یک مداح اهل بیت گفت: من جاهایی که میدانم با انقلاب، نظام و رهبری عناد دارند نمیروم، در هیئت هم اعلام کردم هر کس با انقلاب مشکل دارد از هیئت بیرون برود.
به گزارش نبض سحر، سایت عقیق نوشت: هیاتی ها خوب می دانند که سوز صدای نریمان پناهی را نمی شود جای دیگری غیر از هیات مکتب الحسین (ع) پیدا کرد. از همان سالهای میانی دهه هفتاد که نوارهای او در بین بچه هیاتی ها دست به دست می چرخید تا به امروز که حدود ۲۰ سال میگذرد، هنوز هم که هنوز است نریمان پناهی با یک سبک و سیاق خاص که سادگی در آن موج می زند، مداحی می کند. همان «یا حسین (ع)» های معروف او، نامش را روی زبانها انداخت و تا به امروز با همان سوز ماندگار خود مداحی کرده است.
نریمان پناهی این روزها گلایه هایی بسیاری دارد، از جوانهایی که کنار او خواندن را آغاز کردند و حالا برای خودشان مجلس دارند و نریمان را فراموش کردهاند و همچنین از بزرگترهایی که حمایتش نکردهاند. در یک روز پاییزی میهمان خانه نریمان پناهی شدیم و چند ساعتی با او گپ زدیم. حرفهایی که شاید بسیاری از آنها قابل انتشار نباشد. به هر حال گفتوگوی ما با این مداح اهل بیت پیش روی شماست.
* جناب آقای پناهی! شنیدهایم که نسبت به برخی از جوانهایی که همراه شما میخواندند، گلایه دارید. از همین جا شروع کنیم؟
ببینید! من هیچ وقت در مکتب الحسین دنبال تبلیغ نبودم، اما چون سوال می کنید میگویم، تمام بچه هایی که الان مداح هستند و برای خودشان مجالس بزرگ و پر جمعیتی دارند، روزگاری به مکتب الحسین می آمدند، ولی امروز همه آنها رفتند و برای خودشان هیئت زدند و دیگر سراغی از ما نمیگیرند.
* یعنی شما از اینکه همراهانتان هیات جداگانه زدند، گلایه دارید؟
نه، بسیار بسیار خوشحال هستم که هیئت دارند و مجالس سیدالشهدا (ع) را بیشتر میکنند، اما ناراحتی ام از کم محبتی و بی معرفتی آنها است. آنها نباید مکتب الحسین (ع) را فراموش کنند چون ریشهشان اینجاست. مگر میشود آدم خواستگاه خود را فراموش کند. من از آنها توقع دارم که پس از چهره شدنشان هم به ما سر بزنند و در مکتب الحسین به من کمک کنند.
* چرا بیشتر این جوانها کنار شما مداحی کردند؟ به خاطر این بود که شما راحت به دیگران میکروفن می دهید؟
بله، هنوز هم همین اخلاق را دارم. که اگر کسی بیاید و بگوید که من می خواهم بخوانم جواب رد نمی دهم. چون به نظر من هیئت درگاه و حریم اهل بیت حساب می شود. ما باید به بچه ها پر و بال بدهیم و نه اینکه جلویشان را بگیریم. شاید صدای طرف هم خوب نباشد و مجلس را خراب کند ولی این را باید اهل بیت نمره بدهند. من در همه این سالها اینگونه فکر کردم و به خیلی ها میکروفن دادم، ولی آنها پای ما نایستادند و کم گذاشتند و رفتند.
این دیگر تقصیر من نیست. حتی شهرستان هم رفتم دیدم که کسی که هر هفته مکتب می آمده الان رفته شهرستان هیئت زده و دیگر سراغی از ما نمی گیرد. من نمی توانم بگویم که هیئت نزنید. الان پسر خودم مجید هیئت زده است. جوان ها ذوق و شوق این تشکیلات را دارند ولی اشتباه است که دیگر خواستگاه خود را فراموش کنند. از این لحاظ گلایه دارم.
* خود شما مداحی را از کجا آغاز کردید؟
ما آذری هستیم و ریشه روضه خواندن را از پدر و مادرم دارم. مادرم روضه خوان و پدر بزرگ من هم ملا بود. برادر بزرگ من سلمان مداح است و مشوق من بود و الان خودش بیشتر آذری می خواند. برادر کوچکم فرهاد هم در محرم می خواند. برادر دیگرم فریمان هم قاری قرآن بود.
یکی از برادرانم به نام علی هم که شهید شده است. ریشه مداحی را از خانواده دارم ولی شروع خواندن های رسمی من در زمان جنگ اتفاق افتاد.16_17 سالم بود . نوارهای مداحی را گوش می کردم و یاد می گرفتم. مداحی های آهنگران و کویتی پور و حاج منصور را گوش می کردم. هم علاقه و هم ته صدایی داشتم. هر چیز خوبی که می شنیدم سعی می کردم یاد بگیرم .
* شما از چه سالی با حاج منصور آشنا شدید؟
ما جمعه ها یک هیئتی داشتیم که کلاس قرآن هم بود . معلم ما که شهید شد من را با هیات حسین جان و حاج منصور آشنا کرد. سنم کم بود. ایشان جمعه ها ما را نماز جمعه می برد و بچه ها را تقسیم بندی می کرد و شب ها ما را به هیئت می برد . از دوران جنگ با حاجی آشنا شدم. من میاندار حاج منصور و آن موقع پای ثابت هیئت بودم و بعد هم مکتب الحسین (ع) را زدم.
* در آن زمان شما فقط میان داری می کردید یا می خواندید؟
نه آن زمان فقط میانداری می کردم و سینه می زدم. حاج منصور اکثراً خودش مجلس را اداره می کرد و در واحد مثلاً به حاج حسن خلج می داد که بخواند. محسن و مرتضی طاهری، مجید چمنی و احمد پایدار هم بودند که ثابت می آمدند. جواد حیدری هم بود که هنوز هم هست. رضا پور احمد هم بود. حاج علی انسانی هم گاهی می آمد.
* خود شما چرا از هیئت «حسین(ع) جان» جدا شدید؟
بی دلیل از حسین (ع) جان جدا شدم. خودم هم دلیلش را نمی دانم! اما هنوز هم کشته – مرده حاج منصور هستم. کسی جرأت نمی کند که پیش روی من پشت سر حاجی حرف بزند. من زیاد خوابش را می بینم و دلم برایش تنگ می شود. خواب چند نفر را زیاد می بینم. یکی آقاست که من فدایی اش هستم و غربت ایشان من را خفه می کند. روزی که به دیدار آقا رفتم شاید یکی از زیباترین لحظه های زندگی من بود. آنقدر محو آقا شده بودم که حرفهایم را یادم رفت. نفر دیگری هم که خوابش را می بینم حاج منصور است که عاشقانه دوستش دارم. افتخار من این است که روزگاری میاندار مجلس حاجی بودم.
* ولی احتمالا حاج منصور از شما گلایه هایی داشته باشد.
بله. گلایه کرده و به خودم هم گفته که چرا از حسین (ع) جان رفتی. من هم گفتم که اصلا نمی دانم چرا رفتم. دلیلی نداشتم، یعنی هیچ قصد و غرضی نداشتم. البته بعدها هم عده ای باعث شدند که بین ما فاصله بیفتد ، ولی باور کنید هیچ اختلافی در کار نیست. من ریشه این طور سینه زنی ها را از حاج منصور می دانم.
ایشان استاد اول من بودند. خیلی هم ناراحت هستم و حرص می خورم که چطوری می شود این فاصله ها را کم کرد. خیلی ها خیال می کنند که ما با هم مشکل داریم. ولی من همیشه خودم را شاگرد حاجی می دانم، اگر من در گذشته اشتباهی کرده باشم، امروز از بزرگترهایم توقع دارم که مرا رها نکنند. خیلی ها می خواهند که رابطه من را با حاجی خراب کنند، ولی خدا می داند که علاقه من به ایشان قلبی است. پارسال رمضان ۸ شب رفتم مسجد ارک، حاجی صلاح ندید و به من میکروفن نداد. اما اینها نشانه اختلاف نیست. ذره ای از علاقه من به ایشان کم نشد. ولی همیشه دعا می کنم تا فرصتی پیش بیاید و بتوانم این سو تفاهم ها را برطرف کنم.
* درباره چگونگی تاسیس مکتب الحسین (ع) برای ما توضیح بدهید.
سال ۶۳ بود در جبهه تصمیم به نامگذاری این هیئت گرفتم. هیئت را داشتیم ولی آنجا اسمش را مشخص کردیم.
* موافقید نام چند نفر از جوانانی که شما در مکتب الحسین (ع) می خواندند را ببرید؟
خیلی ها بودند. من نمی توانم از همه شان نام ببرم چون خیلی زیاد بودند. عباس سلیمانی و عباس بیابانی اولین کسانی بودند که با من بودند. اکبر مالکی هم بود. مالکی هم الان خودش هیئت دارد و گاهی به هیئت می آید. محمود عسگری از همرزمان خودم هم بود. حسین سیب سرخی و رضا هلالی هم بودند که بسیار دوستشان دارم ولی خودشان هیئت دارند. اکثر مداح های مطرح، اول مکتب می آمدند. سید علی مؤمنی در مکتب بزرگ شده است. ولی الان هر کدام یک لشکر دارند. حتی محمود کریمی هم به مکتب الحسین (ع) آمده است.
* به عنوان یک مداح، استاد یا الگویی هم دارید؟
بله.من برای خودم الگو دارم. الگوی من اول حاج منصور ارضی است و بعد حاج ماشاءالله عابدی است. همین حالا پنجشنبه ها به هیئت محبان العباس (ع) می روم و اگر هم گاهی نمی توانم بروم دلیلش این است که اکثراً پنجشنبه ها مجلس دعوت می شوم و باعث می شود که از هفتگی خودم می افتم و حتی اصرار می کنم که پنجشنبه ها جلسه نگیرید تا من به هیئت محبان العباس (ع) برسم.
هر وقت که شب جمعه ها به هیئت می روم افتخارم این است که استادم را ببینم و زنده می شوم و آرامش می گیرم. تا به حال نشده که بزرگان این هیئت به من پشت کنند. بچه ها در این هیئت اصلاً برایشان اهمیت ندارد که چقدر بخوانند یا اگر یک هفته نخوانند ناراحت نمی شوند چون تربیت شده ابوالفضلی هستند و تحت تعلیم این معلم بودند.
* یک مداح را خیلی ها به هیئت شان دعوت می کنند. شما معمولا به چه هیئت هایی می روید؟
من جاهایی که می دانم با انقلاب، نظام و رهبری عناد دارند نمی روم. من در هیئت هم اعلام کردم که هر کس با انقلاب مشکل دارد از هیئت برود بیرون.
* البته بعضی ها هم در هیئت شما بودند که با انقلاب همراه نبودند.
بله. اما چرا باید به اسم من تمام شود؟ من علناً این ها را گفتم که هر کسی در خط رهبر نیست برود بیرون. فریاد زدم و گفتم من فدایی امام و رهبر و شهدا هستم و دشمن کسی هستم که دشمن نظام باشد و جلویش می ایستم . این ها فقط در لفظ نیست و اعتقادم این است.
مداحی شما کمی لحن عربی هم دارد این را از کجا یاد گرفته اید؟
بله. چون لحن عربی را خیلی دوست دارم.
* ظاهرا هنوز مکانی ثابت برای هیئت تان ندارید. ماجرای حضور شما در امامزاده معصوم (ع) چیست؟
ما در ایام عادی در امامزاده معصوم برنامه داریم، امامزاده هم برای خودش هیاتی به نام قاسم بن الحسن (ع) دارد. مردانه ما در هفتگی ها ۱۰۰۰ نفر هستند ولی هیئت قاسم ابن الحسن (ع) 15_20 نفر بیشتر نیستند. هر سال دم محرم آنها می گویند که ما ۲۵ سال است که اینجا هستیم باید اینجا بمانیم ولی مکتب الحسین (ع) با این همه جوان باید از اینجا برود. اوقاف هم کاری تا کنون برای ما نکرده است. یک روحانی جوان که ادعا می کند حدود ۲۰ سال پیش به هیئت ما می آمده و سینه می زده، الان مسئولیت دارد، ولی در آستانه محرم به من گفت که باید از امامزاده برویم!
* پارسال چه کار کردید؟
ما همان جا ماندیم ولی حرف و حدیث هایی پیش آمد که ما میهمان بودیم و آنها میزبان و ده شب محرم به ما خیلی بد گذشت. آخر هم پشت سر ما خیلی حرف زدند. الان کوچک تر از من باید مکان مناسبی داشته باشد ولی من نباید جای ثابت داشته باشم؟ الان ما امامزاده معصوم هستیم هر سال محرم به ما می گویند که باید از اینجا بروید.
چون هیئت قاسم ابن الحسن (ع) ۲۵ سال است اینجاست. یکی از حرفهای من هم این است که چرا مکتب الحسین باید سر هر مراسمی دنبال جا باشد؟ امسال هم باز خانه به دوش شدیم و در حسینیه احمدیه میدان منیریه برنامه هایمان را برگزار می کنیم.
همسر نریمان پناهی: به تمام ارگان های دولتی هم گفتم ولی فایده ای نداشته. چرا باید در محرم هیئت ۱۰۰۰ نفره را سرگردان کنند؟ آقا نریمان با این سابقه جبهه باید این وضعیت را داشته باشد؟ ایشان به من می گوید که مدیون مادرت فاطمه زهرا (س) هستید اگر بخواهی از جبهه رفتن و ترکش خوردن من استفاده کنی. آن وقت این شخص هیچ حسینیه ندارد. ما به خاطر همین مشکلات یک سال رفتیم رامسر زندگی کردیم ؛ جمعه به جمعه آقا نریمان می آمد تهران روضه می خواند و بر می گشت.
این خانه ای که الان می بینید که در آن زندگی می کنیم پول پیشش را یک سید به ما داده. اگر سر سال ما از این جا بلند بشیم آقا نریمان پول پیش خانه را ندارد و باید دوباره به شهرستان برویم. چرا هیئت آقا نریمان بانی ندارد؟ آن وقت می گویند که چرا آقا نریمان این همه صله می گیرد؟ کدام صله؟ نریمان مظلوم قرار گرفته است.
* آقا نریمان اتفاقا عده ای از اینکه کارهای شما را همسرتان مدیریت می کنند گلایه دارند. خودتان چیزی شنیده اید؟
بله، الان هم حرف و حدیث زیاد است. همه به من می گویند که خانمت باید پشت پرده باشد. حتما این سؤال برای شما هم پیش می آید که چرا همه حرفها را خانمم می زند؟
دلیلش این است که ایشان در جریان تمام کارهایم هست و وقتی او حرف می زند انگار من حرف می زنم. چون اجرای کارهایم دست خانم بنده است. من یاور دیگری غیر از سیده خانم ندارم.
* از حرفهای شما این طور می شود فهمید انگار کسانی هستند که برای تان مشکل تراشی می کنند و سنگ اندازی می کنند؟
صددر صد. اسم نمی برم ولی هستند. خیلی ها هم هستند که با زن من دشمن هستند.
همسر نریمان پناهی: چون می دانند که آقا نریمان مظلوم است و می دانند که راحت می توانند ایشان را ساکت کنند. پارسال برای اداره اوقاف برنامه اجرا کردیم و آنجا بیست میلیون خرج کردیم ولی حالا که می رویم برای پولمان، می گویند که شما با کی قرار داد بستید؟
* آقا نریمان، برای پایان گفت و گو اگر حرفی دارید، بفرمایید!
حرف آخر من این است. من از هیچ کس مال دنیا نمی خواهم، فقط می گویم کمک کنید من یک حسینیه داشته باشم تا بتوانم نوکری سیدالشهدا را بکنم. کاری کنید تا یک پرچم دیگر به نام امام حسین (ع) بلند شود. چرا نریمان پناهی پس از این همه سال نوکری نباید یک حسینیه داشته باشد؟ آنهایی که حرفهای مرا میخوانند، بدانند که امروز من از همه مسئولان و آنهایی که قدرت دارند، یک خواسته دارم و آن هم تاسیس یک حسینیه به نام رزمندگان مکتب الحسین (ع) است.