یکی از عوامل شایع دروغ گفتن، خجالت کشیدن بیجا یا همان تعارف است!
در مجلسی برایمان چایی آورده اند، هنگام جمع کردن استکان ها از ما می پرسند، چایی میل دارید و ما می گوییم نه؛ میل ندارم. در حالی که میل داریم!
و یا در مهمانی هنگام رفتن به ما می گویند: امشب بمانید و ما می گوییم نه کار داریم. در حالی که کار نداریم!
و …
بسیار راحت است که هم تعارف کنیم و هم دروغ نگوییم مانند:
در مثال اول که گفتند چایی میل دارید بگوییم: ممنون صرف شد!
و یا در مثال دوم که گفتند: شب بمانید بگوییم: نه به اندازه کافی زحمت داده ایم!
نکته اینجاست که کلمه ی معادل زیاد است؛ چرا ما از همه جا دروغش را انتخاب کنیم ؟!؟!؟ و همین است مصداق این روایت که وقتی از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله می پرسند: اگر یکى از ما را رغبتى باشد و پنهان دارند آیا آن را دروغ شمرند؟حضرت فرمود:
انّ الکذب یکتب کذبا، حتّى تکتب الکذیبه. یعنى: دروغ را دروغ نویسند، چندان که دروغهاى اندک را نیز دروغ اندک رقم کنند.(ناسخ التواریخ سپهر، جلد ۲، صفحه ۶۴۸)
یکی از شهروندان مسیحی آمریکایی پیش از این که شیعه و طلبه شود روزی مهمان گروهی از ایرانیان شد که برای افطاری مهمانی رمضان، گردهم آمده بودند.
آن شب بر پایه آداب و رسوم افطاری ایرانی همه نوع غذاها و میوه ها و شیرینی ها بر سر سفره افطار قرار داشت. وی برای نخستین بار بود که با گروهی از مسلمانان بر سر سفره ای می نشست که در مراسم و آیین های دینی نقش مهمی داشت. ظرفی خوراک برای وی کشیده شده و او همانند دیگران آن را خورد. برخی از ایرانیان ظرفی دیگر پیش کشیدند و تعارف کردند که حتماً باید آن را بخورید و او آن ظرف را نیز به هر زحمتی بود خورد و بعد از آن میوه و شیرینی بود که تعارف می شد و او برای این که دوستی میان ایشان و ایرانیان به هم نخورد همه آنها را خورد تا ادب و نزاکت را نگه دارد.
وقتی از سر سفره افطاری به خانه بازگشت حالش از آن همه خوردن ها به هم ریخته بود و حال خوشی نداشت.
آن روزها گذشت و این آمریکایی به حکم عشق و عقل دل به اسلام و تشیع سپرد و به خلق و خوی ایرانی از محبان اهل بیت عصمت و طهارت شد و به همین عشق و دوستی طلبه شد و به ایران آمد.
در ایران با مسئله ای به نام «تعارف» آشنا شد و دانست که در میان آداب و رسوم ایرانی چیزی به عنوان هنجار اجتماعی به نام تعارف هست که روزانه بسیار به کار می رود. آنگاه دانست که آن شب سر سفره افطاری می توانست آن همه غذاها و خوراکی های پیش کشی را نخورد و حالش نیز از زیاد خوردن به هم نریزد.
ریشه تعارف
با توجه به کارکردهای تعارف می توان گفت که ریشه این عمل و خاستگاه این رفتار را می بایست در آموزه های قرآنی جست.
دعوت و صلای دیگری به طعام، امری است که به عنوان فرهنگی اسلامی از آداب و سنت های ابراهیمی دانسته شده است.
حضرت ابراهیم(علیه اسلام) هر روز افرادی را بی آنکه آنان را بشناسد بر سفره خویش مهمان می نمود. قرآن در داستان آمدن و تجسم و تمثل فرشتگان بیان می کند که آن حضرت همین که گروهی را در پیرامون خانه خویش دید، ایشان را به مهمانی فراخواند و بی درنگ گوساله ای چاق و فربه را کشت و پیشکش مهمانان نمود. ایشان چون دست به غذا نبردند از آنان ترسان شد و حالش دگرگون گشت تا این که فرشتگان خود را معرفی کردند و به وی مژده اسحاق را دادند.
در این داستان که قرآن آن را در چند سوره گزارش می کند، سخن از قوم منکرون یعنی گروهی ناشناس است و این که آن حضرت با آن که شناختی از ایشان نداشت و آنان را غریب یافت، دعوت به مهمانی کرد و حتی گوساله ای فربه کشت. (هود آیات ۶۹ تا ۷۳ و نیز ذاریات آیات ۲۴ تا ۳۰)
بنابراین می بایست شمار ایشان بیش از آن اندازه باشد که گوسفندی کفایت ایشان کند.
دیگر آن که فربه کشی به معنای نهایت اکرام و تکریم مهمان است و از طرفی غریب نوازی امری پسندیده است و اگر آنان دست به غذا نبرند به معنای دشمنی است.
در ادبیات و فرهنگ ایرانی اسلامی است که نمک خورده پاس نمک نگه می دارد و یا این که نمک خورده نمکدان نمی شکند. این بدان معناست که مهمان اگر نمکی را خورده باشد ، احترام میزبان خویش را نگه می دارد.
در داستان حضرت ابراهیم، هنجار تکریم غریب (غریب نوازی) و ایجاد ارتباط با دیگر افراد بشر هر چند ناشناس، به شکل پذیرایی، به خوبی و روشنی بیان می شود که در هنجار تعارف ایرانی نیز در بسیاری از اشکال، خود را نشان می دهد.
تعارف، از نوع دروغ
در آیات قرآنی به امور پسندیده ای اشاره می شود که در تعارف ایرانی، خود را نشان می دهد.
این مسئله تا زمانی که شخص خود را در تنگنا قرار ندهد امری مفید و سازنده است اما هرگاه موجب شود تا انسان به دروغ بیفتد و یا تناقض رفتاری و قلبی در وی پدید آید ، از حالت سازندگی و مفید بودن خارج می شود و شکل دروغ و نفاق به خود می گیرد.
به طور مسلم اگر کسی عباراتی را که مفهوم ارادت و چاکری و مخلصی نسبت به طرف مقابل دارد بر زبان آورد اما در دل او چنین چیزی وجود نداشته باشد ، او دچار نوعی نفاق است و تعارفش نیز آلوده به دروغ و نفاق می باشد که چنین رفتاری قطعاً از نظر قرآن مذموم است.
بسیار دیده و شنیده می شود که شخص عباراتی چون فدایت شوم ، قربانت بروم، من مخلصتم، خاک زیر پایت ام و نظیر اینها را بر زبان جاری می کند تا نسبت به طرف مقابل ابراز ارادت کند اما همین شخص اگر از او خواسته شود که نه خود را فدا کند بلکه یک کار کوچک برای تعارف شونده انجام دهد امتناع می ورزد و در برابر این سۆال که پس این تعارفات چه بود؟ با صراحت می گوید ما فقط تعارفی کردیم!!
بدون تردیداین گونه الفاظ و عبارات که از زبان خارج می شود و پشتوانه قلبی ندارد ، نه می تواند تأثیرگذار باشد و نه نشانه دوستی و محبت خواهد بود و نزد خداوند نیز نوعی دروغگویی و نفاق محسوب می شود.
در تعارف، نباید به تنگنا افتاد
مشکلی که در آیه ۵۳ سوره احزاب به آن اشاره شده مشکلی است که اهل تعارف در بسیاری از اوقات بدان دچار می شوند.
پیامبر(صلی الله و علیه و آله) مشکلی که داشت این بود که مهمانان وی از حیای او سوء استفاده می کردند و افزون بر این ، هر دم برای غذا خوردن مزاحم ایشان می شدند و بی دعوت، سر سفره حضرت می نشستند بلکه پس و یا پیش از غذا نیز خانه وی را ترک نمی کردند و او را در تنگنای اخلاقی قرار می دادند.
اهل تعارف نیز گاه این گونه خود را به دست خویش در تنگنا قرار می دهند. آنان با تعارف های بیجا و بعضاً غیر واقعی ، دیگری را به سر سفره می خوانند ولی یا غذایی ندارند و یا فرصت پذیرایی ندارند.
شرم و حیا موجب می شود که خود را به سختی و قرض اندازند و یا مانند سخت سری ها از مهمان تعارف شده پذیرایی نکنند.
به نظر می رسد که قرآن می کوشد به مردمان آموزش دهد که هر دم به سر سفره دیگری نروند مگر آن که از پیش دعوت شده باشند و دیگر آن که از حیا و حجب اشخاص سوء استفاده نکنند.
شخصی که تعارف می کند می بایست با توجه به حجب و شرم خویش سخنی نگوید که در آن شائبه دروغ باشد و یا خود را در سختی و مشقت اندازد.
از این رو این گونه رفتار که در اصل هنجاری بسیار مفید و سازنده است می تواند به هنجاری ناپسند و زشت تبدیل شود و به جای ایجاد محبت و اکرام و احترام ، موجبات بی احترامی و ناراحتی و ارتکاب گناه از سوی دو طرف را فراهم آورد.
خلاصه کلام
تعارف به عنوان هنجاری اجتماعی و پسندیده می تواند کاربردها و کارکردهای سازنده ای در حوزه های همبستگی و ایجاد الفت و مهربانی و بروز تکریم و احترام به دیگری و تحقق جامعه پذیری و افزایش کنش های ارتباطی سازنده داشته باشد به شرط آن که با دروغ و زحمت و مشقت همراه نشود و شرم و حیا موجب نشود که هنجاری مفید به نابهنجاری آزاردهنده و گناه آلود تبدیل گردد و اگر تعارفی قرار است بشود- که باید بشود- از سر صدق و راستی و براساس میزان توانایی و قدرت شخص و مطابق با واقعیت ها باشد تا نشانه ای از ادب و محبت شخص باشد و نه نفاق و دروغ او.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع:
اسک دین
روزنامه کیهان، نوشته محمود میر شریفی
جبهه سایبری
همشهری آنلاین