انیمیشن زیبا است به دلیل آنکه تخیل را با آمیزه ای از افسانهها و راویات به تصویر میکشد، سازندگان انیمیشن های مطرح و جهانی صرفا هنرمند نمیباشند، آنان اندیشمندانی میباشند که تخیل آمیخته با تفکر را به عرصه ظهور میرسانند، تخیلی که ریشه آن در زمین فکر واقع شده است؛ به این دلیل میباشد که مخاطب انیمیشن چنان در برابر آن میخ کوب میشود که حتی از اتفاقات پیرامون خود غافل میشود؛ انیمشن تنها برای کودکان نیست بلکه حتی بزرگسالان را در دایره قلمرو خود وارد کرده است.
هالیوود نیز که به قدرت ماورائی و جادوئی انیمیشن ها در سبک تربیتی کودکان و باورسازی برای آنان واقف است، در طول نزدیک به یک قرن گذشته تا کنون متفاوت ترین و جذاب ترین انیمیشن ها را تولید کرده و توانسته است نسلی از کودکان را در مسیر اهداف خود تربیت کند.
در این باره، شرکت والتدیزنی (Walt Disney Company) از کمپانی های معروفی که در زمینه انیمیشن سازی دیرینه معروف و روشنی دارد، از بزرگترین شرکتهای رسانهای و سرگرمی جهان محسوب میشود.
این کمپان در ابتدا توسط، والت (Walter Elias “Walt” Disney) و روی او (Roy Oliver Disney) دیزنی در ۱۶ اکتبر ۱۹۲۳ میلادی به عنوان یک استودیو کوچک انیمیشنسازی تاسیس شد و چندی بعد به یکی از بزرگترین استودیوهای هالیوود تبدیل شد؛ این کمپانی در سال ۱۹۳۰ میلادی با کمک شرکت کلمبیا پیکچرز ((Columbia Pictures) برای اولین بار موفق به عرضه مجموعه تلویزیونی کارتونی میکیماوس (Mickey Mouse) شد.
در گذشته این شرکت تنها با فیلم های کارتونی شناخته می شد اما امروز این شرکت عظیم هیمنه ای گسترده در صنعت هالیوود را برای خود شکل داده است.
کمپانی والت دیزنی هم اکنون نزدیک به ۱۰۰ شبکه در ۱۶۹ منطقه از کشور های مختلف در جهان دارد، نماد شرکت والت دیزنی میکی موس می باشد که به اعتقاد بسیاری کارشناسان این نماد برای والت دیزنی نوعی چشم قربانی می باشد و معتقد به خوش یمن بودن آن میباشند هر چند از دیدگاه بعضی محققین در این کاراکتر انیمیشنی اِلمان های ماسونی نظیر دستکش سفید لحاظ شده و به اعتقاد بعضی دیگر این موش نزدیک به صد سال نمادی از یهود میباشد که با توجه به یهودی بودن موسسین این کمپانی قدرتمند، این نظریه دور از ذهن نیست.
از سال ۱۹۸۴ و متعاقب مرگ والت دیزنی، یک یهودی به نام مایکل ایزنر (Michael Eisner) ریاست شرکت دیزنی را بر عهده گرفت و تا سال ۲۰۰۵ که وی مدیریت دیزنی را برعهده داشت سراسر این کمپانی را به گفته مایکل مدود (Michael Medved) از منتقدان سینمایی، به همکیشان یهودی خود سپرد.
از پایان کار مایکل ایزنر تا کنون نیز یهودی دیگری به نام رابرت ای “باب” ایگر (Robert A. “Bob” Iger) مدیرت دیزنی را برعهده دارد.
محصولات والت دیزنی در طول سال های گذشته علاقه مندان زیادی را به خود جلب کرده است، برای تشخص علاقه جهانیان به این کمپانی میتوان به شبکه های اجتماعی نظیر فیسبوک مراجعه کرد؛ تعداد طرفداران صفحه والت دیزنی در فیس بوک به دهها میلیون نفر میرسد و پست هایی این کمپانی در صفحه خود قرار میدهد میلیون ها لایک دریافت میکند که خود نشانه ای از موفقیت دیزنی میباشد.
تا کنون نزدیک به ۵۵ انیمیشن در این کمپانی ساخته شده که هر یک از آنان در طول تاریخ نزدیک به یک قرنی والت دیزنی اثر گذارترین محصولات انیمیشنی بوده اند.
رالف خرابکار (Wreck-It Ralph)، از جدید ترین آثار کمپانی والت دیزنی و پنجاه و دومین انیمیشن در تاریخ دیزنی محسوب میشود که در سال ۲۰۱۲ میلادی توانست به موفقیت چشم گیری دست پیداکند.
کارگردان این انیمیشن ریچارد مور (Rich Moore) یکی از سازندگان سریال فلسفی سیمپسونها (The Simpsons) میباشد؛ کسی که با ساخت این انیمیشن بار دیگر زکاوت و هوشمندی خود را به رخ رقیبانش کشید.
داستان این انیمیشن بر عهده کارگردان فیلم بوده و فیل جانستون (Phil Johnston) و جنیفر لی (Jennifer Lee) بر اساس آن داستان، فیلم نامه را به نگارش در آوردهاند.
همچنین تهیه کنندگی این انیمیشن بر عهده سازنده نام دار انیمیشن های والت دیزنی، کلارک اسپنسر(Clark Spencer) میباشد.
صدا پیشگان این انیمیشن، جان سی رایلی (John C- Reilly) ، سارا سیلورمن( (Sarah Silverman، جک مک برایر (jack McBrayer) و جین لینچ (Jane Lynch) بوده است.
این انیمیشن در گلدن گلوب آوارد (Golden Globe Award) و اسکار (Oscar) نامزد بهترین فیلم انیمیشن بود و در نهایت توانست جایزه آنی (Annie Award) را برای بهترین فیلم پویانمایی از آن خود کند.
هزینه ساخت این انیمیشن ۱۰۸ دقیقه ای، ۱۶۵ میلیون دلار اعلام شده است که به عبارتی هر دقیقه از این انیمیشن ۱.۵ میلیون دلار(۴.۵ میلیارد تومان) هزینه برداشته است، که در نهایت با فروش نزدیک به۴۳۶ میلیون هزار دلاری خود به سودی سرشار دست پیدا کرد.
نیم نگاهی به داستان فیلم:
رالف، معروف به رالف خرابکار شخصیت یکی از بازیهای کامپیوتری میباشد و داستان این انیمیشن حول زندگی کسل کننده او جریان دارد.
رالفِ خرابکار، نقش منفی یک بازی دهه هشتاد، به نام فلیکس همه کاره ی کوچک (Fix-It Felix Jr) است، که دیگر از منفی بودن خود خسته شده و قصد دارد به مانند شخصیت مثبت بازی، فلیکس (Felix) خود به یک قهرمان تبدیل شود.
رالف از شکست های همیشگی خود که سی سال است آن را لمس میکند خسته و ناراحت است و به این جهت تصمیم دارد تا با به دست آوردن یک مدال قهرمانی، خود را به دیگر شخصیت های بازی اثبات کند؛ اما مشکل آن است که شخصیت منفی بازی بر اساس برنامه ریزی صورت گرفته هیچ گاه نمیتواند به مدال قهرمانی دست پیدا کند.
رالف که از این مضوع اگاه است دست از تلاش خود بر نمیدارد و برای به دست آوردن مدال به فکر ورود به دیگر بازی ها میافتد، اما خطر نابودی او به دلیل وجود قانونی مبنی بر “دیگر زنده نشدن در صورت سوختن در بازی غیر خود” او را تهدید میکند، اما رالف که مصمم برای به دست آوردن مدال قهرمانی می باشد به خواسته خود دست پیدا میکند و در یکی از بازی ها به نام وظیفه ی قهرمان (Hero’s Duty) مدال قهرمانی را به دست میآورد.
اما طی اتفاقاتی وی به همراه ویروس این بازی به سرزمین بازی دیگری که شکرشتاب (Sugar Rush) نام دارد منتقل میشود و با دختر بچهای به نام ونلوپه (Vanellope) آشنا میشود.
این دختر که دچار نقص در برنامه ریزی میباشد و تصویرش پیکسل پیکسل و شطرنجی می شود از مدال رالف برای ورود به مسابقه بازی رالی استفاده میکند.
پادشاه آن بازی که سلطان نبات معرفی میشود و سلطان دروغین آن بازی است با ونلوپه که به واقع بانوی واقعی آن بازی محسوب میشود دشمن است و تمام تلاش خود را برای اجازه ندادن به وی برای ورود به بازی رالی انجام می دهد چرا که در صورت عبور ونلوپه از خط پایان بازی فریب سلطان نبات برای همگان آشکار می شود؛ اما در نهایت رالف و ونلوپه به کمک شخصیت بازی های دیگر یعنی گروهبان کالهون (Calhoun) و فلیکس از چنگال سلطان و ویروس ها نجات پیدا کرده و تمامی اتفاقات روی داده برای رالف موجب میشود تا وی ازخواسته قبلی خود صرف نظر کرده و به عنوان شخصی منفی اما با سبک زندگی دیگر واقعیت خود را بپذیرد.
بررسی مولفات استراتژیک فیلم:
تمامی انیمیشن رالف خرابکار از به تصویر کشیدن تخیل سازنده انیمیشن از یک بازی تخیلی آغاز می شود؛ بازی های کامپیوتری که خود بر اساس تخیلات سازنده آن ساخته شده است این بار توسط کارگردان فیلسوف این انیمیشن مورد توجه قرار گرفته است؛ ریچ مور با جان بخشیدن به شخصیتهای یک بازی قدیمی و تخیلی، انیمیشن تخیلی خود را می سازد که همین عامل از دلایل اصلی جذابیت رالف خرابکار محسوب میشود.
در این باره یکی از متفکرین کمپانی دیزنی، جان لستر و مدیر اجرائی این انیمیشن میگوید:«ما تصمیم داشتیم انیمیشنی بسازیم که در آن یک کاراکتر از دنیای بازیهای ویدئویی ۸ بیتی قهرمان اصلی آن باشد. رالف همان قهرمان ما بود با وجود اینکه او در دنیای بازی های ویدئویی کاراکتری منفی است اما در انیمیشن روی دیگری از او را می بینیم.»
جان بخشیدن به تخیلی درون یک تخیل و تلفیقی از تم قدیمی یک بازی با دنیای دیگر بازی های جدید، و به تصویر کشیدن گذشت سی سال از سالگرد بازی فلیکس و رالف به عنوان دو قطب مثبت و منفی بازی، و نمایش دادن آنان در برابر دنیای بیرون کودکان داستانی جذاب و استثنائی را رقم زده است.
خط اصلی این اثر استراتژیک بر محوریت رالفِ پرزور، قوی اما مهربان شکل گرفته است.
شخصیت پردازی رالف، سبک پوشیدن لباس، پاره بودن آستین، آویزان بودن بخشی از لباس، دستان پر قدرت و چهره ی کارگری او، شخصیتی دوست داشتنی را برای وی رقم زده است و همین موضوع سبب شده میزان حساسیت ویرانگرانه وی در بازی، که شخصیت منفی محسوب میشود با حس مثبتی برای مخاطب تلطیف شود.
رالف از خود سوال های زیادی دارد، او میخواهد معنا و نقش خود در زندگیش را بداند، رالف با خود وارد چالشی شده و از خود میپرسد اگر نخواهم آنچیزی باشم که برایش برنامهریزی شدهام چه میشود؟ آیا میشود بد نباشم؟ به واقع رالف سنبل مبارزه با روزمرگی می باشد که مورد توجه سازندگان فیلم قرار گرفته است.
به تصویر کشیدن زندگی واقعی دو قطب مثبت و منفی بازی و ایجاد تعادل هر یک از آن ها در جایگاه خود قابل توجه است؛ رالف که نقش منفی و خراب کن را برعهده دارد از خوابیدن در میان آشغال ها ناراحت است او دوست دارد جای فلیکس را بگیرد، اما خروج او از بازی خود که میتوان آن را به یک سرزمین تشبیه کرد موجب ایجاد عدم توازن در بازی یا آن سرزمین خواهد شد و بقای دیگر اعضای آن سرزمین را به خطر میاندازد.
رالف خراب کار با خرابکاری خود زمینه را برای ساخت و ساز فراهم میکند؛ اگر رالف در سرزمین خود نباشد آنجا دیگر قابل سکنی نخواهد بود، رالف به هنگام ورود در مکان های که در تضاد با ماهیت او میباشد خرابکاری کرده و موجب نارضایتی دیگران میشود؛ این تقسیم بندی در هر سزمین، در ابعاد کل دستگاههای بازی نیز وجود دارد و عدم تعادل در هر یک از آن ها کل سیستم را به هم میریزد.
سازندگان انیمیشن، با تفکری فلسفی دستگاههای بازی را به مثابه یک جهان تصور کرده اند که هر یک از آن دستگاه ها سرزمین و یا تفکری از کل آن مجموعه را شکل میدهد که در هر یک از آنان رسم های گوناگون با قوانین متفاوتی وجود دارد، شخصیت های این سرزمین های مختلف هر یک به هنگام پایان روز کاری از طریق کابل های برق به بازی ها یا سرزمین های دیگران سفر کرده و به هنگام آغاز روز جدید کاری هر یک از همان طریق به دستگاه بازی و یا سرزمین خود باز می گردند.
در این انیمیشن سرزمینهای گوناگون با عقاید فکری متفاوت به سه بخش تقسیم شده است؛ در سرزمین رالف، به عنوان یکی از سرزمین های مورد تاکید در انیمیشن از نمادهای ساخت وساز، خرابکاری توسط رالف با تیپولوژی کارگری، تعمیر با چکش سحر آمیز فلیکس و حضور انسانهای کوتوله با سبیل های استالینی همگی از جمله اِلمان های جامعه کمونیستی میباشد.
نکته قابل توجه به تصویر کشیدن سبک قدیمی و منقرض شده این سرزمین در برابر دیگر سرزمین ها میباشد که به خوبی القای فروپاشی کمونیسم و شوروی را به مخاطب خود القا میکند؛ سرزمینی که هم اکنون زندگی در آن جریان دارد اما در برابر دیگر سرزمین ها جلال و جبروت خود را از دست داده است.
اما رالف که قصد سنت شکنی برای به دست آوردن مدال قهرمانی را دارد به سرزمین یا بازی وظیفهی قهرمان ورود میکند، در این بازی جنگی، نیروهای ویژه تحت سرپرستی به نام گروهبان کالهون وظیفه جنگ با دشمنانی که ویروس نامیده میشود را دارند؛ فضای به تصویر کشیده در این سرزمین همگی از نمادهای مدرن نظیر زره ها و اسلحه های پیشرفته برای سربازان و ساختمان هایی با معماری ویژه شکل گرفته است؛ شمایل فرمانده کالهون با چشمانی آبی و موهای طلایی که به عنوان نماینده ای از یک انسان آنگلاساگسون تلقی میشود به خوب تصویری از تمدن غرب را به مخاطب القا میکند.
زنی فمنیسم و قهرمان، که رهبری مردان را برعهده دارد و با دشمنان خود در آن سرزمین میجنگد؛ نکته قابل توجه در این سرزمین شباهت نام آن با بازی ندای وظیفه (Call of Duty) میباشد که در این بازی نیز به مانند سرزمین وظیفهی قهرمان، گروهی از کوماندوهای آمریکایی و تعلیم دیده به مقابله با تروریست ها و دشمنانشان میپردازند.
در سیر انیمیشن و بعد از معرفی دو سرزمین با نماد های خاص از دو تفکر متفاوت و به دست آوردن مدال قهرمانی توسط رالف، وی به طور ناگهانی و با یکی از ویروس های بازی وظیفهی قهرمان به سرزمین پر زرق و برق و آبنباتی شکر شتاب وارد میشود.
سرزمینی ثروتمند و سرشار از منابع که در ابتدای ورود رالف به آن این موضوع به خوبی به چشم میخورد؛ این سرزمین بر خلاف دو سرزمین قبلی دارای حاکمیت فردی، توسط پادشاهی به نام سلطان نبات (King Candy) اداره میشود،؛ سلطانی غاصب و فریبکار با چهره ای دلقک گونه که خود با نفوذ از سرزمین دیگری به حکومت در بازی شکر شتاب دست پیدا کرده است؛ سلطان نبات با ورود به به این سرزمین و دستکاری هسته بازی، خود را به جای پادشاه واقعی که ونلوپه است جا زده است.
در ابعاد استراتژیک، سازندگان انیمیشن رالف خرابکار این سرزمین را به نمایندگی از کشورهای پادشاهی و دیکتاتوری اعراب بازسازی کرده اند؛ سزمینی که سرشار از منابع و ثروت میباشد که در جایگزینی با نفت، آن را با تصویر سازی توسط نبات و شکلات های رنگین به مخاطب خود القا کرده اند.
مقوله قدرت نرم و سبک مدیریت بر توده های مردم در سرزمین سلطان نبات از دیگر مواردی میباشد که کارگردان فیلم به آن توجه ویژه ای کرده است؛ سلطان نبات برای حکومت بر مردم نیاز به اغواگری و اقناع آن ها دارد به این دلیل او با پاک کردن حافظه مردم و قفل زدن به آن توانسته است بر مردم حکومت کند و تمامی سرزمین شکر شتاب را زیر سلطه خود قرار دهد بدون آنکه کمترین نارضایتی و شکایت از سوی مردم این سرزمین به وجود آید.
وی موفق به حکومت بر مردم شده است زیرا توانسته است بر ذهن های مردم تفوق پیدا کند که این مبحث در حوزه جنگ نرم از پیچیده ترین تعریف های اقناع گرانه محسوب میشود؛ از طرفی دیگر سلطان نبات صاحب اصلی این سرزمین را که ونلوپه میباشد گوشه گیرکرده و از او در میان مردم چهره ای منفی درست کرده است به تصویر کشیدن قدرت نرم و اغوا گری توسط سلطان نبات به خوبی توسط سازندگان فیلم به نمایش درآمده است اما مسائل محتویی در این سرزمین محدود به قدرت نرم نمیباشد.
به هنگام ورود رالف به سرزمین شکر شتاب، او با خود ویروسی را از سرزمین وظیفهی قهرمان وارد میکند که در صورت عدم پیدا شدن آن، ویروس شروع به تخم گذاری کرده و در نهایت موجب نابودی کل سرزمین شکر شتاب می شود، همین امر بهانه میشود تا فرمانده کالهون که نمادی از اندیشه غرب می باشد به همراه فلیکس، سنبلی از تمدن شرق برای کمک به رالف و نابودی ویروس ها وارد شکر شتاب شوند.
شاید بتوان اصلی ترین پیام کارگردان و القای آن به مخاطبان کودک و بزرگسال این انیمیشن را سکانس ورود نمایندگان این دو تفکر به سرزمین پادشاهی دانست، ویروس هایی که با ایجاد تهدید برای مردم شکر شتاب حکم تروریست ها را دارند موجب شده است،
کالهون به عنوان سربازی از تمدن غرب به همراهی فلیکس تعمیر کار، برای ایجاد ثبات و تعادل و حفظ سرزمین مردم شکر شتاب از دست تروریست ها به این سرزمین ورود کنند و همین تصویر سازی ماهرانه القایی غیر مستقیم را در ضمیر نا خود آگاه کودک بنشاند؛ کودکی که با این تصویر سازی ها بزرگ میشود در آینده حمله نظامی آمریکا به سرزمینی پادشاهی، دیکتاتوری و یا هر سرزمی ندیگری که مورد خصم آمریکا واقع شده است، در ضمیر وجودیش توجیه شده است و کودک از هم اکنون در خود اعتماد به تصمیمات مدیران کلان آمریکایی و به طور کلی تمدن غرب را بدون چون و چرا میپذیرد؛ به تصویر کشیدن سلطان نبات ظالم که در انتهای فیلم با ویروس ها یا همان تروریست ها تلفیق می شود القایی منفی از این سرزمین را در ذهن کودک می نشاند.
در سکانسی از فیلم که سلطان نبات نابود شده است و ونلوپه به جایگاه حقیقی خود و سلطان بانویی دست پیدا کرده است، از او درباره ریاست و پادشاهی پرسیده میشود که وی در همانجا پادشاهی را لغو کرده و از قوانین دموکراسی و حکومت مردم سالاری سخن میگوید.
این سکانس، پیامی متفاوت را به کودکان جهان القا میکند و بر ضمیر ناخود آگاه کودکان می قبولاند، اگر در آینده توسط سربازان کشور های غربی سرزمینتان مورد تجاوز قرار گرفت مقاومت نکنید چرا که مهاجمان به نفع مردم این عمل را انجام داده اند.
به واقع رالف خرابکار را میتوان از قوی ترین آثار انیمیشنی تاریخ دیزنی دانست، انیمیشنی که در سطوح مختلف استراتژی و تکنینک پیام های گوناگون و پر محتویی را به مخاطب کودک و بزرگسال خود القا میکند؛ هیچ گاه نباید فراموش کرد ساخت چنین انیمیشن هایی با صرف هزینه های مادی و زمانی زیاد بدون هدف و صرفا برای ایجاد سرگرمی نمیباشد.
فروکاست تفکرات فلسفی و تئوریک در غالب بستری از هیجانات سرگرم گونه و خوش خط و خال از پیچیده ترین روش های انتقال پیام و اقناع مخاطب میباشد، که با تزریق آن در ضمیر مخاطب، اهداف کلان خود را پی گیری میکند.
سازندگان این انیمیشن با به تصویر کشیدن تمدن فروپاشیده شوروی و تمدن کنونی غرب به نقد هر دوی آنان و بررسی آسیب ها و تهدید هایشان پرداخته است؛ سازنده فیلم معتقد است برای بر طرف کردن مشکلات جهانی نیاز به همکاری بین این دو تفکر وجود دارد و حتی برای نفوذ در کشور های پادشاهی و رسیدن به موفقیت نیاز به همکاری بین تمدن شرق و غرب وجود دارد.
تمدن غرب علیرغم کوتوله نشان دادن کمونیسم و ضعیف بودن آنان در مدیریت، هیچ گاه این تفکر را از عرصه جهانی به شکل کامل حذف نکرده است که در انیمیشن رالف خراب کار میتوان آن را مشاهده کرد
به واقع شخصیت رالف در این انیمیشن تنها در سطوح تکنینکی و با ارائه پیام هایی اخلاقی نظیر آنکه “انسان در هر جایگاهی میتواند موفق شود” قابل بررسی است اما در سطح استراتژی پیامی متفاوت تر از یک پیام اخلاقی وجود خواهد داشت.
منبع:مشرق نیوز
منبع : مشرق نیوز