تظاهرات ۱۶ شهریور، لرزه بر اندام رژیم شاه میاندازد
تقارن ۱۳ شهریور ۱۳۵۷ با عید سعید فطر، موجبات تظاهرات گسترده مردم تهران را علیه رژیم شاه فراهم کرد. نمازگزاران تهرانی پس از اقامه نماز عید به امامت آیتالله دکتر مفتح، گردهمایی باشکوهی را ترتیب دادند.
در پی این تظاهرات، راهپیماییهای مردم تهران و سایر نقاط ایران با شعارهایی صریح و بیپروا علیه محمد رضا پهلوی نضج یافت؛ نقطه اوج این تظاهرات، اجتماع میلیونی مردم تهران و سایر نقاط ایران در روز شانزده شهریور بود.
در این روز شعارهای شدیداللحنی بر لبان تظاهرکنندگان جاری گشت که محتوای آن چیزی جز سرنگونی حکومت ۳۷ ساله محمد رضا و تاسیس جمهوری اسلامی نبود.
شریف امامی که پنداشته بود با تغییر تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی و بستن چند قمارخانه، مردم و رهبری نهضت را آرام خواهد کرد، بلافاصله بعد از راهپیمایی عید فطر و تظاهرات ۱۶شهریور متوجه شد که سخت در اشتباه است؛ به همین جهت با سرعت عکسالعمل نشان داد و طی اطلاعیهای اعلام کرد:
متأسفانه دستهای پنهان با استفاده از روشهای شناختهشده درصدد سوءاستفاده از این شرایط برآمده و با تشکیل اجتماعات و ترتیب تظاهرات مطالبی را که بر خلاف قوانین کشوری است مطرح میسازند. به منظور تأمین آسایش عموم و جلوگیری از اقدامات خرابکارانه، دولت مقرر میدارد که تشکیل اجتماعات با اجازه شهربانی و فقط در محلهایی که موجب سد معبر نباشد آزاد است و به مسئولان انتظامی دستور داده شده است از تشکیل اجتماعات بدون اجازه در معابر عمومی شدیداً جلوگیری کند.
در تهران که نسبت به سایر شهرها شرایط حساستری داشت، ارتشبد غلامعلی اویسی بعنوان فرماندار نظامی منصوب شد، این انتصاب بدلیل کارنامه درخشان (البته به زعم رژیم شاه) اویسی در کشتار ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ صورت گرفت.
تدارکات رژیم برای جمعه خونین
تظاهر کنندگان تهرانی که از روز ۱۳ شهریور، تظاهرات مستمر و دامنهداری را ترتیب داده بودند، در روز جمعه ۱۷ شهریور طبق عادت مالوف به خیابانها آمدند.
ارتشبد اویسی در این روز نخستین اعلامیه فرمانداری نظامی را صادر کرد، در این اعلامیه تصریح شده بود که به منظور ایجاد رفاه مردم و استقرار نظم از ساعت ۶ صبح روز ۱۷ شهریور ماه مقررات حکومت نظامی به مدت شش ماه” به اجرا در میآید.
اویسی که به منظور تحکیم سلطه خود در قامت فرماندار نظامی، یگانهایی از گارد جاویدان را به فرمانداری نظامی منتقل کرده بود؛ واحدهای تحت امر خود را در روز جمعه ۱۷ شهریور در معابر و میادین تهران بخصوص میدان ژاله که در روزهای گذشته از نقاط دیگر ملتهبتر بود، مستقر کرد.
یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند. ناگهان صدای رگبار از خیابانهای منتهی به میدان بلند شد و همین که جمعیت از چهار طرف به سوی میدان هجوم آوردند، نیروهای مستقر در میدان نیز از چند سو مردم را به رگبار مسلسل بستند.
میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود، معتقد است ۴۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفتهاند.
پارسونز سفیر وقت انگلیس در تهران تعداد کشتهها را «صدها نفر» ذکر کرد. سولیوان سفیر آمریکا نیز گزارش میکند که در میدان ژاله بیش از دویست نفر از تظاهرکنندگان کشته شده بودند.
پیامدهای واقعه ۱۷ شهریور
پس از واقعه ۱۷ شهریور محمد رضا شاه که حکومت ۳۷ ساله ی خود را در حال غرق شدن در در یای خشم مردم مسلمان ایران میدید، به نسخهای روی آورد که از سوی کاخ سفید تجویز شده بود و آن چیزی جز استمرار سرکوب نبود، لذا پس از واقعه ۱۷ شهریور، کابینه نظامی ارتشبد ازهاری، عنان کار را بدست گرفت.
حوادث ۱۷شهریور و ادامه حکومت نظامی، انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت. استقرار طولانی مدت ارتش در میدانها و مراکز مهم شهر که میبایست همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند، از کارآمدی ارتش و توان آن کاست. چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود. اما اکنون ارتش میبایست تحت فرمان فرمانداریهای نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر مییافت.
این واقعیت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایشهای سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف میکرد.
بدنه ارتش در برابر شعارهای انقلابیون از اقدام به خشونت اجتناب میورزید و گاه با فرار از پادگانها دسته به دسته به تظاهرکنندگان میپیوست. این الگوی برخورد سربازان با مردم مورد توجه برخی از سران ارتش قرار گرفت و آنان خواستار لغو فوری حکومت نظامی در همه شهرها شدند. به عنوان نمونه فردوست و اویسی این گونه میاندیشیدند و اظهار میداشتند:
«تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهرکننده دوستانه است» اما از آنجا که شاه صریحاً از حکومت نظامی پشتیبانی کرده بود، ارتش به عنوان قویترین پایگاه حکومتی رژیم، مدتهای مدیدی در سطح شهر به مأموریت خویش ادامه داد، در نتیجه، این روند سبب شد تا ارتش هر چه بیشتر با ملت معترض خو بگیرد.
امام خمینی یک روز پس از ۱۷ شهریور در اعلامیه ای در نجف خطاب به ملت ایران، شاه را دستوردهنده اعلان حکومت نظامی و مسئول مستقیم کشتار مردم دانست و به ارتشیان هشدار دادند تا در کنار ملت قرار گیرند و از همین زمان با تلاش رهبران محلی انقلاب، بسیاری از ارتشیان به ملت پیوستند.
واقعه ۱۷ شهریور اگرچه در ابعاد داخلی، رویارویی و تقابل ملت با رژیم شاه را به صورت علنی به تصویر کشید، اما بررسی ابعاد خارجی این واقعه ما را به نکات حایز اهمیتی رهنمون میسازد. پس از ۱۷ شهریور ۵۷، اگرچه کارتر رئیس جمهور آمریکا طی تماسی تلفنی با شاه او را از هر جهت مطمئن میسازد اما استراتژیستهای کاخ سفید در طرحهای خود برای حمایت از رژیم شاه تجدید نظر میکنند. به گونهای که چند ماه بعد در کنفرانس گوادالوپ، کارتر در کنار رهبران سایر قدرتهای جهانی به صراحت اعلام میدارد: محمد رضا پهلوی باید حکومت را رها کند.
انتهای پیام/