پارکینگ و ایجاد واحدهای اداری و تحقیقاتی، مصوب شد یک قطعه خانه دو طبقه متروک، واقع در ضلع جنوبی زمین، که به خیابان جنوبی مجموعه نیز دسترسی داشت، خریداری وبرای ورودی و خروجی طبقات پارکینگ و ورودی قسمت اداری، تحقیقاتی و خدماتی از آن بهره برداری شود. ضمن آنکه ارتباط مضاعف و مناسبی با شبستانهای مسجد و مجموعه فرهنگی – خدماتی و حیاط مسجد نیز برقرار مینمود.
۱۲- برای شبستانهای مسجد سه ورودی پیش بینی شده بود، یک ورودی شاخص و معظم به سمت خیابان ولیعصر(عج)، یک ورودی عمومی در کنار حیاط مسجد، به سمت پارک و خیابانهای اطراف و یک ورودی خدماتی در کنار قسمت اداری و سایر خدمات فرهنگی و هنری.
در این مرحله و پس از تغییر شهردار تهران، کارفرما برای تسویه حساب به مشاور ابلاغ نمود، که عبدالحمید نقرهکار و همکارانش نظارت ساختمان را بعهده بگیرد، اما در همان اثنا، به صورت نسبتاً محرمانه و بدون دعوت از نقرهکار و همکارانش برای تشریح ایدهها و دفاع از اصول طراحیهای انجام شده، غیاباً طراحی انجام شده و کار نیمهکاره، محکوم گردیده و کار به مشاور دیگری (حرکت سیال فرم) که فاقد هرگونه سابقه در طراحی مراکز مذهبی است سپرده شد.
طرح دوم:
طرح جدید براساس پیشفرضها و مبانی غربی و غیراسلامی، پیشبینی و متأسفانه تبدیل به فرآیندی غیرقابل قبول و مغایر بدیهیات اولیه طراحی مسجد و اصول نظری و احکام عملی آن طراحی و اجراء شده است که به چند نکته آن اشاره مینمائیم.
ابتداء فرض شده است که ساختمان تئاتر شهر یک اثر تاریخی و میراث فرهنگی است و باید شأن تاریخی و فرهنگی آن حفظ و تا فاصلهای دور حریم آن حفظ شود.
اولاً تئاتر شهر، یک اثر تاریخی نیست و در سال ۱۳۴۶ یعنی فقط یازده سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و توسط علی سردارافخمی طراحی و با حمایت فرح پهلوی ساخته شده است و با چنین سابقه زمانی، یک ساختمان، اثر تاریخی محسوب نمیشود و نمیتواند در فهرست بناهای تاریخی بگنجد. این ساختمان صرفا یک بنای معاصر است.
دوم، این ساختمان اگر چه زیبایی و کاربری قابل احترام و فرم دلنشینی دارد، اما یک میراث فرهنگی نیست، زیرا این ساختمان از نظر سبک، متعلق به دوران فرانوگرائی غربی است و از الگوی معابد یونانی و رومی تقلید نموده است و هیچ شباهتی با آثار ساخته شده در تمدن ایرانی، چه قبل از اسلام و چه بعدا ز آن ندارد.
قوسهای متقاطع و خارجی بنای تئاتر شهر، عناصری کاذب هستند، که در زیر سقف کنسول شده آن به سمت بیرون خم شده و نصب گردیدهاند، تکرار چرخش این قوسها، ساختمان را کاملاً برونگرا و تندیسگونه نموده است.
در معماری ایرانی دوران اسلامی، ساختمانها کاملاً درونگرا هستند و صورت بیرونی بنا، لباسی است بر تن فضاهای داخلی ساختمان، یعنی به انسان و محل حضور و بهرهبرداری انسانها اصالت داده میشود نه به کالبد بنا و نمای ساختمان به صورت خود بنیاد؛ لذا برونگرائی در ساختمانسازی، نوعی صورتپرستی و بتسازی تلقی میشود.
در این نوع از الگوهای غربی، به ورودی انسانها، توجه خاصی نمیشود و عملاً انسانها را در مقابل ساختمان منفعل و تماشاچی مینماید. در سنت اسلامی و در مجموعه بیت ا… الحرام، دو نماد معمارانه مثبت و منفی ارائه شده است، نماد مثبت خانه کعبه است که دارای حجمی منظم، وحدت بخش، درونگرا، سکون آفرین و مناسب حضور انسان در فضائی آرامش بخش، تفکر برانگیز، تمرکز آفرین، برای حضور قلب و عبادت است.
در نقطه مقابل، نمادهای منفی یعنی بتوارههای سهگانه هستند (جمرات)، که احجامی توپر، برونگرا، متکثر و مجسمه گونه میباشند، در این نوع ساختمان، اصالت به کالبد بنا داده شده و ساختمان به جای وسیله خود هدف میشود به همین دلیل آنرا نماد تجلی شیطان بر حضرت ابراهیم(ع) قرار داده اند، زیرا شیطان آنچه را که مادی و زمینی است تزئین میکند و انسانها را فریب میدهد[۲]، به همین دلیل در مراسم حج تمتع، حاجیان از وقوفگاه مشعر (محل شعور و بصیرت)، باید سنگهائی بردارند و بر نمادهای فریبندهای، که مزاحم تکامل انسان و انجام فرائض الهی هستند، پرتاب نمایند. در این سنت الهی، برخلاف رویکردی در معماری غربی (یعنی فرمالیسم) خود معمار بت و معماری بتسازی تلقی نمیشود، بلکه معمار و معماری هر دو وسایلی در جهت تأمین نیازهای مادی و بسترساز نیازهای روحی انسانها میشوند.
سوم، در معماری ایران دوران اسلامی، مهمترین عنصر خارجی بنا، درب ورودی آن است، که همچون طاق نصرتی سر برآورده و پر گشوده، نهایت تواضع و مهمانپذیری را برای ورود انسانها به داخل بنا، به نمایش میگذارند، اصالت را به انسانهای مخاطب و به فضای درونی ساختمان میدهند که محل بهرهوری مخاطبین اصلی بنا است.
چهارم، در سنت و تمدن غربی است که ساختمانهای مذهبی، اعم از معابد و کلیساها، کالبد خود را از بافت اطراف جدا نموده و با اشکالی که در یک محور و یا دو محور، قرینه میباشند، مانند مجسمههائی، خود را به نمایش میگذارند.
با این پیش فرضِ غربگرایانه است که طراح جدید مسجد تصور مینماید باید اطراف ساختمان تئاتر شهر را (که در دوران مدرن جای عبادتگاه را اشغال نموده است) پاکسازی نمود، و با این پیش فرض مقلدانه، سر ساختمان مسجد را قطع مینماید و میگوید کات! (cut)، تا این ساختمان مانند مجسمهای خود بنیاد و بتواره، مورد نگاه از بیرون قرار گیرد و تماشاچیان را مسحور خود کند.
بخش قطع شده مسجد و نمایان شدن تئاتر شهر و فرود مسجد در مقابل آن مشخص است
اما در سنت و تمدن دوران اسلامی، ساختمانهای اجتماعی و مذهبی، خود را از بافت اطراف جدا نمی کنند و با کمترین مزاحمت های همجواری، (به دلیل داشتن فضاهای باز داخلی)، هم آهنگ با هم بوده و مکمل یکدیگر میشوند. شاعر معاصر، سهراب سپهری به جذابیت این موضوع اشاره میکند- با مضمون بازارهای گرم مسلمان- این گرما، جذابیت و گیرائی به دلیل هم آهنگی و ترکیبِ با شکوه ساختمانهای اجتماعی، در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگر است.
بنابراین، پیش فرض مطرح شده در مورد حذف سر و آستانه طرح قبلی (گنبد، منارها و سردرب ها) و سربه خاک سپردن آن در طرح جدید، پیش فرض غرب گرایانه، صورت پرستانه و با نگرش بت گونه به معماری و ساختمان است. این نگرش قطعاً مغایر دیدگاه اسلامی است، که همه چیز را برای تکامل انسان میخواهد. در این نگرش ساختمان وسیله است و نه هدف، معماری آبادکردن محیط زیست انسانها است، نه بت سازی و جلوه فروشی معمار و معماری.
پنجم، پیش فرض اشتباه دیگر، ایجاد تصور مغالطهانگیزی است درباره مرتفع دانستن ارتفاع طرح قبلی مسجد. در طرح اولیه، همانگونه که اشاره شد، ارتفاع بدنه ساختمان مسجد، هم ارتفاع بدنه خارجی تأتر شهر بوده و از نظر نمای خارجی نیز هم آهنگ با آن میباشد، عناصر معدودی از ساختمان، نظیر گنبد اصلی، منارها و سردر مسجد که با فاصله بعیدی از ساختمان تئاتر شهر، میباشد به میزان لازم و به عنوان یک نماد شهری و مذهبی، افراشته شدهاند، تا مبتنی بر سنت اسلامی، عظمت و اولویت فضای عبادی مسجد نسبت به ساختمانهای هفت طبقه مسکونی در اطراف آن و ساختمان تئاتر، حفظ شود. نه بالعکس ساختمانهای مسکونی و تأتر نسبت به مسجد اولویت یافته و برجستهتر شوند. به این نکته خداوند در سوره نور آیه ۳۶ اشاره میفرمایند: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»، در خانههایی (مساجد و زیارتگاهها) خداوند رخصت داده است که آنجا رفعت یابد و در آن ذکر نام خدا شود و صبح و شام، تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
برخی از اشکالات طرح جدید:
پیش فرض های منحرف و مغالطه آمیز قبلی، باعث شده است، طرح جدید (موجود) دارای اشکالات اساسی، بنیانی و غیر قابل اغماض باشد، که به برخی از بدیهیات آن اشاره میگردد:
۱- در سنت صنفی و اخلاق حرفه ای، هیچ معماری بدون فرصت دفاع و اطلاع از راهبردهای معمار اولیه، به خود اجازه ورود و دخالت در کار دیگری را نمیدهد، متأسفانه در این کار، کارفرما، کارناشناسان کارفرما و معمارجدید، با زیر پا نهادن ارزشهای اخلاقی و حرفهای، بدون اطلاع معمار اولیه، به صورت محرمانه، کاری مغایر اخلاق حرفهای انجام دادهاند.
۲- در سنت اسلامی، چه از نظر محتوایی و چه از بعد کالبدی، هر کس مجاز به طراحی و ساختمان مسجد نیست، از نظر محتوائی، قرآن و احادیث معتبر به این نکته اشاره مینمایند[۳] و از نظر کالبدی نیز، ایدههای فضائی – هندسی – نمادها و آرایه ها و احکام مسجدسازی، دارای اصول و قواعد نظری و عملی است که بدون آشنایی و تجربه قبلی، کسی قادر به طراحی آن به صورت مطلوب نیست[۴]. در این مورد، با توجه به سوابق و تجربیات معمار جدید، ارتباط ایشان با مفهوم عبادت اسلامی و تجربه مسجد سازی، در کارنامه نظری و عملی ایشان ملاحظه نمی شود و انتخاب ایشان برای این کار، نه توجیه فرهنگی و منطقی دارد و نه توجیه علمی و تجربی. این اشکال به انتخاب کنندگان این معمار وارد است و نه خود معمار!
در صورتیکه، در هستی شناسی اسلامی و در هنر و معماری آفرینش، اولاً هر ذره، سلول و هر عنصری، ضمن حفظ جایگاه، شأن و هویت مستقل خود، با سایر عناصر، تعامل تکاملی و مکمل برقرار میکند و بر این اساس نظامی احسن و پایدار برقرارمی شود و سیر از کثرت به وحدت، از ظاهر به باطن، از زمین به آسمان، از صورت به معنا، از دنیا به آخرت که مهمترین اصل در آفرینش هستی و در فلسفه هنر و معماری و شهرسازی دوران اسلامی است، تحقق مییابد.
ضمن آنکه مسجد، محل اقامه نماز است و خدواند خانه خود را، محل قیام انسانها (جعلالله الکعبه قیاماً للناس) قرار داده است و در سنت اصیل و ارزشمند ما، همه ساختمانها از زمین قیام نموده اند و در آسمان شکفته میشوند، به خصوص ساختمانهای مذهبی و زیارتی. مانند پیکر خود انسان، که کف پای او بر زمین قرار میگیرد، بدن از زمین قیام میکند و سر انسان در آسمان، شکوفا میشود.
پویایی فیزیکی و هندسی، مناسب سیر در عالم ماده و غرایز حیوانی است، پویایی معنوی و روحانی انسان، با سکون و سکوت فیزیکی و هندسی آغاز میشود که به مفهوم (فنای در بقا) در ادبیات عرفانی و مذهبی ما مطرح میشود، این نوع هندسه، مقدمه تفکر، حضور قلب و نیایش است. در سنت اصیل معماری و شهرسازی دوران اسلامی، فقط راه ها و فضاهای عبوری دارای هندسهای سیال، مواج و سیر در آفاقی هستند. سایر عملکردها و به طور خاص فضاهای مذهبی و فرهنگی نظیر شبستانهای مساجد، کاملاً درونگرا، دارای محورهای متقارن و تمرکز آفرین میباشند. به کار بردن هندسه سیال و سرگردان، آنهم در شبستان مسجد، یعنی حیوان پنداشتن انسان و طراحی چراگاه به جای نیایشگاه.
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: مهمترین اصل حاکم بر هنر معماریِ آفرینش را اصل عدالت، یعنی قرار دادن هر چیز در جای مناسب خود، مطرح مینماید[۵]. یعنی در معماریِ آفرینش، زمین هندسه مناسب خود و گیاهان، حیوانات و پیکر انسانها نیز، هندسه مناسب، عالمانه و با معنای خود را دارند؛ صورتها و ظاهر عناصر طبیعی، پوچ، بی هدف و غایت نیستند، ظاهرها تجلی و نشانه باطنها هستند.
۵- طراحی یک ورودی حلزونی، سربسته، تاریک، خود پنهان، شبیه لانهی حیوانات موذی و مضر برای یک مسجد، واقعاً از عمق بی خبری، از خود بیگانگی و بازیگری (کار لهو) و پوچی (کار لغو) آن حکایت میکند.
در سنت معماری و شهرسازی اصیل دوران اسلامی، برجستهترین و شاخصترین نمای خارجی مسجد، ورودیهای آنها است، زیرا ساختمان برای ورود انسان است و باید جذاب، باشکوه و میهمان پذیر باشد، در معماری دوران اسلامی، ورودیهای مساجد، مانند طاق نصرتی از، نمازگزاران استقبال میکنند و با حفظ حریم خود از فضای بیرون، با وضوح، استحکام، آرامش وامنیت، مؤمنین را به فضاهای داخلی دعوت مینمایند (نمونهای از این نوع ورودی در تصویر شماره ۱۰ قابل مشاهده می باشد).
۶- با بررسی آنچه از نمای بیرونی ساختمان و نقشههای موجود، دریافت میشود، کوچکترین نمادی، آرایهای، عنصری که مشخص نماید این کالبد به چه منظوری ساخته شده است، قابل مشاهده نیست. گوئی در شهر انسانهای گنگ، بیخبر، بیمعنا و هدف، بدون جهت و غایت، در عالمی بیجهت پرسه میزنی. انحنائی که در سقف، جای گنبد نشسته است، به جای عمامه مسلمانان که سر انسان را برجسته و شاخص مینماید، شبیه کلاه بسیار کوچکی است، که یهودیان در پشت سرهای خود سنجاق میکنند.
در معماری اصیل دوران اسلامی، کالبد خارجی هر ساختمان، تجلی عملکرد انسانی و درونی آن است، شهر گفتمان و تعاملی صادقانه، صمیمانه، روشن، با معنا و شعور با انسانها برقرار میکند، ساختمانها، نقاب بر چهره ندارند، مجموع ساختمانهای یک شهر، همچون هنر و معماری آفرینش، همه عناصر آن آیه و نشانه هویت درونی خود و هویت نظام احسن، تکاملی، وحدت بخش و غایت مدار هستند. معماری و شهرسازی دوران اسلامی مانند معماری آفرینش نه تنها نیازهای مادی (حسی – غریزی) انسانها را تأمین مینماید، بلکه رشد معنوی و روحی انسانها را نیز، با هنر معناگرای خود، بسترسازی میکند. به طور مثال گنبد نمادوحدت، درونگرایی، سیر در انفس و خودسازی در مفهوم عبادت اسلامی است و منارهای سر برآورده، با هندسه دایره خود، نماد برونگرایی، دعوت از همه مخاطبین و نماد جامعه سازی در مفهوم عبادت از منظر اسلامی است.
۷- پیکر خارجی بنا، سنگین، بسته، خاموش، غریب و شبیه نهنگ به گل نشسته و فاقد حیات است، این ساختمان بر خلاف سنت معماری و شهرسازی دوران اسلامی، نه تنها هیچگونه تعامل همافزا و مکمل با ساختمان تئاتر شهر و سایر ساختمانها و به خصوص محیط طبیعی و سرسبز پارک ایجاد نمینماید، بلکه عنصری اضافی، مزاحم، بیگانه و متروک به نظر میرسد که باید آنرا حذف نمود ( نکته اینکه طرح قبلی برای هماهنگی بیشتر با تئاتر شهر و پارک دانشجو، براندازی شد).
مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامی، خانه های خدا و خانه های قیام معنوی و روحانی انسانها هستند و باید تجلی گاه اسماء و صفات جمال و جلال الهی باشند. مساجد دوران اسلامی، همچون قلبی طپنده، مادری مهربان، پدری با عظمت، همه اجزاء و عناصر معماری شهر را در آغوش میگیرند و پناهگاه جذاب و امن انسانها میشوند. نه عنصری مطرود، سربسته، خودکامه و جسدی در خود غرق شده.
۸- آنچه از نقشههای موجود و قابل دسترس میتوان دریافت، نشان میدهد که طرح ارائه شده فاقد بهرهبرداری از تجربیات عظیم معماری دوران اسلامی ایران است. معماری سنتی ما، هماهنگ با شرایط محیطی و اقلیمی است، در حالیکه طرح جدید فاقد پیشبینی تهویههای مطبوع و طبیعی (شمالی–جنوبی) و از کف به سقف و فاقد بهرهبرداری کافی از نور طبیعی و مناسب است، در مجموع فضاهای عملکردی و نیز سازه بنا، با حجم و کالبد بنا همآهنگ و همآوا نیستند و بر یکدیگر تحمیل شدهاند و نیازها و عملکردهای متنوع و ضروری یک مسجدِ مرکز شهری، تأمین نشده است؛ ساختمانی است بسیار پرهزینه در ایجاد و نگهداری و بهرهبرداری، از نظر دستاوردهای جدید جهانی در علوم تجربی و مهندسی ساختمان در زمان معاصر، یعنی معیارهای مهندسی ارزش و معماری پایدار، این ساختمان کاملاً غیرعلمی، غیرمهندسی، بسیار پرهزینه و فاقد ارزشهای پایدار در معماری و در ارتباط با محیط شهری و محیط زیست است.
دلایل ایجاد این نوع ضایعههای تأسفبار در بعضی از ساختمانهای ملی و دولتی:
۱ – تغییر غیرعلمی و غیرمنطقی امور با تغییر مدیران:
رقابت غیراخلاقی مدیران و مسؤولین اداری، اجرایی دولتی با برنامه و کارهای مدیران قبلی، بدون رعایت مصالح اجتماعی و بیتالمال و بدون رعایت حقوق مادی و معنوی مهندسان مشاور و بر خورد با آنها از مواضع غیر علمی و غیرحقوقی و قدرتمندانه، باعث تصمیمات زیانبار و تلفکردن نیروها و امکانات شده و میشود.
۲- تقلید برخی از کارگزاران آموزشی و پژوهشی از فرهنگ و تمدن انحرافی غرب:
آنچنانکه طراح جدید مسجد می گوید، یکی از اساتید دانشگاه و مسؤولین با سابقه میراث فرهنگی، به مدت ۷ ماه به ایشان مشورت داده و در نهایت کار ایشان را تأیید نموده است. به نظر میرسد مشکل اساسی ازفضاهای آموزشی و پژوهشی آغاز میشود، رویکرد ترجمهای، خودباختگی و تقلید از فرهنگ غربی در روشها و محتواهای درسی مشکل اصلی است.
با کمال تأسف باید گفت بعضی از اعضای هیأت علمی دانشگاهها دچار جهل مرکب شدهاند، نه فرهنگ معاصر غرب و رویکردهای انحرافی آن را درست میشناسند و نه فرهنگ عمیق اسلامی را (و نه میدانند که نمیدانند). بحث تحول و ارتقاء علوم انسانی مطرح شده از طرف مقام معظم رهبری را، به خصوص در مباحث میان دانشی نظیر رشتههای هنری، معماری و شهر سازی، باید بسیار جدی گرفت و با اصلاح سرفصل دروس، ایجاد منابع و محتواهای درسی، مبتنی بر فرهنگ اصیل اسلامی و برگزاری کارگاههای دانشافزایی، رویکرد ترجمه و تقلید از فرهنگ و تمدن انحرافی غرب را به صورت بنیادی از مراکز آموزشی و پژوهشی، دگرگون کرد. فاجعه از اینجا آغاز میشود که مسؤولین مربوطه، دو واحد درسی” حکمت هنر اسلامی ” را که میتوانست مبنای تحول سایر دروس باشد، از درس اصلی به درس اختیاری تبدیل نمودهاند و عملاً باعث حذف این درس بنیادی و نظری شدهاند و در بعد عملی نیز اکثر دانشکده ها، حتی طراحی یک مسجد یا فضای مذهبی زیارتی را به دانشجویان ارائه نمینمایند. باید حکمت نظری و حکمت عملی اسلام را در محتوای دروس و روشهای طراحی جاری ساخت و بر اساس آنها فرایندهای معماری و شهرسازی را ارزیابی نمود.
۲- سپردن مدیریتها به افراد غیرمتخصص و غیرمتعهد.
شهرداری تهران، برای توسعه و اجرای ساختمانهای فرهنگی و هنری، شرکتی را ایجاد نموده که معلوم نیست خصوصی است یا دولتی، در این نوع شرکتها معلوم نیست بر اساس چه ضابطه و قانونی افراد انتخاب میشوند و حقوق و مزایا میگیرند، کارها براساس چه معیاری به کدام مهندسان مشاور و پیمانکاران سپرده میشود…؛ بدیهی است در چنین فضایی، احتمال هر نوع سوء استفاده و سوء مدیریت و ضرر و زیان به بیت المال، قابل پیش بینی است.
ضمن آنکه تنها تخصص مدیر آن مجموعه صرفا در تجربه سفرهای خارجی خلاصه میشود. بیان واقعیت فوق، پیش بینی هر نوع فاجعه مادی و معنوی را در اقدامات و ساختمانهای انجام شده محتمل می نماید. در حالیکه از ابتدای انقلاب تا امروز همه مسئولین نظام، رعایت دو بعد تفکیک ناپذیر تخصص و تعهد را در انتخاب مدیران اکیداً توصیه نموده اند. در حال حاضر متأسفانه اکثر مدیران دولتی و ملی، که در حوزهای معماری وشهرسازی کشور فعالیت مینمایند، نه تخصص معماری دارند و نه تخصص شهر سازی؛ باید شعار شایسته سالاری مبتنی بر تعهد و تخصص را در سطح کشور، به صورت جدیدی تحققپذیر نمود.
۴- لزوم نظارت جدی، نهادهای مسؤل بر طرحها و اجرای آنها:
نهادهای مسؤول در حوزه های مختلف و از جمله ساختمانهای مذهبی نظیر سازمان رسیدگی به امور مساجد سازمان اوقاف، وزارت راه و شهرسازی، شورایعالی معماری و شهرسازی و سازمان نظام مهندسی کشور، باید از طریق قوانین و سازماندهی مناسب در انتخاب مشاورین، تأیید نقشهها و نظارت بر اجرای صحیح آن حضور جدیتر و مؤثرتری داشته باشند.
با توجه به شرایط موجود آموزشی در دانشگاهها و تهاجم بیامان رسانهای و تبلیغاتی فرهنگ غربی (بخصوص برای دانشجویان) لازم است نظام مهندسی همانگونه که ابعاد علمی فارغ التحصیلان را مورد آزمون قرار می دهد، ابعاد فرهنگی و هنری آنها را نیز (بخصوص در مورد ساختمانهای مذهبی) موردآزمون تخصصی قرار دهد تا در آینده شاهد آثار نابجا و ناشایست نباشیم. لازم است تا با اصلاح سرفصل دروس دانشگاهی و تألیف منابع و کتب اصیل اسلامی، از طریق اساتید ذیصلاح برای فارغالتحصیلان و مهندسان مشاور قدیم و جدید و کارشناسان و مدیران اجرایی نهادهای مربوطه، کارگاههای دانشافزایی و جلسات مباحثه و آزاد اندیشی برقرار نمود.
۵- شناخت جایگاه و شأن اعضاء شوراهای اسلامی شهر و روستا:
جایگاه شوراهای اسلامی شهرو روستا هنوز برای مردم شناخته شده نیست. عناصر اصلی شوراهای شهر یا مستقیماً باید دارای تحصیلاتی در رشتههای معماری و شهرسازی باشند و یا به نحو غیر مستقیم، از طریق رشتههای دیگر با مباحث معماری، شهرسازی، عمران، مدیریت شهری، محیط زیست و مباحث فرهنگی – اجتماعی در شهراسلامی، آشنایی کامل داشته باشند و در عین حال در عمل نیز با تقوی و متعهد باشند تا در انتخاب شهرداران (به دور از جریانهای سیاسی و منافع شخصی) کسی را انتخاب کنند که مظهر تخصص در حوزه معماری و شهر سازی بوده و در عمل متعهد به ارزشهای اخلاقی، علمی، حقوقی و فرهنگی باشد و صرفاً رویکرد اقتصادی و یا تبلیغاتی نداشته باشد.
۶- متأسفانه بسیاری از مدیران و تصمیمگیران ما، تفاوت گرایش معماری و شهرسازی را با گرایشهای مهندسی نظیر عمران، مکانیک، برق و غیره نمیدانند. معماران و شهرسازان به کل رشته معماری و شهرسازی، و جهت و غایت انسانی آن توجه دارند و به همین دلیل باید احاطه کلی و نقش مدیریت به مجموعه تخصصهای جزئی نظیر عمران و مکانیک و برق و غیره، که هر کدام جزئی از رشتههای فوق را سامان میدهند داشته باشند، به همین دلیل واژه معماری در زبان انگلیسی (architect) به مفهوم رئیس سازندهها است. متأسفانه در کشور ما اغلب مدیران مربوط به معماری و شهرسازی، فارغالتحصیل رشتههای عمران و مکانیک و برق هستند.
نمایی از ورودی طراحی شده و در حال ساخت برای مسجد ولیعصر
۷- لزوم رابطه متقابل، عالمانه و متعهدانه دانشگاهها با مراکز قانونگذاری، برنامه ریزی و اجرایی:
متأسفانه اکثر رسالههای دانشجویان تحصیلات تکمیلی و طرحهای تحقیقاتی ملی و دولتی و مقالات به اصطلاح علمی پژوهشی، از بعد مسأله محور بودن، ضرورت و اولویت موضوع، روش تحقیق در مباحث میان دانشی (نظیر معماری و شهر سازی)، با نیازهای واقعی کشور و رویکرد فرهنگ و تمدن عمیق و اسلامی ما همراهی و هماهنگی ندارد.
رابطه نهادهای دانشگاهی با مراکز قانونسازی، برنامهریزی و اجرایی، نهادینه و ساماندهی شده نیست. اشکال از دو طرف است، هم آموزش و پژوهش دانشگاهها، اغلب کاربردی و در خدمت نیازهای کشور نیست و هم مراکز برنامهریزی اجرایی، اهمیت لازم را به کار علمی تحقیقاتی نمیدهند.
باید رابطهای مستحکم و منسجم بین دانشگاهها ،اساتید متخصص و متعهد و ذیصلاح و مراکز قانونگزاری، برنامهریزی و اجرایی برقرار شود تا فرهنگ و تمدنی در شأن اسلام و ایران را تحققپذیر نماییم.
۸- تشبه به کفار، یعنی تقلید از آثار بیگانه و مغایر ارزشهای الهی و اسلامی،
تشبه به کفار، که در دین ما حرام است و باید از تقلید سبکهای منحرف غربی، جداً اجتناب نمود. از آنجا که هستیشناسی معاصر غرب با محروم نمودن خود از کلام الهی و معصومین(س)، شناختی مادی و حسی- غریزی به انسان دارد و با غفلت از فطرت روحی، الهی و بالقوه او، انسان را در جبر غرایز حیوانی خود تعریف میکند، بنابراین از منظر معرفتشناسی و انسانشناسی دچار شکاکیت و نسبیگرایی شده است یعنی در حوزه زیبایی شناسی و فلسفه هنر، دچار بیمعیاری، نسبیگرایی و متغیر و ناپایدار دانستن ارزشها، اصالتها و معیارهای حسنشناسی شده است. با اصالت بخشیدن به بعد بالفعل و حیوانی انسانها، عملاً فلسفه هنر و سبکهای هنــری آنها به همین دلیل آثار هنــری، تجلی صفـات حیوانی انسان، نظیر (غضب و شهوت) و حداکثر کارهای بیهوده (لغو) و بازی و بازیگوشی با فرمها و اشکال(لهو و لعب) شده است، این رویکرد ضد تکاملی موجب ایجاد سبکهایی پوچگرا (نیهیلیستی)، هرج و مرج طلب (آنارشیستی) و زشتگرا (اگیلینیسم) و ظاهر پرستی (فورمالیستی )، در آثار هنری و معماری و شهرسازی شده است.
این حدیث امام علی(ع) را باید به عنوان سلوک معماری، همواره در نظر داشت که میفرمایند: «مردم سه دستهاند، دانشمند الهى، و آموزندهاى برراه رستگارى، و پشههاى دست خوش، باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سرو صدایى مىروند. و با وزش هر بادى حرکت مىکنند؛ نه از روشنایى دانش نور گرفتند،و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند»[۶].
[۱]. وماخَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ما جن و انس را خلق نکرده ایم، مگر برای عبادت) (سوره: الذاریات، آیه:۵۶)[۱]
[۲]. ربّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. «پروردگارا به آنچه مرا گمراه نمودی، آنچه را که زمینی است تزئین میکنم و همه را گمراه میکنم، مگر بندگان مخلص تو را»(سوره:الحجر، آیه: ۳۹)[۲]
[۳]. إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ، « مساجد خدا را تنها کسانی آباد میکنند (میتوانند آباد کنند) که ایمان به خدا و روز باز پسین داشته باشند». (سوره: التوبه، آیه: ۱۸)[۳]
[۴]. پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ»دانش پیشواى عمل و عمل پیرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مىشود و بدبختان از آن محرومند. (الأمالى، طوسى، ص ۴۸۸)[۴]
[۵]. پیامبر صلى الله علیه و آله : بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ. «آسمانها و زمین، با عدالت، پا برجا مىمانند». عوالى اللآلى، ج ۴، ص ۱۰۳
.[۶] امام علی علیه السّلام فرمودند: «اَلنّاسُ ثَلاثَهٌ: فَعالِمٌ رَبّانی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاهٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ اَتْباعُ کُلِّ ناعِقٍ یَمیلونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ لَمْ یَسْتَضیئوا بِنورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَؤُوا اِلی رُکْنٍ وَثیقٍ». نهج البلاغه، قصار ۱۴۷.