دلِپری از مسئولین فرهنگی کشور داشت و معتقد بود هیچ نگاه سیستماتیکی برای استفاده از قاریان قرآن وجود ندارد. با او درباره وضعیت جلسات قرآن در تهران، بودجه قرآنی کشور، میزان استقبال جوانان از این محافل قرآنی، نگاه قاریان کشورهای مسلمان نظیر مصر به قراء ایرانی و موضوعات متعدد دیگری سخن گفتیم که انصافا با پاسخ های قاطع این قاری مواحه شدیم.
متن زیر حاصل گپ و گفت یک ساعته مشرق با جناب آقای احمد ابوالقاسمی قاری بینالمللی قرآن کریم است.
*ابتدا خودتان را معرفی کنید.
احمد ابوالقاسمی متولد ۱۰خرداد سال ۴۷ در منطقه جنوب غربی تهران هستم. من از سال ۱۳۶۱ که به طور جدی وارد کار آموزش قرآن شدم، نمیدانم چه حس و حالتی در من ایجاد شد که حس کردم یک گمشدهای را به دست آوردم و از فردای آن روز انگار هیچ چیزی را در دنیا الا تلاوت قرآن نمیدیدم. همین هم باعث شد که خیلی زود رشد کنم.
ساعات زندگی شما چطور می گذرد؟ شغل شما چیست؟
تقریبا عمده کار ما یا در زمان جنگ و جبهه و بسیج بود یا در جلسات قرآن. چیز دیگری نه بلد بودیم و نه آن زمان چیز دیگری هم بود که بخواهیم دنبالش برویم. فعالیت در بسیج و شرکت در جلسات قرآن، عشق بچههای هم سن و سال ما بود و من دائما مشغول فعالیت قرآنی و فرهنگی بودم تا اینکه در سال ۱۳۷۱ در مسابقات بین المللی مالزی شرکت کردم و در آنجا مقام اول را کسب کردم و قبل از آن باز به خاطر نوع علاقهای که به کارهای قرآنی داشتم قصد داشتم تا رشته تحصیلی خودم را تغییر دهم و علیرغم اینکه در دوره دبیرستان در رشته برق قدرت درس میخواندم ترجیح دادم متناسب با فعالیتهای فرهنگی تحصیلاتم را ادامه دهم. به همین دلیل بود که رشته تحصیلیام را منطبق بر همین علایقم انتخاب کردم. می خواستم رشتهای را انتخاب کنم که در راستای آموزش قرآن و فعالیتهای فرهنگی باشد.
آخرین روزهای سال ۶۸ به سازمان تبلیغات اسلامی رفتم و در دارالقرآن مشغول به کار شدم و تقریبا از آن روزها به بعد گاهی اوقات که روی کل زندگیام یک مروری میکنم، میبینم که هیچ موضوع دیگری غیر از همین موضوعات قرآنی نداشتم. یعنی دانشگاه هم که درس خواندم باز علوم قرآنی خواندم. شغلم کار آموزش قرآن و فعالیتهای فرهنگی و قرآنی بود. البته بعد از آن جاهای دیگر هم رفتم، تا سال ۷۳ در سازمان تبلیغات کار میکردم، سال ۷۴ در شورای هماهنگی تبلیغات مشغول شدم و سال ۷۶ به حرم حضرت عبدالعظیم رفتم و آنجا مشغول شدم، از سال ۷۹ سه سال خارج از کشور در آلبانی بودم و در آنجا یک موسسه قرآنی ثبت کردم و کار آموزشی میکردم و بعد دوباره برگشتم حرم حضرت عبدالعظیم و بعد از سال ۸۷ به رادیو قرآن آمدم و اکنون نیز در آنجا مشغول هستم.
در طول هفته چقدر وقت برای فعالیتهای قرآنی میگذارید؟
من کاری غیر از فعالیت های قرآنی اصلا ندارم. اصلا زندگی من هیچ موضوعی جز فعالیت قرآنی ندارد، یعنی بعضی از دوستان قاری ما در کنار فعالیت های قرآنی مشغول کارهای دیگری هم هستند. مثلا پزشک خیلی خوب و درجه یکی هستند ولی من کار و زندگیام مربوط به فعالیت قرآنی میشود، یعنی در طول زندگیام یا به امر آموزش مشغول بودم یا به امر تلاوت و یا به کارهایی در راستای فعالیتهای قرآنی و الان هم که در رادیو قرآن کارشناس امور تلاوت هستم.
حدود ۲۵ سال است تمام سفرهایی که میروم مربوط به کارها و فعالیت های قرآنی میشود، دو سه بار موضوع سفرها غیر قرآنی بوده که آن هم سفر عمره بوده که با خانواده رفتهایم.
الان در طول هفته کلاس قرآن هم دارید؟
من در طول هفته دو کلاس در تهران دارم. یکی دوشنبهها از ساعت ۶ بعد از ظهر در شش ماه اول سال و شش ماه دوم سال بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد رسول اکرم واقع در خیابان ولیعصر – بالاتر از چهارراه پارک وی است. کلاس بعدی سه شنبهها در فرهنگسرای قرآن در خیابان قزوین برگزار میشود و از ساعت ۴ بعد از ظهر تا ساعت ۸ شب ادامه پیدا میکند که تخصصیتر و با فراغت بیشتری انجام میشود و همه فصول سال هم در همین ساعت برگزار می شود.
کلاسهای شما در چه رشته و در چه سطحی است؟
بیشتر صوت و لحن است، البته تجوید هم اگر کسی اشکال داشته باشد به او متذکر میشویم ولی تقریبا همه کسانی که میآیند با نگاه تخصصی صوت و لحن میآیند.
چند نفر شاگرد دارید؟
کسانی که با جلسه سه شنبه ها مرتبط هستند حدود ۱۵۰ نفر هستند که هر دفعه حدود ۵۰ نفرشان حضور پیدا می کنند.
معمولا شاگردهایتان از بچههای تهران هستند؟
نه، اتفاقا بچههایی که از شهرستان میآیند زیاد هم هستند. گاهی میشود از شهرستانها ۲۰ نفر به جلسه قرآن میآیند. برخی هستند از زاهدان میآیند. حتی کسی را داریم که از مشهد خودش را به جلسه میرساند. برخی از کرمان میآیند. از مرز بازرگان یک نفر را داریم که ثابت به جلسه میآید. مراغه، شمال، بابل، کاشان و قم هم که خیلی عادی است. من خودم واقعا خجالت میکشم وقتی میبینم کسی بخاطر جلسه قرآن هزار کیلومتر راه آمده است. ما در جلسه دو نفر را داشتیم که اینها دوشنبه ظهر سوار قطار میشدند، سه شنبه ظهر میرسیدند تهران و به جلسه میآمدند، نفری ده دقیقه میخواندند و بعد هم سوار قطار میشدند و چهارشنبه بعد از ظهر به خانهشان میرسیدند و هنوز هم ماهی یک بار به جلسه میآیند. خیلیها برای رفع اشکالات ریز و حرفهای که به یک چکش کاریهای مختصر و ظریف نیاز داشته باشند به جلسه سهشنبهها میآیند.
از شاگردهای شما تا حالا کسی قاری بین المللی شده است؟
من تقریبا هیچ شاگرد ثابتی نداشتم که از بچگی پیش من آمده باشد ولی تقریبا خیلی از قاریان جوات برای مباحث تکمیلی با من ارتباط دارند و خیلیها هم به نوعی در یک دورهای و در یک مقطعی با حقیر بوده اند. خیلی از دورههای آموزشی که سازمانها و نهادها برگزار کردند من به عنوان استاد حضور داشتهام.
شما کدامیک از جلسات قرآنی که در تهران برگزار میشود را جز بهترین ها می دانید؟
جلسه استاد خدام الحسنی را معرفی میکنم که چهارشنبهها در طول سال و در ماه مبارک رمضان هر شب در مسجد ابوذر میدان ابوذر برگزار میشود که هم به صورت تخصصی تلاوت کار میکند و بسیاری از قراء معروف از جمله حقیر هم تقریبا از شاگردهای ایشان هستیم و هم اینکه کار مفاهیمی ایشان بسیار مفید و عامل جذب بسیاری است و الحمدالله بعضی از شبها که به جلسه ایشان میروم میبینم دویست نفر از جوانان مشتاق نشستهاند که بهانهشان هم فقط قرائت قرآن نیست و خیلیها به بهانه فراگرفتن مفاهیم قرآنی به جلسه میآیند. به نظرم این جلسه یکی از جلسات خیلی خوب تهران است.
ما در تهران تقریبا صدها جلسه قرآنی داریم. تهران نسبت به شهرهای دیگر خیلی وضعیت بهتری دارد. اما در برخی شهرستانهایی که نصف تهران است ما حتی دو جلسه خوب هم نداریم.
شما الان با کدامیک از قاریان داخل کشور ارتباط دارید؟
تقریبا با همه قاریان در ارتباط هستیم. با آقای فروغی هم ارتباطاتی دارم. محمدجواد فروغی به نظر من توانسته یک نفری اندازه ده سازمان فرهنگی در کشور کار کند.
با آقای فروغی جلسهای هم دارید؟
اخیرا که جلسه ای نداشتیم، اما تلفنی خیلی با هم صحبت میکنیم.
نگاه مصریها و کشورهای عربی نسبت به قاریان کشور ما چطور است؟
خیلی قبول دارند. الان استانبول در یک راستا با قاهره قرار دارد. پرواز قاهره به استانبول یک ساعت و ۴۵ دقیقه است و تهران – استانبول ۳ ساعت و ۱۵ دقیقه است ولی آنها ترجیح میدهند از تهران قاری دعوت کنند. من دیشب ترکیه بودم و برای یک افطاری شهرداری ترکیه ما را دعوت کرده بود. حدود پنج هزار آدم آمده بودند. نکته جالب این است که برای آنها قاری ایرانی خیلی مهم بود، این همه قاری قرآن در مصر است ولی آنها می آیند از ایران قاری انتخاب میکنند. بعد مردمی که آنجا نشستند میبینند قاری ایرانی چقدر خوب می خواند به او علاقه مند می شوند و برای مصافحه و دست دادن با وی، معتقدانه اصرار جدی میکنند. اینها در ذهن مردم این کشور ثبت میشود.
بهترین تلاوتی که کردید کدام بوده است؟
من یک تلاوت در قاضی عنتب انجام دادم، این تلاوت شامل «آیه الکرسی» و آیات «آمن الرسول» است که البته بهترین نیست ولی خیلی معروف شده و تمام ترکیه و منطقه بالکان و خیلی از شبکههای ترکیه این تلاوت را پخش میکنند و اصلا من را به عنوان «آمن الرسول» میشناسند.
شما سالهاست که در این زمینه فعالیت میکنید اثرگذار ترین کار فرهنگی که در این زمینه انجام شده به نظر شما کدام است؟
در کشور ما موجهایی ایجاد شد و این موجها پایه فعالیتهای قرآنی امروز کشور ماست. مثلا اولین موج فعالیتهای قرآنی در سالهای ۴۷ و حوالی آن توسط اساتید وقت (اساتید مروت، مولایی، بیوک محمدی و امثالهم) ایجاد شد که قراء نسل اول مانند اساتید هادی فروزان، عباس سلیمی، خدام حسینی، سید محسن موسوی، علی اربابی، محمد غفاری، محمد رضا ابوالقاسمی، فولادیانپور و دیگر اساتید نسل اول در این دوره رشد کردند.
یک موج در سالهای ۵۵ و ۵۶ به وجود آمد که اساتیدی چون امام جمعه، استاد یاریگل، استاد سعیدیان، استاد پرهیزکار، استاد رضاییان و استاد سبزعلی و این طیف به عرصه پا نهادند. یک موجی در سالهای ۵۸ و ۵۹ بعداز انقلاب ایجاد شد و خیلی از کسانی که الان هنوز در عرصه های فرهنگی حضور جدی دارند و به تلاوت مشغول هستند از جمله حقیر حاصل دسترنج اساتید نامبرده هستند.
موج بعدی مربوط میشود به سالهای ۶۸و ۶۹ و ۷۰ و ۷۱ که مصادف با حضور قاریان مصری و تاثیر آن در نوجوانان و رشد نوجوانانی امثال آقای محمد جواد فروغی تنی چند از همقطاران ایشان بوجود آمد. در آن زمان برنامهای ساخته شد تحت عنوان سیمای قرآن از شبکه دو پخش میشد که آقای رضا صبور تهیه کننده و آقای سلیمی مجری آن بود، برنامه خیلی خوب و جذابی بود. آمدن محمدجواد فروغی در تلویزیون و این برنامه هم موجب شد تا این موج فراگیر شود و نسلی که الان حدود ۲۵ تا۳۵ سال دارند در آن برهه به سمت کلاسهای قرآن روانه شوند.
موج بعدی قرآنی هم در سالهای ۷۳ و ۷۴ و ۷۵ توسط سید محمد حسین طباطبایی ایجاد شد و انقلاب دیگری به پا کرد که باز عده خیلی زیادی جذب جلسات قرآنی و حفظ قرآن شدند.
تقریبا بیشتر پیشرفتهای قرآنی ما به همین چند حرکت مرتبط میشود. بعد از آن هم من خیلی موج کلانی در فضای قرآنی کشور ندیدم. البته ممکن است تا حدودی این سالها و نامها با اندک خطایی ابراز شده باشد و یا نام بسیاری از عزیزان و اساتید سهوا فراموش شده باشد که من عذر خواهی میکنم.
الان هم باز نیاز داریم به چنین چیزی و من خودم باز منتظر یک انقلاب دیگر هستم که برای مردم و جوانان ما ایجاد انگیزه صحیح کند و فعالیتهای قرآنی ما جان تازهای بگیرد. الان بیشتر از برگزاری کلاس قرآن برای مردم باید یک بار دیگر یک موجی را برای انگیزهسازی بر پا کنیم. باید بتوانیم با یک فکر و یا یک ابزار کاری بکنیم که مردم احساس جدی به قرآن پیدا کنند و یک موج جدیدی از انگیزه برای فعالیتهای قرآنی در کشور راه اندازی کنیم.
باید نیازمندی به قرآن را در مردم احیا کنیم، یعنی باورشان شود که نبود قرآن در زندگیشان در آینده خطرناک خواهد بود و آنها را ممکن است به انحراف بکشد و کلا دینشان را از آنها بگیرد حتی در بین مذهبیهای ما اینگونه است. من بحث غیر مذهبیها را نمیکنم، برخی آدمهای مذهبی را میگویم که به خاطر دوری از قرآن کم کم اسیر حرفهای روزمرهای شدند که در همه جا فراگیر شده و گاهی از خرافه هم فراتر رفته و تضاد جدی با اصل دین دارد و با قرآن خیلی هماهنگ نیست.
من فکر میکنم این احساس نیاز وجود دارد که گرایش مردم و توجه مردم به عرفانهای نوظهور زیاد شده و افراد جذب آن شدهاند و به عنوان یک راه میانبر که کمکشان کند و مشکلشان را حل کند به آن روی آوردهاند. این خود موید این نکته است که مردم ما دنبال حقیقت هستند ولی به علت کمرنگی حضور شایسته قرآن در سطح جامعه اولویت انتخاب در قرآن نیست؟
مشکل ما این است که قرآن را کنار گذاشتیم؛ اصلا موضوع قرآن خواندن در کشورمان با مشکل مواجه است، تعریف صحیحی از قرآن خواندن وجود ندارد. یعنی اصلا خیلیها نمیدانند که قرآن باید خوانده شود. یعنی با همین الفبای قرآن هم آشنا نیستند. موضوع قرآن کم رنگ است و وقتی این در جامعه کم رنگ شد تبعات منفی زیادی دارد.
من بعضی وقتها بین بچه مذهبیها آمار میگیریم، خیلی تعجب می کنم. وقتی میگوییم آنهایی که قرآن خواندن بلد هستند دستشان را بالا ببرند چه در مسجد و چه در هیات های مذهبی نصفشان دست بلند میکنند! شما فکر می کنید ۵۰ درصد این جماعت مسجدی چند درصد از جامعه را شکل میدهند؟ این اصلا آمار خوبی برای جامعه ما نیست.
وقتی که سوال میپرسیم که از بین کسانیکه خواندن قرآن را بلد هستند چند نفرشان روزانه قرآن میخوانند از آن ۵۰ درصد تنها حدود ۱۰ درصد دست بلند میکنند. این یعنی حداکثر ۵ درصد متدینهای ما اهل خواندن قرآن به صورت روزانه هستند و این آمار را اگر بخواهید در کل جامعه محاسبه کنید به نیم درصد هم نمیرسد! این ها درد است. سطح اطلاعات صحیح و اصیل دینی مردم ما از قرآن خیلی کم است. خیلی از آیات اخلاقی و آیات اجتماعی قرآن این قدرها هم تفسیر پیچیدهای ندارد و باید اصول اخلاقی مردم را شکل دهد اما هیچ توجهی به آنها نمی شود. «و لا تجسسوا» آیه قرآن است تفسیر هم نمیخواهد. «در زندگی مردم فضولی نکنید» همین فضولی کردن باعث خیلی از بدبختیهای جامعه ماست. احترام به پدر و مادر یک اصل مهم و جدی در فرهنگ قرآن است، آیا الان نسل جدید ما چقدر به پدر و مادرشان احترام میگذارند، اینها نتیجه بیتوجهی و دوری از قرآن است.
پیشنهاد شما برای راه انداختن آن موج قرآنی که فرمودید چیست؟ چه باید کرد تا این احساس نیازمندی به قرآن و مفاهیم قرآنی در بین مردم کشورمان احساس شود؟
پیشنهاد را آدم وقتی مطرح میکند که احساس کند که اجرا می شود.
غصه ما این است که هنوز مسئولین فرهنگی جامعه ما موضوع قرآن را جدی نگرفتند، یعنی اگر قرار باشد روزی پولی در جامعه تقسیم کنند حاضر هستند برای پلیس ضد امنیت و خیلی چیزهای دیگر هزینه کنند ولی باورشان نشده است هر کلاس قرآنی که تشکیل بدهند، یکی از این پلیسها بیکار میشود و آمار خلاف و ارتکاب جرم کم میشود. باورمان نشده است که باید مفاهیم قرآنی را در جامعه ترویج کنیم تا امنیت داخلی کشور حل شود. اگر مردم را سوق بدهیم به سمت سیره عملی زندگی پیامبر اکرم(ص) چقدر به پلیس و دادگاه و زندان و … نیازمند می شویم؟
این همه مناظره در تلویزیون گذاشتند. مناظرههای اقتصادی، سیاسی و چیزهای دیگری که خودتان میدانید. یک نفر سوال نکرد که چرا به وضعیت جوانان و معضلات فرهنگی جامعه نمیپردازید. چرا برخی از جوانان به سمت عرفانهای کاذب گرایش پیدا میکنند؟ چرا مردم ما اینقدر از قرآن فاصله گرفتهاند؟ چرا رشد قرآنی کشور اینگونه است و خیلی مباحث مهم دیگر که به آنها پرداخته نشد.
یکی از کلکهای عرفان کاذب این است که نگاه خوبی در ذهن مردم ایجاد میکنند و به او وعده مزد نقد میدهند که ما هم در دینمان داریم ولی به خاطر نداشتن تسلط بر احکام قرآن همه را به آن دنیا حواله میدهیم.
بنده وقتی میخواهم به بچهام بگویم نماز بخوان. به او میگویم اگر نماز بخوانی خدا آن دنیا به تو قصر میدهد. در صورتی که اصلا اینگونه نیست اصلا نماز نیامده که آن دنیا به ما قصر بدهد، نماز آمده که زندگی همین دنیای ما را صاف کند و ارتباطات ما را با خدا درست کند، ارتباطات ما را با پدر، مادر، همسر و همسایه ها و خیلی از چیزهای دیگر درست کند. در مورد همه این ارتباطات دین ما صحبت دارد. الان نسل امروز تا سر کوچه حال ندارد برود آنوقت شما می گویید بلند شود نماز بخواند تا چند هزار سال دیگر خدا به تو یک قصر بدهد. خب مشخص است نتیجه چه میشود.
یکی از مسئولین فرهنگی از من سوال پرسید که چرا این همه جوان میرود به استادیوم و برخی از این بازی های سطح پایین و بیکیفیت را میبیند؟ من گفتم دلیلش این است که در استادیوم او را آدم حساب میکنند. او در استادیوم خودش را به اندازه یک صد هزارم دخیل میداند. اما متاسفانه ما در مسجد چنین شرایطی را درست نکردیم. شما بروی مسجد با نرفتنت فرق میکند؟ یک نفر نیامدن شما را پیگیری نمیکند. سراغ شما را نمیگیرد.
در عرفانهای کاذب چه کار میکنند که می توانند جوانان ما را جذب کنند؟ طرف یک هفته به آنجا که میرود کلی او را تحویل میگیرند و با او رفیق میشوند و برای جذب او وقت میگذارند، دقیقا بر عکس مساجد و برخی مسئولین فرهنگی که به کوبیدن جوانها مشغول هستند. من یادم است یک بار در یکی از مساجد بچهای آمده بود کفشهایش را گذاشته بود روی موکت کنار درب ورودی، خادم مسجد کفشهای بچه را آورد داخل مسجد و گفت این کفش ها برای کیست من می خواهم چشمهایش را دربیاورم! نتیجه چه شد؟ بچه پا برهنه رفت خانه و کفشها ماند. بچه ای که صبح جمعه به مسجد محل آمده بود ترجیح داد پابرهنه تا خانه برود ولی اعلام نکند که این کفش ها برای من است، حالا همین بچه فردا میرود در تور این عرفانهای کاذب کذایی میافتد چون او را تحویل می گیرند،بلافاصله هم جذب میشوند.
بعضی وقتها موضوعی است مثلا در حوزه حجاب که می توان مفاهیم قرآنی را تببین کرد؟ در این حوزه ها چطور؟
ببینید صدا و سیمای ما برای فوتبال چه قدر وقت و هزینه گذاشت. به ما میگویند مطالبات مردمی است. خب قبول. اما شما مطالبات مردم را در مورد قرآن و فعالیت های قرآنی تست زدید؟ من یکی از این موجهایی که فراموش کردم بگویم این بود که حدود شش هفت سال پیش موج ترتیل خوانی راه افتاد. ده سال بود که در حرم حضرت معصومه ترتیل خوانی برگزار میشد. یک سال صداوسیما آمد این را در ساعت ۴، ۵ بعد از ظهر که همه میآیند خانه پخش کرد. خودتان دیدید چه استقبالی شد و چه موجی در کشور راه افتاد. اینقدر استقبال زیاد بود که سایر شبکه های صداوسیما هم ترتیل خوانی را پخش کردند.
الان در شبکههای صدا و سیمای ما اکثرا مدیران حزب اللهی مشغول هستند ولی چرا برنامهها حزب اللهی نیستند؟ مردم می توانند یک سری از مدیرهای ما را هول بدهند. یعنی مردم زنگ میزنند و میگویند این برنامه را دوباره بگذارید و دوباره میگذارند. وقتی مردم استقبال کردند از آن ترتیل خوانی شبکه سه مدیران مجبور شدند این برنامه را تقویت کنند و آن را گسترش بدهند. خب شما نگاه کنید اگر صدا و سیمای ما این برنامه را پخش نمیکرد چه میشد؟ کسی مطلع می شد و یا موجی به این وسعت راه می افتاد؟ اما حالا که پخش کرد نگاه کنید چه اتفاقی افتاد؟
تخصیص بودجه برای فعالیت های قرآنی به چه صورت است ؟
در همه بخشهای فرهنگی کشور که نگاه کنید وقتی نوبت به بودجه های قرآنی میرسد میبینید که یک صدم جاهای دیگر اختصاص داده میشود. مثلا یکی از سالها بودجه نهضت قرآن آموزی کل کشور برابر نصف حقوق یک سال مربی فوتبال بود. خب اینها جای سوال دارد.
شما یک محمدجواد فروغی میآورید و ۵۰ هزار بچه را در کار قرآنی فعال میکنید، همین چند برنامهای که در شبکه قرآن و معارف سیما در مورد وهابیت گذاشته شد تقریبا همه را تحت تاثیر قرار داد. اینقدر استقبال زیاد است که ما میرویم از ترکیه سریال میخریم آن هم با آن کیفیت پایین یعنی از نظر دید هنری و تصویر برداری و بازیگری و نویسندگی هیچ چیز ندارد و در مقابل سریالهای ما خیلی ضعیف است اما موضوعش چیست؟ «عبرتهای قرآنی». ببینید هر کجا ما آمدیم یک سیکل صحیح ایجاد کردیم مردم هم درستش میکنند.
شما دیدار با رهبر انقلاب هم داشتید توصیه جدی و حرف نگفتهای که میشود گفت را بفرمایید.
ببینید حضرت آقا یک افقی را جلوی چشم مردم باز کرد، در بحث ده هزار حافظ خیلی قله بالایی را نشان داد که اگر ما به دامنه این قله هم برسیم به نظرم یک انقلاب قرآنی و یک انقلاب فرهنگی در کشور داریم به شرطی که مسئولین فرهنگی ما واقعا کار کنند. کسی که میخواهد حافظ قرآن شود دیگر نیاز به رفتن به کلاس روخوانی ندارد خود به خود تجویدش و صوت و لحنش تا حدودی درست میشود خود به خود مفاهیم قرآن را باید یاد بگیرد و خود به خود انسش با قرآن زیاد میشود و هر روز قرآن می خواند. از این قبیل اهداف کوچک در این هدف بزرگ زیاد است.
حضرت آقا طی چند دیدار اخیر با قاریهای بین المللی که داشتند به دو موضوع خیلی اشاره کردند؛ یکی موضوع بیداری اسلامی بود یکی هم بحث وحدت امت اسلامی بود که در دیدارهایشان با قاریهای قرآن خیلی تاکید کرده بودند و محوریت بحثشان را روی این موضوع گذاشته بودند. علت این تاکیدات رهبری به قاری های بین المللی چیست؟
باید مقایسه کنیم، و ببینیم که یک سازمان فرهنگی جمهوری اسلامی با آن همه پولی که در کشور خرج میکند چقدر توانسته تاثیرگذار باشد و قاری های ایرانی با تلاوت زیبای قرآن در کشورهای جهان چقدر توانستند تاثیرگذار باشند. یکی از رجال سیاسی ترکیه که آدم کم طرازی هم نبود و در ترکیه مسئولیت داشت به من گفت تو با قرائت قرآنی که انجام دادی توانستی به اندازه چند دفتر فرهنگی ایران در ترکیه کار کنی. پرسیدم چطور. گفت: “همین که اینجا قرآن میخوانی مردم نسبت به شما دیدشان عوض میشود”.
این حرف را رییس سازمان جوانان ترکیه نیز به من زد.
یکی دیگر از آن صحبتها این بود که آراء عمومی مردم متدین ترکیه نسبت به ایرانیها به خاطر قاریهای قرآن ایرانی عوض شده است، اینها را آنها میگویند ولی مسئولین فرهنگی کشور ما روی این حرفها اصلا حساب نمیکنند. وقتی که میخواهند قاری اعزام کنند میگویند ما سه قاری بیشتر نمیتوانیم بفرستیم! این در حالی است که برای اجرای موسیقی میتوانند یک گروه چند ده نفری را به همان کشور بفرستند. خب این اتفاقات مایه تاسف است. برای آنها بلیط و پول و هر چیز دیگری دارند و ولی برای قاریهای قرآن ندارند. شما بروید ببینید تا حالا از یک قاری به عنوان سفیر فرهنگی استفاده کردهاند یا نه؟ هیچ برنامهای ندارند.
واقعا برنامهای ندارند؛ الا اینکه به زور فقط برای اینکه خالی از عریضه نباشد برخی اقدامات را انجام میدهند. ما میبینیم معمولا چند رایزنی که خودشان سابقه قرآنی دارند بیشتر در این زمینه فعال هستند، مثلا ما یک رایزن داریم میرود به یک کشوری و چون علاقهمند به کارهای قرآنی است و باور دارد به تاثیرگذاری قرائت قرآن کریم زنگ میزند و قاری درخواست میکند. وضعیت اینگونه است و الا خود سازمان فرهنگ خیلی جدی نیست و نگاه سیستماتیک به استفاده از قاریان و حافظان اصلا وجود ندارد.
منبع:مشرق