به گزارش نبض سحر، قیام ۱۵ خرداد، نقطه عطفى در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبرى حضرت امام خمینى(ره) است. در سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، عوامل رژیم شاه به خانه ساده و بىآلایش حضرت امام در قم یورش بردند و امام خمینى(ره) که روز پیش از آن در روز عاشوراى حسینى در مدرسه فیضیه قم، طى سخنان کوبندهاى پرده از جنایات شاه و اربابان آمریکایى و اسرائیلى او برداشته بودند، دستگیر و به زندانى در تهران منتقل شدند.
هنوز چند ساعتى از این حادثه نگذشته بود که خیابانهاى شهر قم زیر پاى مردان و زنان مسلمان و انقلابى که به قصد اعتراض از خانههایشان بیرون آمده و به حمایت از رهبرشان فریاد برآورده بودند، به لرزه درآمد. همین صحنه در تهران و چند شهر دیگر بهوجود آمد. تظاهرات مردم رژیم را سخت به وحشت افکند و براى سرکوب این قیام تاریخى به اسلحه روى آورد. در این روز حدود ۱۵ هزار نفر مسلمان انقلابى به خاک و خون کشیده شدند و بدین ترتیب تاریخ ایران اسلامى در روز ۱۵ خرداد ورق خورد و فصل جدیدى در رویارویى مستضعفان با مستکبران گشوده شد.
پس از این واقعه در تهران و قم و سایر شهرها، دولت به دستگیرى و محاکمه روحانیون و مردم ادامه داد. زندانها از روحانیون و بازارىها و کسبه پر شد و عدهاى نیز محاکمه و اعدام شدند. جریان ۱۵ خرداد هر چند ظاهرا با سرکوب خونین به نفع شاه تمام شد اما در حقیقت ماهیت رژیم ستمشاهى را بیش از پیش براى همگان آشکار کرد و نقطه آغازى براى توفان عظیم انقلاب اسلامى گردید که ظرف ۱۵ سال با مجاهدت و ایثار و جانبازى عده زیادى از حقطلبان و مجاهدان راه خدا به پیروزى رسید و تاروپود رژیمى که اقتدار خود را در وابستگى به ابرقدرتها و نیروى نظامى مىدانست مانند تار عنکبوت از هم گسست.
قیام پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ چگونه شکل گرفت؟
ایام محرم بهترین موقع براى افشاى جنایات رژیم و برنامههاى ضد اسلامى شاه بود. ساواک که از جایگاه ویژه این ماه اطلاع داشت، پیش از آغاز آن، بسیارى از وعاظ را احضار و آنان را ملزم کرد که در محافل و مجالس:
1. علیه شاه سخن نگویید؛
2. علیه اسرائیل مطلبى گفته نشود؛
3. مرتب به مردم نگویید که اسلام در خطر است.
امام خمینى(ره) در نشستى با مراجع و علماى قم پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آنها براى مردم و عزاداران حسینى سخنرانى کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند. امام خود نیز علىرغم تهدید رژیم، در ساعت ۴ بعدازظهر عاشوراى ۴۲ که مصادف با ۱۳ خرداد آن سال بود، براى ایراد سخنرانى به طرف مدرسه فیضیه رهسپار شد.
ایشان پس از بیان فجایع دلخراش کربلا، حمله دژخیمان شاه به فیضیه را به واقعه کربلا تشبیه نمود و آن فاجعه را به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دستنشانده اسرائیل خواند. سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که «به شاه و اسرائیل بدگویى نکرده و نگویید که اسلام در خطر است» اظهار داشت: تمام گرفتارىها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است… اگر ما نگوییم اسلام در خطر است، آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است، آیا آنطور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل براى اسلام و مسلمین خطرناک است، آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطى و تناسبى بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت مىگوید از شاه صحبت نکنید، از اسرائیل صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه اسرائیلى است؟
سخنان کوبنده و افشاگرانه امام، شاه را بیش از پیش نزد مردم تحقیر و رسوا کرد. دو روز پس از این سخنرانى، در سحرگاه روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ امام به دستور شاه در منزل مسکونى خود در قم دستگیر و بلافاصله به تهران آورده شد. وى را نخست در سلول انفرادى، زندانى و سپس به پادگان نظامى که تحت مراقبت کامل بود منتقل نمودند.
بهدنبال انتشار خبر بازداشت امام، از نخستین ساعات روز ۱۵ خرداد، اعتراضهاى گستردهاى در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایى بر ضد شاه و در طرفدارى از امام همراه بود. مأموران نظامى که در نقاط مرکزى و حساس شهرهاى قم و تهران مستقر بودند به روى تظاهرکنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیعترین حادثه، قتلعام دهقانان کفنپوش ورامینى بود که در پشتیبانى از امام راهى تهران شده بودند. مأموران نظامى در سر پل باقرآباد با آنها روبهرو شده و با سلاحهاى سنگین آنها را قتلعام کردند.
پس از فرونشستن قیام، اسدا… علم، نخستوزیر، در مصاحبهاى با روزنامه هرالدتریبیون در روز ۱۷ خرداد ۴۲ تهدید کرد که امام و برخى دیگر از علما، محاکمه نظامى خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طى یک سخنرانى بیانات امام و تظاهرات مردم را به تحریک و پول بیگانگان دانست. در این راستا رسانههاى رژیم ادعا کردند که شخصى به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او بهدست آمده و اعتراف کرده است که جمال عبدالناصر این پولها را براى افراد معینى در ایران فرستاده است. این ادعا مورد انتقاد بسیارى در داخل و خارج از جمله خیلى از نشریات خارجى واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندى در این خصوص ارائه نکرد.
چند روز پس از دستگیرى امام، دهها نفر از مراجع و علماى ایران، بهعنوان اعتراض به دستگیرى امام و اعلام پشتیبانى از وى، به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما، سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگانى نظامى، به منزلى در شمال شهر تهران منتقل شد و تحت نظر قرار گرفت. از نخستین ساعات روز بعد مغازهداران تهران و شهرستانها به مناسبت آزادى نسبى امام، بر سر در مغازههاى خود پرچم نصب کرده و چراغانى نمودند و به مردم شیرینى و شکلات دادند.
یک روز پس از انتقال امام، ۱۲ مرداد روزنامههاى کثیرالانتشار کشور، خبرى را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید بهدلیل تفاهمى بوده که میان ایشان و مقامات انتظامى بهوجود آمده است. این خبر چنین بود: «طبق اطلاع رسمى که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردید چون بین مقامات انتظامى و حضرات آقایان خمینى، قمى و محلاتى تفاهمى حاصل شد که در امور سیاسى مداخله نخواهند کرد واین تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملى انجام نخواهند داد، لهذا آقایان به منازل خصوصى منتقل شدند.»
این خبر شایعهاى بیش نبود و امام بعداً پس از آزادى کامل و بازگشت به قم در اولین فرصت طى یک سخنرانى آنرا بهشدت تکذیب کرد. شاه که تصور مىکرد با سرکوب قیام ۱۵ خرداد، دستگیرى امام، کوتاهآمدن برخى از علما و از همه مهمتر شایعه تفاهم، امام را منزوى ساخته است بهتدریج در جهت عادى نشان دادن اوضاع حرکت کرد. از اینرو اسدا… علم را در ۱۷ اسفند ۴۲ برکنار ساخت تا وانمود کند او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وى بهدنبال تفاهم با امام تحقق یافته است.
پس از علم، حسنعلى منصور به نخستوزیرى رسید. او طى نطقى با تمجید از اسلام، از آن بهعنوان «یکى از مترقّىترین و برجستهترین ادیان جهان» یاد کرد و بر «مراحم و عطوفت خاص شاه» به مقامات روحانى تأکید نمود. دو روز پس از سخنان منصور، امام بدون اطلاع قبلى در شب ۱۸ فروردین ۱۳۴۳ وارد قم شد و بهتدریج مورد استقبال مردم و علما قرار گرفت. در همان روز، روزنامه اطلاعات در مقالهاى تحت عنوان «انقلاب سفید شاه و آمریکا» نوشت: «چقدر جاى خوشوقتى است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم، همگام در اجراى برنامههاى انقلاب شاه و مردم شده است». امام خمینى در واکنش به این اتهام در ۲۱ فروردین، طى سخنانى مطالب روزنامه اطلاعات را بهشدت تکذیب نمود و اظهار داشت: «خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد… من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهاى یکشنبه مراسمى انجام دهم و بقیه اوقات براى خود سلطانى باشم و به امور دیگر کارى نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامى این جاست، باید این مملکت را از این گرفتارىها نجات داد.»
عوامل، بسترها و زمینههاى شکلگیرى قیام پانزده خرداد
بهطور خلاصه مىتوان عوامل، بسترها و زمینههاى شکلگیرى قیام پانزده خرداد را چنین شمارش کرد:
1. ارائه پىدرپى طرحها و لوایح غیراسلامى و دینستیزانه؛
2. اسلامستیزى رژیم و کمرنگکردن آموزهها و دستورات دینى؛
3. ایجاد فشار و اختناق و تحوّلات آمرانه؛
4. نادیده گرفتن مرجعیت و قدرت رهبرى دینى؛
5. هتک احترام مرجعیت؛ بهخصوص امام خمینى (با دستگیرى ایشان)؛
6. ترویج تدریجى و آرام ارزشهاى غربى براى به حاشیه راندن دین؛
7. برگزارى انتخابات فرمایشى و ایجاد مجالس مطیع (در واقع کمرنگکردن قانون اساسى)؛
8. قبضه مطلق قدرت و نادیده گرفتن نظرات روحانیون و مردم؛
9. محکزدن قدرت مذهبى مردم و بررسى امکان حذف این نیروى اثرگذار و تهدید علما؛
10. غائلهسازى عمدى و ایجاد اختلاف بین مردم؛
11. تحریکات شدید عوامل رژیم علیه اسلامگرایان و اتهامات ناروا (چون ارتجاع سیاه و پیوند با خارج و…) علیه آنان؛
12. سرکوبى شدید اعتراضات مردمى؛ از جمله حمله دَدمنشانه به فیضیه.
ویژگىهاى قیام ۱۵ خرداد
نهضتى که به رهبرى امام خمینى در مقام مرجعیت در ۱۳۴۱ از درون حوزه علمیه قم آغاز شد، هرچند در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ بهصورت بیرحمانهاى توسط رژیم سرکوب شد، اما نابود نشد، بلکه بذرى شد که در خاک سرزمین افشانده گشت و پس از پانزده سال که مردم مسلمان ایران با تحمل سختىها و مرارتها آنرا با اشک و خون آبیارى کردند، سرانجام در بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷ سر از خاک برآورد و سبز گشت و شکوفه کرد و ثمر داد.
رژیم شاه و حامیان آمریکایى او گمان مىکردند مىتوانند با اعمال خشونت و افزایش کنترلهاى پلیسى و امنیتى، نهضت پانزدهم خرداد را ریشهکن سازند و به فراموشى بسپارند. پس از پانزدهم خرداد رژیم در دادگاههاى نظامى خود، گروهى از کسانى را که مانند سایر مردم مسلمان در مبارزه شرکت داشتند به محاکمه کشید و با اعدام دوتن از بارفروشان تهران به نامهاى «طیب حاج رضایى» و «حاج اسمعیل رضایى» که از پیروان امام خمینى بودند، اولاً کوشید تا آنان را عامل اصلى حرکت پانزده خرداد قلمداد کرده و ذهن مردم را از عظمت و اهمیت نهضت و رهبرى آن منحرف سازد و ثانیاً با نشان دادن آشکار و وسیع واقعه اعدام آنان به توده مردم، قدرتنمایى کرده و مردم را بترساند. اما نهضت اسلامى امام(ره) که از فرهنگ الهى چهارده قرن اسلام تغذیه مىشد و بر تجربه لااقل یکصدساله ملت ایران از مبارزه مستقیم با استبداد و استعمار استوار بود خاموش نشد و با نفوذ در عمق جامعه و گسترش در سراسر ایران، سرانجام دوباره شعلهور گردید و موجب انفجارى عظیم گشت که به عمر دوهزار و پانصدساله نظام شاهنشاهى در ایران خاتمه داد. براى آشنایى بیشتر با تحولى که در فاصله سالهاى ۴۲ تا ۵۷ در ایران روى داد، لازم است به ویژگىهاى قیام پانزده خرداد که به انقلاب اسلامى ایران منتهى شد اشاره کنیم.
الف: اسلامىشدن مبارزه: پانزده خرداد سرآغاز جنبشى در میان مردم ایران شد که صد در صد اسلامى بود. اسلامىبودن این جنبش بهصورت کاملاً مشخص در شخصیت رهبر آنکه مرجع تقلید و فقیه و زعیم حوزه علمیه قم بود جلوهگر شده بود. با رهبرى امام خمینى افسانه جدایى دین از سیاست که دهها سال توسط رژیم و دشمنان اسلام تبلیغ شده بود، عملاً باطل شد و مردم مسلمان ایران در مبارزه اى قدم نهادند که ادامه آن براى آنها مانند نماز و روزه، شرعاً واجب بود. ایدئولوژى و مکتب این مبارزه، اسلام بود و اصول و مبانى وانگیزههاى آن از قرآن و سنت پیامبر و معصومین بهدست آمده بود.
ب: اخلاص و قاطعیت در رهبرى: رهبرى امام خمینى یکى از ویژگىهاى مهم نهضت اسلامى ایران بود. رهبرى امام، اگرچه براى همیشه به جدایى دین از سیاست خاتمه داد، اما انگیزه آن هیچگونه شباهتى با انگیزههاى سیاستمداران حرفهاى دنیا نداشت. بلکه قیامى الهى بود که از سر اخلاص و براى انجام وظیفه و تکلیف شرعى صورت گرفته بود و به قصد قربت به پروردگار آغاز شده بود. امام در طول این نهضت بارها فرمودهاند که ما همانند رسول خدا(ص) و سایر انبیاى الهى موظف به اداى تکلیف هستیم، آنچه براى ما در درجه اول اهمیت قرار دارد، همین اداى تکلیف است نه پیروزى. در حقیقت پیروزى واقعى ما در این است که توانسته باشیم به وظیفه دینى خود عمل کنیم. این اخلاص به نوبه خود در رهبرى امام خمینى قاطعیتى پدید آورد که از عوامل مهم پیروزى نهضت بوده است. از آنجا که امام مبارزه را یک تکلیف شرعى مىدانند در راه آن هرگز سازش و مماشاتى نشان ندادهاند، همچنان که سازش در انجام عبادات معنى ندارد.
ج: مردمىشدن مبارزه: نهضت پانزده خرداد نهضتى کاملاً مردمى بود. این نهضت به هیچ قشر خاصى تعلق نداشت. بلکه همه قشرها از شهرى و روستایى و بازارى و دانشگاهى و زن و مرد و پیر و جوان در آن شرکت داشتند. آنچه همه اقشار را به میدان مبارزه کشاند و آنها را به هم پیوند داده بود، اسلام بود. مردمىبودن نهضت نتیجه عمومىبودن و ریشهداربودن مکتب آن بود. رابطه رهبرى و تودههاى مردم از طریق روحانیون برقرار مىشد که همهجا بودند و در عمق زندگى تودههاى مردم با آنان حشر و نشر داشتند. پایگاه اصلى برقرارى این ارتباط نیز مساجد، مجالس دینى و سایر اماکن مذهبى از قبیل زیارتگاهها و حسینیهها بود.
د: مخالف با اصل سلطنت: خصوصیت مهم دیگر نهضت پانزده خرداد این بود که برخلاف عموم حرکتها و مبارزههاى قبل، هدف اصلى را نشانه گرفته بود و شاه را مقصر اصلى مىدانست. پیش از این نهضت، سیاستمداران و مبارزان سیاسى یا جرأت مخالفت با اصل رژیم سلطنتى را نداشتند و یا اصولاً به براندازى آن معتقد نبودند و یا احیاناً با مطرحکردن شعار «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» به وجود شاه مشروعیت مىدادند. آنان درصدد بودند تا با انتقاد از دولت و با قوانین انتظامى، آزادىهایى کسب کنند و روزنامه و نشریهاى داشته باشند و بتوانند نمایندگانى به مجلس بفرستند. آنان مىخواستند با بودن ریشه، با شاخه مبارزه کنند. اما ویژگى حرکتى که به رهبرى امام خمینى آغاز شد این بود که حرف دل مردم را که شاه و دربار را عامل فسادهاى داخلى و خیانتهاى بیگانگان مىدانستند، شعار خود قرار داده بود و تیشه بر ریشه رژیم پوسیده وکهن و فاسد سلطنتى مىزد.
ه: بیگانهستیزى: ویژگى چهارم نهضت اسلامى پانزده خرداد این بود که هیچ نوع گرایشى، نه در مکتب و نه در عمل، به بیگانه نداشت. این نهضت بهدلیل اسلامىبودنش از بطن مردم جوشیده بود. از آنجا که در اندیشه اسلامى نهضت، انحرافى از صراط مستقیم الهى وجود نداشت، در خط مشى سیاسى و مبارزاتى آن نیز انحرافى بهسوى شرق و غرب در کار نبود. امام خمینى از همان آغاز آمریکا، انگلیس و شوروى را عامل بیچارگى مردم ایران معرفى کردند و مبارزه با بیگانگان را آغاز نمودند. مردم ایران عالیترین جلوه استقلال سیاسى را که ناشى از استقلال مکتبى بود در نهضت امام خمینى مشاهده مىکردند.
و: حضور روحانیت در صحنه مبارزات: خصوصیت دیگر این نهضت حضور بسیارى از روحانیون در صحنه مبارزه بود. این ویژگى نتیجه مستقیم اسلامى بودن مبارزه بود که در درجه اول در شخصیت رهبرى نهضت جلوهگر شده بود و بههمیندلیل بسیارى از روحانیون را به صحنه مبارزه آورده بود. حضور این روحانیون در نهضت سبب گستردگى و فراگیرى نهضت بود، زیرا آنان با همه قشرهاى مردم ارتباط داشتند و در سراسر کشور، از شهرهاى بزرگ تا بسیارى از روستاهاى دورافتاده در کنار مردم زندگى مىکردند و بهدلیل اخلاق اسلامى و تقواى خود نزد مردم مورد احترام و اعتماد بودند. روحانیون به این ترتیب در برقرارى ارتباط میان توده مردم و رهبرى نهضت تأثیر بزرگى داشتند.
تأثیرات سیاسى و اجتماعى قیام ۱۵ خرداد
نهضت اسلامى پانزده خرداد در جامعه ایران آثار عمیقى بهجاى گذاشت و در حقیقت سرنوشت سیاسى و اجتماعى آینده ایران را ترسیم کرد. پنج تأثیر مهم این نهضت به شرح زیر است:
1. محوشدن جاذبه گروههاى سیاسى: پس از پانزده خرداد، بازار فعالیتهاى سیاسى و غیراسلامى و مخصوصاً جریان چپ و ملىگرایى از رونق افتاد. امام خمینى در مبارزه، آخرین کلام راکه همانا سرنگونى رژیم بود، آشکارا اعلام کرده بود، بنابراین همه گروههاى سیاسى که به کمتر از این حد قانع بودند جاذبه سیاسى خود را از دست دادند. کمونیسم نیز که مىرفت تا با گذشت ۱۰ سال از حوادث ۲۸ مرداد و قبل از آن، دوباره در ایران نفسى تازه کند با قیام امام خمینى، با مانع پرقدرتى مواجه شد که نیروى آن برخاسته از ملت مسلمان بود و برخلاف کمونیستها به هیچ نیروى خارجى تکیه نداشت.
2. تکامل مبارزات سیاسى: نهضت پانزده خرداد موجب تکامل مبارزه سیاسى مردم شد و رشد و بینش آنان را در تشخیص هدف اصلى مبارزه افزایش داد. در اثر همین تکامل بود که پس از پانزده خرداد شعار براندازى رژیم، شعار کلیه گروههایى شد که قصد مبارزه سیاسى داشتند و اگر گروهى پیدا مىشد که مىخواست در چارچوب قانون اساسى و از طریق آزادىهاى سیاسى مبارزه کند در نظر ملت محافظهکار و سازشکار تلقى مىشد. شعار براندازى رژیم، پس از پانزده خرداد هدف کلیه حرکتهایى شد که مىخواستند براى خود پایگاهى مردمى پیدا کنند.
3. مذهب، مکتب و اسلام بهعنوان یک سیستم حکومتى: پیش از پانزده خرداد مذهب در میان بسیارى از دانشجویان و تحصیلکردهها و روشنفکران بهعنوان مکتبى که اساس و راهنماى مبارزه محسوب مىشد، مورد توجه نبود. تبلیغات چند ۱۰ ساله استعمار به دست رضاخان و فرزند او و تبلیغات کمونیستها که مذهب را افیون ملتها مىدانستند از یکسو و کوتاهى بعضى از روحانیون از سوى دیگر، در ذهن جوانان تصویر غلطى از اسلام بهوجود آورده بود. آنان اسلام را مکتبى جامع که بتواند همه نیازهاى فردى و اجتماعىانسان را برآورده سازد، نمىدانستند و حداکثر تصور مىکردند دین مجموعهاى از آداب و عبادتهاى فردى است که ارتباطى با مسائل اجتماعى و حوادث جدید روزگار ندارد. وقتى با قیام پانزده خرداد عالیترین مقام مذهبى اسلامى مرجع تقلید عالیترین هدف یعنى براندازى رژیم و تأسیس حکومت اسلامى را وجهه همت خود قرار داد و عملاً با تحمل زندان و تبعید، قدم در میدان مبارزه نهاد، تبلیغات دیرینه استعمارگران و کمونیستها باطل شد و مذهب مانند آتشى که در زیر خاکستر خرافات و اتهامات پنهان مانده باشد، شعلهور گردید و توجه بسیارى از جوانان دبیرستانى و دانشگاهى و بسیارى از نویسندگان و روشنفکران را به خود جلب کرد. وحدت مقدس روحانى و دانشگاهى و فیضیه و دانشگاه که از آرمانهاى اصلى انقلاب اسلامى و از اصول اجتماعى مبارزه امام خمینى است، در حقیقت با قیام پانزده خرداد پایهگذارى شد.
4. برملا شدن چهره منافقانه شاه: با نهضت پانزده خرداد پرده ریاکارى از چهره شاه و حکومت او برافتاد و شاه ناچار شد ماهیت ضددینى و ضداسلامى خود را آشکار کند و همین امر یکى از عوامل مهم آگاهى مردم و یکى ازموجبات سقوط وى شد. پیش از پانزده خرداد، از آنجا که تضاد میان اسلام و سلطنت به صراحت اعلام نشده بود شاه و ایادى او مىتوانستند در فرصتهاى مناسب خود را طرفدار اسلام و مرجعیت و روحانیت وانمود کنند و با تظاهر به مذهبىبودن، براى خود در میان توده مردم مسلمان، کم و بیش پایگاهى دست و پا کنند. اما پس از پانزده خرداد براى رژیم شاه دو راه بیش باقى نمانده بود؛ یا قبول شکست در برابر نهضت اسلامى و یا مبارزه صریح با اسلام و روحانیت و مرجعیت و شاه ناچار براى نجات خود راه دوم را انتخاب کرد. هرچند که اینراه، با آنکه در ابتدا براى او پیروزىهاى زودگذرى فراهم آورد، ولى وى را بهصورت قطعى در سراشیب سقوط قرار داد زیرا ماهیت منافقانه وى را برملا ساخت و دشمنى وى را با اسلام علنى کرد.
5. افزایش رشد سیاسى در روحانیت و حوزههاى علمیه و مردم: با قیام امام خمینى، روحانیون بهسرعت و بهمراتب بیش از گذشته وارد صحنه مسائل سیاسى اجتماعى شدند و با مسائل مبارزاتى و اجتماعى آشنا گشتند. قبل از آن، به دلایل گوناگون، مسائل سیاسى و اجتماعى براى بسیارى از طلاب و روحانیون حوزهها، اولویت نداشت، اما وقتى امام، با آن سابقه طولانى علم و تقوى و ایمان و تسلط بر معارف اسلامى و فقاهت، با استناد به قرآن و سنت، چهره سیاسى اجتماعى اسلام را معرفى کرد، اندیشه و عمل وى همچون چراغى فرا راه حوزههاى علمیه و روحانیونى که بسیارى از آنها از شاگردان خود ایشان بودند قرار گرفت و این روحانیون به نوبه خود رشد سیاسى خود را در ارتباط وسیعى که بامردم داشتند در مراسم و فضاهاى مذهبى به توده مردم مسلمان انتقال دادند و از این طریق حساسیت و آگاهى سیاسى هم در حوزههاى علمیه و هم در میان توده مردم مسلمان اندک اندک افزایش یافت و تکامل پیدا کرد.
دستاوردها و پیامدهاى قیام
بهطور کلى قیام ۱۵ خرداد آثار عمدهاى از خود برجاى نهاد:
1- رهبرى حرکتهاى مخالف رژیم را به مذهبىها منتقل کرد و چپىها را به حاشیه راند.
2- کشتار مردم در قیام ۱۵ خرداد، چهره مزورانه شاه را که تا آن زمان تقصیرها را به گردن نخستوزیران مىانداخت افشا نمود و انقلابیون پس از آن به راههاى اصلاحطلبانه پشت کرده، سرنگونى نظام سلطنتى را خواستار شدند.
3- از آن پس طرد همه قدرتهاى بیگانه از ایران مورد توجه قرار گرفت و سرانجام قیام ۱۵ خرداد و نقطه آغاز نهضت بازگشت به خویشتن در کشور شد. از آن پس انجمنهاىاسلامى در نقاط مختلف پدید آمدند و جو غیر اسلامى در دانشگاهها و دیگر مجامع به آرامى شکسته شد.
ماهیت قیام
1. قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲؛ حرکتى اسلامى، ارزشى و منبعث از چشمههاى اصیل قرآنى و روایى بود. امام خمینى رحمهالله در اینباره مىفرمایند: پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدئیت اسلام و راهنمایى روحانیت… ۱۵ خرداد را بوجود آوردند.
2. فاجعه خونین ۱۵ خرداد براى این بهوجود آمد که علما و مردم از حق و اسلام دفاع کردند. امام رحمهالله مىفرمایند: زنها و اطفال صغیر چه گناهى کرده بودند، چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباى مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنان دفاع از حق بود! دفاع از قرآن کریم بود! به جرم نصایح مشفقانه و صلاح اندیشى اهانت شدند، به حبس کشیده، محصور گردیدند و مبتلا به مصایب شوند.
3. این قیام از عاشورا الهام گرفته بود، امام رحمهالله فرمودهاند: عصر عاشورا مصادف با ساعات شهادت سید مظلومان و سرور شهیدان، عصر عاشورایى که خون طاهر و مطهر ثار اللّه و ابن ثاره به زمین گرم کربلا ریخت و ریشه انقلاب اسلامى را آبیارى نمود، ملت عظیمالشان در سالروز این فاجعه با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به یادآورد. اگر عاشورا و گرمى و شور انفجارى آن نبود، معلوم نبود چنین قیامى بدون سابقه و سازماندهى واقع مىشد.
4. لطف الهى در این قیام نهفته بود، بیانات امام خمینى رحمهالله مؤید این ادعاست: ملت عظیم ایران لازم است شکر نعمتهاى غیرمتناهى الهى را در سالروز ۱۵ خرداد به جان و دل بهجاى آورد و تمام آنچه گذشته و مىگذرد را از عنایات خاصه خداوند متعال بداند که هرچه هست از اوست و بهسوى اوست.
سخن پایانى
پایان سخن، پیام حکیمانه حضرت امام خمینى است که در سال ۶۱ به مناسبت سالروز قیام ۱۵ خرداد صادر کردند و در بخشى پایانى آن خطاب به ملت ایران فرمودند: «خداوند تعالى این ملت را که از ۱۵ خرداد ۴۲ تا ۲۲ بهمن ۵۷ و از آن وقت تا کنون براى اقامه عدل الهى از هرچه داشته است، گذشته است و عزیزان برومند خود را که قامت رشید و بلند آنان چون ابدیت، استوار و گرمى خونشان چون عشق به جمال جمیل حق، روحافزا بود به پاى دوست به قربانگاه فرستادند؛ با نور هدایت خود، ارشاد و با جلوه قدرت ازلىخود، برومند و با بارقه روانبخش خود، در احقاق حقوق و ابطال باطل استوار و پایدار فرماید.»
منبع: تسنیم