اما آنچه اهمیت دارد این است که تروریستهای موجود و کسانی که در سطح کشورهای عربی و اسلامی، دست به اقداماتی جنایتکارانه میزنند، صرفا مجری و پیادهکننده اوامر و طرحهای مفتیهایی هستند که با فتواهای غیر معمول خود، راه را برای این گونه فجایع میگشایند.
در همین زمینه؛ چندی پیش حضرت “آیتالله سبحانی”، مرجع تقلید شیعی، خبر از برگزاری کنفرانسی در عربستان با محوریت “تکفیر سایر مذاهب اسلامی” داده و گفته بود “طی این کنفرانس، ۸۰ مقاله در موضوع تکفیر نوشته شده است”.
ایشان ضمن ابراز نگرانی از روند موجود در مدارس دینی عربستان خاطر نشان کرده بودند “اگر عربستانیها بخواهند ریشه تکفیر را نابود کنند، باید کتابهای درسی خود را بسوزانند”.
اما این ابراز نگرانی قابل تامل، تقریبا همزمان شد با اظهارات جالب توجه “وائل عبداللطیف”، وزیر سابق عراقی که هشدار داده بود “در حال حاضر ۲۸۰ مدرسه دینی در عربستان، در راستای تحریک به قتل شیعیان فعالیت میکنند”.
موضوع زمانی نگرانکننده میشود که رژیم آل سعود، در قبال فعالیت این حجم از مدارس دینی، هیچ موضعی اتخاذ نمیکند.
گفتنی است؛ این سخنان عبداللطیف، در پی واکنش “نوری المالکی”، نخست وزیر دولت عراق، به اقدامات تروریستی در این کشور بود که گفته بود “این اقدامات تروریستی در عراق، در چارچوب تلاشهای خطرناک یکی از کشورهای عربی همسایه، برای شعلهورتر کردن آتش فتنه مذهبی در منطقه شکل میگیرد”.
“عربستان سعودی” یکی از کشورهای منطقه و صاحب عظیمترین ذخایر نفتی جهان، همسایه عرب عراق است که با سازماندهی گسترده جریانات تروریستی در دو محور “نظری” و “عملی”، دست به بازی خطرناکی زده است.
ارتباط گروهکهای تروریستی منطقه از عراق گرفته تا افغانستان، سوریه، مصر و حتی گروهکهای تروریستی در چچن، با عربستان سعودی بر کسی پوشیده نیست، اما با نگاهی به تاریخ میتوان دید که پیوند وهابیت با حکومت عربستان و خاندان آل سعود از ریشههای عمیقتری برخوردار است.
در سال ۱۷۴۴ پیمانی تاریخی میان “عبدالعزیز آلسعود”، که به تازگی قدرت خود را بر بخش مرکزی عربستان و “نجد” توسعه داده بود، و “محمد بن عبدالوهاب” برقرار شد، پیمانی که آینده سرزمین وحی را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد و تا به امروز منافع بسیاری را برای فرزندان هر دو طرف این معامله در بر داشته است.
پس از آن و در سال ۱۸۰۱، وهابیان جنایتکار، طی اقدامی در حمله به عراق، به شهر مقدس “کربلا” یورش برده و در این بین، طی جنایتی که از خاطره تاریخ محو نخواهد شد، ۴۰۰ تن از شیعیان را قتل عام کردند.
به عقیده کارشناسان، این یورش وهابی-سعودی به کربلا، یکی از اولین نشانههای اتحاد سیاسی-مذهبی این دو طایفه بود.
همچنین پس از سیطره کامل آلسعود بر “مکه” و “مدینه” در سال ۱۹۲۵، این جنایتکاران به “قبرستان بقیع” یورش برده و دست به هتک حرمتهای متعددی زدند.
به عقیده نویسنده Middle East Monitor، زمینه حضور و تحرکات این جریان ضد انسانی در خارج از مرزهای عربستان، زمانی آغاز شد که برخی از جریانات مصری، به دلیل مخالفت با “جمال عبدالناصر”، به عربستان پناه آورده و به سرعت، جذب وهابیت شدند.
همچنین، در پی حوادث خشونتبار سال ۱۹۷۱ در مکه و اشغال حرم توسط وهابیون، آلسعود برای اولینبار از قدرتنماییهای این جریان احساس نگرانی کرده و برای جلوگیری از ادامه این وضعیت، اقدام به تاسیس مدارس دینی در کشورهایی همچون “افغانستان” کردند و بخش قابل توجهی از وهابیون را به خارج از مرزهای عربستان فرستادند و به این ترتیب، به نوعی دست به “صدور بحران” زدند.
چندی پیش روزنامه “الاتحاد”، در مطلبی با عنوان “خطر مدارس دینی در افغانستان و پاکستان”، دست به افشاگریهایی زد که جامعه اسلامی را در حیرت فرو برد.
در این گزارش آمده بود، “متاسفانه در برخی از مدارس دینی، به طلاب نحوه ساختن بمب و استفاده از سلاح آموزش داده میشود”.
“این مدارس در جذب نوجوانان و همچنین کودکان یتیم و خانوادههای فقیر بسیار موفق عمل کرده چرا که از زمان ورود کامل این کودکان به مدارس، تمام هزینههای زندگی آنها به عهده متولیان مدارس است”.
این مقاله، با اشاره به نکتهای نگرانکننده گفته است “منابع مالی این مدارس، توسط یکی از کشورهای عرب خلیج فارس تامین میشود”.
همچنین خبرهای نگرانکنندهای از تجاوز جنسی معلمان این مدارس به طلاب به گوش میرسد.
نویسنده این گزارش، در پایان، ضمن اشاره به ارسال فوری بخش قابل توجهی از طلاب این مدارس به عراق گفته بود “آینده طلابی که از یک سو، تحت آموزههای افراطی و غیر انسانی وهابیت بوده و از سوی دیگر مورد سو استفادههای مکرر جنسی واقع میشود بسیار نگرانکننده خواهد بود”.
ابعاد این فاجعه، صرفا در رابطه با مورد پاکستان، زمانی مشخص میشود که بدانیم در حال حاضر در این کشور، ۱۳ هزار مدرسه دینی وجود داشته که حدود ۲ میلیون طلبه، یا بهتر بگوییم تروریست، را در خود پرورش میدهند.
البته ابراز نگرانیهای جهانی از شیوع این پدیده، به منطقه خاورمیانه محدود نمانده، به طوری که چندی پیش، “سازمان حقوق بشر” با انتشار گزارشی درباره وهابیت اعلام کرده بود “وهابیت از نازیسم خطرناکتر است”.
“اگر جهان ما با تفکر نازیهای میجنگید و همچنان نیز نگرانی بازگشت آنها را در دل دارد، باید بدانید که تفکر وهابی موجود در عربستان خطری به مراتب بزرگتر از نازیسم را تشکیل میدهد، چرا که مانند سرطان در هر نقطهای در عالم در حال انتشار است که ریشه آن در مساجد و مدارسی است که از سوی عربستان سعودی حمایت مالی میشوند”.
البته باید گفت مردم داخل عربستان نیز از شر این جنایات در امان نیستند.
عناصر وهابی و تندرو که در داخل عربستان ماندهاند، با شرکت در گروههایی موسوم به “مطوعین” به آزار و اذیت مردم و مخصوصا شیعیان میپردازند.
پلیس دینی، حسبه (حسابرس)، یا هیئت امر به معروف و نهی از منکر به تشکیلاتی گفته میشود که شامل عناصر تندرو و سرکوبگر وهابی است.
اعضای این تشکیلات عمدتا ضد شیعی، بالغ بر ۵ هزار وهابی هستند که در ۴۸۶ قسمت در مناطق گوناگون عربستان تقسیم شدهاند.
همچنین، علاوه بر کادر رسمی این سازمان، اشخاصی که به صورت داوطلبانه با آن همکاری کرده و به عبارتی دیگر برای آن جاسوسی میکنند، نیز پاداش خوبی را دریافت خواهند کرد.
گفتنی است؛ در آوریل ۲۰۱۱ افرادی از این هیئت وهابی در مدینه یک شهروند شیعی به نام “طالب صالحالغدیر” را از جوار حرم نبوی بازداشت کرده و به طرز غیر انسانی در انظار عمومی شکنجه کردند و پس از آن نیز وی را به محل نامعلومی منتقل کردند.
همچنین در ۳۰ اکتبر ۲۰۱۱ پلیس وهابی عربستان یک زائر شیعی عراقیالاصل با تابعیت کانادایی به نام “اسامه العطار” را به طرز وحشیانهای شکنجه کرد.
گفتنی است؛ تنها گناه العطار خواندن زیارتنامه در جوار قبرستان بقیع بود.
ماموران هیئت امر به معروف عطار را در حالی که صورتش غرق خون بود، از محل تجمع حجاج دور کردند.
میزان غیر انسانی و شنیع بودن اقدامات این سازمان در عربستان به حدی است که حتی واکنش برخی مقامات آل سعود را نیز به دنبال داشته است، به طوری که دست به افشای ماهیت این گروهها زدهاند.
“عبدالمحسن العبیکان”، مشاور دفتر پادشاهی عربستان سعودی گفته بود “برخی افراد منتسب به هیئت امر به معروف و نهی از منکر، معتاد به مواد مخدر یا افرادی سارقی هستند که توبه کرده و به امر به معروف ونهی از منکرات روی آوردهاند”.
گفتنی است؛ به دلیل ارتباط تنگاتنگ این مراکز به اصطلاح دینی با نهادهای امنیتی و استخبارات سعودی، اطلاعات چندانی از آنها در دست نیست، اما منابع آگاه از نقش فعال ۳ دانشگاه علوم دینی و مدارس تربیت دینی وابسته به آنها خبر میدهند.
جامعه امالقری
این دانشگاه اسلامی که در مکه واقع شده است در سال ۱۳۶۹ هـجری قمری، ابتدا به صورت “کلیه الشریعه”(دانشکده شریعت) تأسیس و در سال ۱۴۰۱ هـجری قمری با موافقت مجلسالوزراء به جامعه امالقرى تغییر نام داد.
این مرکز اسلامی در شهرهای جده و طائف نیز دارای پایگاه است.
گفتنی است این دانشگاه در چاپ و انتشار کتب ضد شیعی، مخصوصا برای زائران بیتالله الحرام نقش ویژهای دارد.
الجامعه الاسلامیه
این مرکز اسلامی نیز که در مدینه واقع شده است از سال ۱۳۸۰ هجری قمری، بنا به گفته سایت آموزش عالی عربستان با هدف خدمت به جهان اسلام و کمک به آموزش و تربیت علما و مبلّغان مذهبى در شهر تأسیس شده است.
گفتنی است بخش قابل توجهی از طلبههای ارسالی به مناطق مهم شیعی(از جمله ایران) در این مرکز پرورش مییابند.
الجامعه الامام محمدبنسعود الاسلامیه
دانشگاه اسلامی نیز از دیگر مراکز تربیت طلبه وابسته به آلسعود است که در احسا، مدینه، قصیم و ریاض پایگاه دارد.
یکی از سئوالهای که همیشه ذهن کارشناسان خاورمیانه را به خود درگیر کرده این است که با وجود اعلام دشمنی صریح برخی از رهبران وهابیت نسبت به آلسعود و عربستان، چرا هیچگاه گزندی از این گروهها به حاکمیت فرزندان سعود وارد نمیشود.
شاید برای پاسخ به این ابهام، ذکر این ضربالمثل مناسب باشد؛ “چاقو هیچگاه دسته خودش را نمیبرد”.
انتهای پیام/