بنابراین هم طایفه جن و هم گروه آدمیان، همگی باید همواره در پیشگاه خداوند بیمثال، سر بندگی فرود آورده و پیشانی بر خاک بسایند.
یکی از افراد طایفه جن، موجود پلید و خبیثی است به نام ابلیس، که با توجه به مطالب بیان شده، به این نتیجه می رسیم که او نیز از ناحیه خداوند بی نیاز، موظف به عبادت و بندگی به درگاه آن قدرت بی مثال است، حال در اینجا این پرسش مطرح است که آیا آن موجود خبیث نیز، در میدان عبادت قدمی برداشته است؟ یا اینکه پرونده اعمالش خالی است از هرگونه عبادت و بندگی و چیزی از خود دراین وادی به جای نگذاشته است؟!
در پاسخ به این پرسش باید گفت که ما تا کنون جسته و گریخته در مورد عبادات شیطان مطالبی شنیده و یا دیده ایم، اما موضوع را به طور کامل مورد دقت و بررسی نظر قرار نداده ایم و لذا به منظور افزایش اطلاعات، شایسته است که اندکی بیشتر پیرامون این موضوع به مطالعه بپردازیم.
با مراجعه به منابع دینی و روایات گهربار پیشوایان معصوم(صلوات الله علیهماجمعین) به روشنی می یابیم که شیطان لعین به مقتضای جن بودنش، مدتی در میان طایفه جن زندگی می کرد و با آنها رفت و آمد و معاشرت داشت، تا اینکه در میان آنها فساد و فتنه و خونریزی به راه افتاد، در این هنگام خداوند اراده کرد که همه آنها را نابود کند، به این منظور عده ای از ملائکه را فرستاد تا با آنها جنگیده و طومار زندگیشان را در هم بپیچنند، آنها نیز همین کار را انجام داده اند، اما در این میان شیطان جان سالم به در برد و توسط ملائکه اسیر شد، او به ملائکه گفت: مرا با خود به آسمان ببرید، تا در آنجا با شما باشم و خدای خود را عبادت کنم، ملائکه از خداوند در این زمینه، کسب تکلیف نمودند و خداوند به آنها اجازه داد و لذا او را با خود به آسمان بردند و در آنجا به عبادت و بندگی پرداخت.۲
اما اکنون این پرسش مطرح است که مدت عبادت آن ملعون چند سال بوده است؟
دست یافتن به پاسخ این پرسش کمی دقت نظر لازم دارد، امیر متقیان علی(علیهالسلام) در کتاب شریف نهج البلاغه در فرازی از خطبه قاصعه در این باره می فرماید: (و کان قد عبدالله سته آلاف سنه، لا یدری أمن سنی الدنیا أم من سنیالاخره)۳؛ او شش هزار سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیایی است یا سالهای آخرتی.
اگر از سالهای آخرتی باشد، هر یک روز از آن، پنجاه هزار سال از سالهای دنیا خواهد بود، چنان چه خداوند بی همتا در این باره می فرماید: (تعرجالملائکه و الروح إلیه فی یوم کان مقداره خمسین ألف سنه)۴؛ فرشتگان و روح، در روزی که مقدارش، پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می روند.
حال با توجه به این مطلب در صورتی که شش هزار سال از سالهای آخرتی باشد، با محاسبه دقیق، رقمی که از مدت عبادات شیطان به دست می آید، صد و نه میلیارد و پانصدمیلیون سال از سالهای دنیایی می شود. بنابراین او سالیان درازی به عبادت و بندگی به درگاه ایزد منان پرداخت، اما افسوس که در اثر تکبر و غرور بر مرکب خودبینی وخودپسندی سوار گشت و از فرمان نجات بخش الهی، سرپیچی نمود و با این خصلت بسیار زشت به تمام آن سابقه درخشان خود پشت پا زده و ساختمان ایمان خود را ویران نمود.
ماجرای شیطان می تواند درس بزرگی باشد برای تمام کسانی که دچار بیمار مهلک غرور و تکبرند، همان هایی که در زندگی فقط به خود اندیشیده و تنها به فکر منافع خویشند، کسانی که به دیگران به دیده حقارت نگریسته و خود را چون پادشاهی می دانند که از سایرین انتظار دارند که در مقابلشان کمر خم کرده و سر تعظیم در حضورشان فرود آورند، این گونه از اشخاص درست همان جایی قدم گذاشته اند که استاد خبیثشان- شیطان لعین- قدم گذاشته بود.
اینان از رأفت و مهربانی که لازمه انسانیت است بهره ای نبرده اند و در اثر غرور، کارشان به جایی رسیده که حال اسف بار محتاجان و محرومین جامعه، ذره ای در دلشان اثر نمی بخشد و گوش دل آنها نسبت به ناله و فریاد نیازمندان و چشمانشان با دیدن زندگی رنجبار آنها، کوچکترین عکس العملی از خود نشان نمی دهد، آری غرور و تکبر با خانه قلب آنها کاری کرده که چون سنگی سخت و نفوذ ناپذیر، قطرات اشک مظلومین جامعه، آنان را متأثر نمی سازد.
امیر بیان علی(علیه السلام)، در فرازی از خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه در مورد شیطان چنین می فرماید:(فافتخر علی آدم بخلقه و تعصب علیه لأصله، فعدوالله امام المتعصبین و سلف المستکبرین الذی وضع أساس العصبیه و نازع الله رداءالجبریه وا درع لباس التعزر و خلع قناع التذلل، ألا ترون کیف صغره الله بتکبره، ووضعه بترفعه، فجعله فی الدنیا مدحوراً و أعدله فی الآخرهسعیراً)۵؛ شیطان بر آدم (علیه السلام) به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان، دشمن خدا و پیشوای متعصبین و سردسته ی متکبران است، که پایه و اساس عصبیت را بنا نهاد و در مقام جبروتی با خدا در افتاد و لباس بزرگی بر تن پوشید و لباس تواضع و فروتنی را از تن درآورد، آیا نمی بینید که خداوند به خاطر تکبر و غرور، چگونه کوچکش نمود و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید؟ پس او را در دنیا طرد شده و در سرای آخرت، آتش جهنم را برای او مهیا فرمود.
بنابراین با توجه به فرمایش گهربار، امیرالمومنین علی(علیه السلام) ما باید از ماجرای ابلیس ملعون عبرت بگیریم و خانه قلب خود را ازهرگونه آلودگی به کبر و غرور و خودپسندی پاک و پیراسته نموده و در عوض، خود را به صفت زیبای تواضع و فروتنی مزین نماییم، تا از این طریق توانسته باشیم بار زندگی را به سر منزل مقصود رسانده و به سعادت ابدی دست یابیم.
غرور فرصت طلایی توبه را از شیطان گرفت!
نقل است: روزی شیطان نزد حضرت موسی (علیه السلام) آمد و گفت: تو پیامبر خدایی و من از مخلوقات گنهکار خدا می باشم و می خواهم توبه کنم، تو از خدا بخواه تا توبه مرا بپذیرد. موسی پذیرفت و برای او دعا کرد، خداوند فرمود: ای موسی، شفاعت تو را در حق او می پذیریم، به او بگو که بر قبر حضرت آدم (علیه السلام) سجده کند تا توبه اش را بپذیرم. موسی (علیه السلام) با شیطان ملاقات کرد و گفت: با سجده بر قبر آدم توبه ات پذیرفته می شود.
شیطان گفت: من بر آدم، در وقتی که زنده بود سجده نکردم اینک چطور بر قبر او که مرده است سجده کنم، هرگز چنین نخواهم کرد!۶
پی نوشت ها:
۱- سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۶
۲- برگرفته از کتاب شیطان در کمینگاه، نوشته نعمت الله صالحی حاجی آبادی
۳- نهج البلاغه، فرازی از خطبه ۱۹۲، ترجمه محمد دشتی، ص ۳۸۲
۴- سوره مبارکه معارج، آیه ۴
۵- نهج البلاغه، فرازی از خطبه ۱۹۲، ص ۳۸۰
۶- برگرفته از کتاب یکصد موضوع پانصد داستان، اثر علی اکبر صداقت